ما که همه خوبیم، اون هشتاد نفرن که پلیدن!
توسط کمانگیر در روز 25 اکتبر 2017اکتبر 25
دیشب در یکی از مراکز فرهنگی یهودیان در تورنتو، برنامهای با عنوان «یهودیان ایران» برگزار شده بود. در این برنامه، چهار یهودی ِ ایرانی دربارهی جنبههای مختلف حضور یهودیان در ایران، از وضعیت تاریخی ِ آنها گرفته تا خروج ِ بخشی از جمعیت از ایران و انتقال به اسراییل و آمریکا، حرف زدند. دیدن چهرههای ایرانی و شنیدن جملات فارسی، در کنار نمادهای آیین و فرهنگ یهودی، اتفاق جالب توجهی بود که شب دلپذیری برایم ساخت. وقتی بعد از خوش و بش کردن با چند نفری که میشناختم، روی صندلیام نشستم، دختری که کنارم بود با حرارت از رستوران ایرانی جدیدی که در محلهی یهودینشین تورنتو باز شده است حرف زد: They have an amazing Koko-Sabzi, but the fish is super expensive. You know, I keep kosher and the fish was my only option.
یکی از سخنرانان برنامه، سیاستمدار عالیرتبهی ایرانی-کانادایی بود. سخنان او بیشتر حول رابطهی دو جمعیت ایرانی و یهودی تورنتو بود و از چند برنامهی فرهنگی که در تورنتو در آن شرکت کرده بود، و همینطور دو سفرش به اسراییل، خاطرههایی گفت. در پایان، آقای سیاستمدار، که چهرهای فرهنگی در شهر است، اینطور نتیجهگیری کرد: «یهودیان در طول تاریخ در ایران زندگی کردهاند و از امنیت برخوردار بودهاند. نباید به استناد ۳۵ سال اخیر، در این حقیقت شک کرد. در این چند دهه هم، من به شما اطمینان میدهم که ۹۹.۹۹۹۹ درصد ایرانیان مسالهای با یهودیان، و دیگر اقلیتها، ندارند و حساب آنها از گروه حاکم جدا است.».
این عدد در ذهنم ماند و در حالیکه به موسیقی صدرالدین طاهری گوش میکردم و به سمت خانه رانندگی میکردم، به آن فکر کردم.
فکرم اول به این رفت که به احتمال خیلی زیاد، عدد ۹۹.۹۹۹۹ درصد صرفا جایگزینی برای «اکثریت قاطع» است. در این صورت، کاملا ممکن بود که آقای سیاستمدار بهجای ۹۹.۹۹۹۹ درصد بگوید ۹۹.۹۹۹ درصد یا ۹۹.۹۹۹۹۹ درصد. میشود تصور کرد که در چنین حالتی، با این فرض که شنوندگان هم در ذهنشان ۹۹.۹۹۹۹ درصد را با «اکثریت قاطع» جایگزین میکنند، رفتار آقای سیاستمدار یک آرایهی ادبی است. بههر حال میدانیم که حتی دقیقا مشخص نیست که ۹۹.۹۹۹۹ درصد شمارهی چه چیزی است: درصدی از ایرانیان که یهودستیز نیستند؟ شماری از ایرانیان که معتقد هستند «یهودی بودن» ایرادی ندارد، چون «کورش کبیر به یهودیان رحم کرده است»/«یهودیت یکی از ادیان ابراهیمی است»، اما «بهایی بودن» بد است، چون «بهاییت توطئهی استعمار است؟»، عددی از ایرانیان که خود را با یهودی و ارمنی و بهایی برابر میدانند؟
اما آیا واقعا ۹۹.۹۹۹۹ درصد و ۹۹.۹۹۹ درصد، یکسان هستند؟ سوال کلیدی این خواهد بود که موضوع ِ سوال ِ دقیقا چیست. میشود با جزییات نشان داد که اگر فرض کنیم که احتمال ابتلای شما به یک بیماری مرگبار، یک در صد میلیون است و یک آزمایش خون به شما گفته است که شما مبتلا به این بیماری هستید، تغییر درصد دقت آزمایش از ۹۹.۹۹۹ درصد به ۹۹.۹۹۹۹ درصد، احتمال زنده بودن شما را چندین order of magnitude جا به جا میکند.
نکتهی کلیدی این است که عدد، تصوری، و توهمی، از دقت را پیش میکشد، که به احتمال زیاد ناموجود است. راهحل ِ ساده برای خودداری از این دام این است که آقای سیاستمدار، و همهی دیگران هم، زمانی پای عدد را به مکالمات پیش بکشند که عدد حقیقتا معنیدار است و در موارد دیگر از «اغلب»، «بسیاری از»، «اکثریت قاطع» و نظایر آن استفاده کنند.
اما آیا اکثریت قاطع ایرانیان، پذیرای اقلیتها هستند؟ تجربهی دست اول من در تورنتو، و تاکید میکنم در تورنتو و نه در تهران، جز این است. برای مثال، در موارد متعددی مشاهده کردم که زمانی که دوست بهاییام، یا بهقول خودش ex-بهاییام، حرفی از آیین خانوادگیاش به میان میآورد، کسی در جمع حالت چهرهاش تغییر میکرد یا موضوع حرف را تغییر میداد. واضح است که واکنش ِ چهره، مترادف ِ دیگرستیزی نیست، اما واکنشی خفیف در موقعیتی عمومی میتواند نشانهای نگرانکننده از احتمال رفتاری دیگرستیزانه در خفا یا در موقعیتی باشد که ذهنیت جمعی به رفتار ِ اوباشانه منتهی میشود. اما این تنها نگرانی من از جملهی آقای سیاستمدار نیست.
وقتی آقای سیاستمدار عدد ۹۹.۹۹۹۹ درصد را به زبان آورد، ذهنی حساب کردم که در جمعیتی ۸۰ میلیونی، مورد اشارهی او، گروهی ۸۰ نفری خواهد بود. این یعنی آقای سیاستمدار تصویری از ایران ارایه میدهد که در آن ۸۰ «سیب بد» و ۷۹ میلیون و ۹۹۹ هزار و ۹۲۰ «سیب خوب» وجود دارد. این ادعا البته باب ِ میل ِ هرکسی است که خودش را بخشی از ۸۰ میلیون منهای ۸۰ نفر میداند. از این دید، این نگاه تعریفی باینری از بد و خوب ارایه میدهد و به شنونده اطمینان میدهد که احتمال ِ تعلق او، و حتی همهی دوستان و نزدیکانش، جز آنها که به آنها بدبین است، به گروه بدها بسیار کم است. به بیان دیگر، این جمله، شر را به گروه ِ پلید ِ بسیار کمشماری محدود میکند و دامن شنونده را از آن دور نگه میدارد. آنچه برای من جای تعجب دارد این است که چرا سادگی ِ عیان و دلچسب این نظریه، مخالفتی را از کسی برنمیانگیزد.
اما نکته فقط این نیست که جملهی آقای سیاستمدار سادهاندیشانه و غیر قابل دفاع است. ادعا میکنم که جملهی آقای سیاستمدار خطرناک است و منتهی به تجویز «راهحل»هایی میشود که اتفاقا مورد علاقهی تکنولوژی روز و ساختارهای قدرت ِ مسلط هم هستند: اگر فرض کنیم پلیدی در کشوری به مساحت ایران، منحصر به ۸۰ نفر است، چرا نباید این جمعیت منحط را بهکمک drone بخار کرد؟ حقیقت این است که این، دقیقا یک سوال نیست، و «راهحل»ی است که خدایگان جهان پیش گرفته است. نکتهی دردناک این است که بخش قابل توجهی از جمعیت انسانها هم با این تصور سادهاندیشانه همدلی دارد.
ادعای برائت اکثریت از شر، و تحدید آن به اقلیتی مذموم، تصوری دلپذیر و رهاییبخش است که آدمیزاد برای خودش و دیگران تکرار میکند. این دیدگاه، علاوه بر این، به جوازی برای استفاده از تکنولوژی روز، برای بریدن و نابود کردن «بافت سرطانی»، منتهی شده است. بخش ِ دردناک ِ اتفاق این است که این افسانهی انسانی، آنقدر تهیمایه است که با پنج دقیقه دقت میشود در آن حفرههای اساسی ایجاد کرد. و سوال کلیدی این است که چرا آدمیزاد سال ۲۰۱۷ کمتر اینچنین میکند؟
عکس از مستند Human Flow کار Ai Weiwei