#MeToo, #YouToo, #TheyToo
توسط کمانگیر در روز ۲۵ مهر ۱۳۹۶مهر ۲۵
دوست کاناداییام، که یک دختر سفیدپوست است، چند روزی است که مسافر شهرهای ایران است و از مشاهدههایش برایم میگوید. پریروز میگفت «مردم اینجا خیلی مهربان هستند، امروز مرد هتلبان بهم گفت خیلی زیبا هستم». میخواستم برایش بگویم که جملهی مرد هتلبان دقیقا همان معنی که او تصور میکند را ندارد، اما دست نگه داشتم، و کار درستی کردم، چون امروز دوستم برایم نوشت «امروز مردی من را در خیابان touch کرد». برایش نوشتم که رابطهی دو جنس در ایران آکنده از تنش است و حاصل آن اتفاقاتی است که اصلا پذیرفتنی نیستند.
بدیهی میدانم که زندگی یک دختر در ایران، و جامعهی ایرانی خارج از کشور هم، آغشته به آزارهای جنسیتی است. نه در این نکته شک میکنم و نه دشواری زندگی در این وضعیت را نادیده میگیرم. حقیقت این است که من هرگز قربانی تبعیض جنسیتی نبودهام و هرگز متلک جنسی نشنیدهام و هرگز مورد تعرض قرار نگرفتهام. بنابراین حتی ادعا نمیکنم که درک کاملی از موقعیت آشنای دختران ایرانی دارم. سوال اساسی این است که با این وضعیت چه باید کرد، و چه کاری احتمالا بیشتر از جنس slacktivism است و حاصلی ندارد.
بهنظرم تقلیل ِ اتفاق به تعاملی بین جنس مرد و جنس زن، توضیحی سادهفهم است که نه چندان کمکی به فهم وضعیت میکند و نه راهگشای حل معضل میشود. در این نگاه، مرد مجرم ِ گناهکار است و زن قربانی ِ بیگناه و آزار خیابانی زنان به این دلیل اتفاق میافتد که «مردان بد هستند». سوالات کلیدی که در این روایت ِ ساده بیجواب میمانند این است که چرا رابطهی زن و مرد به وضعیت کنونی رسیده است، نقش نهادهای مختلف جامعه، از جمله خانواده، مذهب، و ساختارهای آموزشی و قانونی، در این وضعیت چیست، جامعههای دیگر چه وضعیتی در این زمینه دارند، بخشهای مختلف جامعهی ایرانی چگونه رابطهی زن و مرد را تعریف میکنند، رابطهی زن و مرد در جامعهی ایرانی در طول زمان چگونه بوده است، و الی آخر. نکتهی کلیدی این است که تقلیل مرد به آزار دهنده و کاستن زن به آزار دیده، نگاه را بر این جزییات میبندد.
واضح است که حتی کشف فرایندهایی در جامعهی مادر، که به آزار زنان توسط مردان منتهی میشوند، اساسا به این معنی نیست که مردان *حق* دارند زنان را آزار دهند. تحقیق در زمینهی دلایل بروز خشونت، به توجیهی برای اعمال خشونت منتهی نمیشوند. میتوان دربارهی دلایل بروز هولوکاست، جنگ جهانی دوم، و قتل عام روآندا تحقیق کرد و نتایج چنین تحقیقی صرفا تلاشی برای توضیح وضعیت است و به «حق دادن» به جنایتکاران منتهی نمیشود. در نگاهی بزرگتر، تحقیق و تدقیق دربارهی دلایل بروز خشونت میتواند کمکی به جلوگیری از ادامه و تکرار خشونت باشد. و اینجاست که این سوال کلیدی مطرح میشود که چرا مردان ایرانی به زنان ایرانی تعرض میکنند.
حتما بررسی یک اتفاق فرهنگی بزرگ از جنس تعرض مردان به زنان، مستلزم زمان بسیار و تخصص ویژه است و مسلما ذکر نمونههایی از این فاجعه ذیل هشتگ #MeToo به درک ابعاد این معضل منجر میشود. اما نکتهی کلیدی این است که تنها ذکر فاجعه کردن، به پیدا کردن راهحلی برای آن منتهی نمیشود. حتی میخواهم از این پیشتر بروم و ادعا کنم که کمپین #MeToo، مانند نمونههای دیگری از نمایشهای جاری در شبکههای اجتماعی، صرفا تاثیری حداقلی و تخدیری دارد و به کنه مطلب و پرسیدن سوالهای مهم تنهای نمیزند.
چند سال پیش، زمانی که درگیر پایان رابطهای بودم که شکل نگرفته بود، دختری که روبرویم نشسته بود، و گیلاس شرابش در دستش بود، و تمام ظواهر زنی مستقل و مدرن را داشت، به من خرده گرفت که چرا او را برای نوشیدنی و شام دعوت کردهام و دنبالش نرفتهام. دختر، که حالا اتفاقا دوست خوبی برایم است، جرعهای شراب نوشید و توضیح داد که «وظیفه»ی من بهعنوان «دوستپسر» این است که «لباس مرتب بپوشم و با ماشین دنبالش بروم». وقتی شوخیکنان پرسیدم «تو هم در این داستان وظیفهای داری، یا فقط وظیفهها مال منه؟»، دختر خیلی خلاصه گفت «من وظایفم رو تو رختخواب انجام میدم» و لبخند شیرینی کرد.
واضح است که از این مشاهده و مشاهدههای دیگری از جنس آن نمیتوان نتیجههایی قابل دفاع گرفت، اما نباید هم ندیده گرفت که مشاهدههای مختلف آدمهای مختلف میتوانند نشان از برداشتهایی از زن، مرد، و جنس رابطهی آنها باشند که میتواند بیارتباط به مسالهی آزار زنان، که موضوع کمپین #MeToo است، نباشد.
تصور میکنم که مسالهی تعرض مردان به زنان، با وجود نفرتانگیز بودن و آزارنده بودن آن، معلول علتی کمتر واضح است و جز با شناختن این علت نمیتوان برای این معضل چارهای اندیشید. برداشت من این است که این علت، نگاه کالایی به جنس زن است، که از وضعیت قانونی رابطهی زن و مرد، از جمله «مهریه» «حق خروج از کشور»، گرفته تا جزییات رابطهی دختران و پسران، بر جنبههای مختلف زندگی اجتماعی ما تاثیر میگذارد. از این دید، دختری که میپذیرد که همیشه پسر رابطه دست در جیب کند، اساسا این نگاه را پذیرفته است که او و محبتش و تنش کالاهایی هستند که در ازای مبلغ مناسب در اختیار مرد قرار میگیرند. از دیدی دیگر، دختری که جواب مستقیم و واضح به درخواست پسری نمیدهد، پذیرفته است که زنان توان گفتگوی منطقی و بیان خواستههایشان را ندارند و این مهارتها در انحصار مردان هستند. زنی که تنها کارت بازیاش در رابطه تنش است هم، اساسا پذیرفته است که بین «زن» و «تن» رابطهی تساوی وجود دارد.
نکتهی کلیدی این است که رفتارهای جمعی، حاصل برداشتهای فرهنگی هستند و بسیار بعید است که نیمی از جامعه صرفا قربانی یک فرهنگ باشد. سوال اصلی در این وضعیت این است که زنان با دامن زدن به کدام بخشهای فرهنگ بیمار ایرانی، در را برای تعرض به خود باز گذاشتهاند. واضح است که وجود هر جوابی برای این سوال، از اساس منتهی به پذیرفتن مسالهی تعرض نمیشود. نکتهی مهم این است که کشف ِ چرایی ِ اتفاق و پذیرفتنی ِ بودن آن دو موضوع مستقل هستند. نکتهی مهمتر این است که کمپینهایی مانند #MeToo، درغیاب ِ تلاش ِ برای فهم اتفاق، به دورهمیهای لحظهای و مسدود تقلیل پیدا میکنند. البته میتوان فیسبوک را از #MeToo پر کرد، اما سوال مهم این است که آیا حضور همهی #MeToo ها احتمال آزار زنی در یک خیابان تاریک در ایران را ذرهای کمتر میکند؟
عکس تزیینی است
۰- برای مساله آزار جنسی، فقط یک علت وجود ندارد. چندین علت هستند که یکی از آنها نگاه کالایی به زن است. مثلا علل دیگر برای آزار جنسی میتواند احساس «حق به جانب بودن آزارگر» تقویت شده توسط قانون و جامعه، «عدم تفکر و اطلاع از مرزهای آزار جنسی»، و گاهی «بیماری جنسی» باشد. تقلیل مساله به یک علت سادهانگارانه است.
۱- به درستی گفتهاید که تقلیل مساله به تعاملی بین جنس مرد و جنس زن درست نیست. میخواهم این را اضافه کنم که همیشه آزار جنسی محدود به زنان نیز نیست. بارها پسربچهها و مردان (چه توسط مردان و چه توسط زنان) مورد آزار قرار گرفتهاند. درنتیجه دنبال علت این موضوع در میان یک جنس (زنان) گشتن نیز گمراهکننده است.
۲- «بسیار بعید است که نیمی از جامعه صرفا قربانی یک فرهنگ باشد». تاریخ ثابت کرده که چنین چیزی اصلا بعید نیست. بارها پیش آمده که افراد بسیاری از جامعه صرفا قربانی بودهاند. مثال دم دستش (همانطور که خودتان در موردی دیگر اشاره کردهاید) یهودیها در دوران هیتلر و رنگینپوستان در دوران بردهداری هستند. آیا نظر شما درباره این افراد هم همین است که حتما یهودیان کاری کردهاند که هیتلر دست به نسلکشی آنان زد؟ آیا به نظر شما یهودیان «در را برای تعرض باز گذاشته بودند»؟
۳- آیا فکر میکنید که مسایل یهودیان یا رنگین پوستان با مشکلات زنان در آزار جنسی متفاوت است؟ چرا؟ اگر کمی عمیقتر به این موضوع فکر کنید متوجه تبعیض ناخودآگاهتان بر علیه زنان میشوید.
۴- با اینکه تلاش شما برای دیدن ابعاد مختلف قضیه قابل تقدیر است، اما با این حال هنوز از مشکل «سرزنش قربانی» رنج میبرید. زنان در این مورد قربانی و اقلیت هستند. به دلایل مختلف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، و غیره میبینید که حتی در سرزمین نسبتا پیشرفتهای مانند امریکا بسیاری از زنان حتی جرات ابراز اینکه مورد تجاوز و آزار قرار گرفتهاند را ندارند. حتما باید مقدار قابل توجهی تایید از جامعه حس کنند که شخصی مانند هاروی وینستاین (که همه در هالیوود از رفتار زشتش باخبر بودند) را رسوا کنند. طبیعتا بیرون آمدن از زیر بار فشار جامعه برای اقلیت آسان نیست. برای یک زن، این کار شامل شکستن قوانین فرهنگی بسیار است و شجاعت زیادی میخواهد. برگرداندن مشکل به جامعه زنان، یکی از همان دلایلی است که زنان را از ابراز مشکل باز میدارد و فشار جامعه را دوچندان میکند. درست است که حرف شما به واضحی و تندی سخنانی مانند «اگر نمیخواست اینگونه لباس نمیپوشید» نیست. اما با این وجود نوک پیمان تقصیر را دوباره به سمت جامعه زنان میبرد. این رفتار مقصر دانستن قربانی، خود باعث تشدید آزار است.
۵- شما برای اثبات مقصر دانستن جامعه زنان، یک مثال از یک رابطه خود آوردهاید. اول اینکه خود میدانید که همه زنان و دختران چنین دیدی ندارند و جامعه ما کمکم درحال پیشروی به دنیای مدرنتری است که زنان مستقل، و درنتیجه با مسوولیتپذیری بیشتر، هرروز زیادتر میشوند. اما حتی با فرض اینکه اکثر زنان هنوز به مسایل سنتیای مانند دست در جیب کردن پسر اعتقاد دارند، باز هم نمیشود زنان را مقصر محض دانست. همانطور که در بالا گفتم، در جامعه مدرنی مانند امریکا، هنوز بسیاری از زنان در قید و بند جامعهای هستند که ابراز آزار را قبول نمیکند. چنین مسایل و مشکلاتی در جامعه سنتی ایرانی صدچندان است. وقتی جامعه دیدگاه کالایی به زن دارد بیرون آمدن از زیر چنین دیدگاهی به شدت مشکل است. زنان ایرانی از طرفی از نظر فرهنگی از طرف اطرافیان و جامعه برای «کالا بودن» تحت فشار هستند (نگاه کنید به عملهای جراحی، فرهنگ ماچو که زن را «تحت سرپرستی» و «برای تولید فرزند» میخواهد، زن کارمند از طرف جامعه به عنوان مادر و همسر بد شناخته میشود، و همین آزار زنانی که در جامعه حضور دارند) و از طرف دیگر از سوی حکومت وادار به کالا بودن میشوند (کاهش سهمیه دانشگاهها برای زنان، کاهش سهمیه کار برای زنان، محدود کردن روشهای ضدبارداری، عدم امنیت برای حضور در جامعه). در چنین شرایطی، زنان از قدرت و پذیرش بسیار کمی در جامعه برخوردارند و در این عدم توازن مجبور هستند برای جبران عدم قدرت راههای دیگری بیندیشند. زنی که از طرف شوهر اجازه کار کردن ندارد، خود را در قبال پولی که مرد به خانه میآورد به عنوان کالا عرضه میکند. در این حال وقتی چنین فرهنگی در کل جامعه غالب شود، نتیجه فشار مضاعف بر زنی میشود که ساختارشکنی میکند. توجه کنید که در چنین جامعه سنتیای حتی «دنبالش نرفتن برای قرار» ساختارشکنی محسوب میشود. حتی اگر این زن در ایران نباشد، کندن از چنین باورهایی که در ناخودآگاه ما نفوذ کرده و سالهاست به ما تلقین شده بسیار سخت است. این دقیقا مصداق حرف شماست که «زنی که تنها کارت بازیاش در رابطه تنش است هم، اساسا پذیرفته است که بین «زن» و «تن» رابطهی تساوی وجود دارد.»
۶ – گفتهاید که «کشف ِ چرایی ِ اتفاق و پذیرفتنی ِ بودن آن دو موضوع مستقل هستند» غافل از اینکه اولین قدم در حل هر مشکلی پذیرش وجود آن مشکل است و در حال حاضر بسیاری از مردان دنیا حتی به وجود چنین مشکلی باور ندارند، درحالیکه اکثریت زنان جامعه با این مساله برخورد داشتهاند. کمپین meToo با هدف اطلاعرسانی ایجاد شدهاست نه با هدف حل مشکل. به نظر من، همین که باعث گفتگو و صحبت درباره مشکل شده، نه تنها به هدفش رسیده، بلکه از آن هم فراتر رفتهاست. شاید احتمال آزار زنی در خیابان کمتر نشود، اما با طرح این مشکل، فهمیدن ابعادش، و گفتگو در این باره احتمال سکوت دیگران درقبال آزار دیدن زن کمتر، و احتمال تشخیص آزار جنسی از شوخی بیشتر میشود و راه برای یافتن راه حل باز میشود.
۷- ادعا میکنم که جامعه ایرانی تا پیش از این به وسعت این آزارها آگاه نبودهاست. شاید شما از قبل درباره آزار جنسی زنان و گستردگی آن در جامعه ایرانی باخبر بودید، اما شخصی مانند همسر من که بسیار روشنفکر و با مطالعه است، تا قبل از اینکه من درباره تجربیات خودم در این باره با او صحبت نکرده بودم از هیچ کدام این مسایل باخبر نبود. دلیل آن، علاوه بر مسایلی که برای زنان در همه جوامع وجود دارد، «حیا»ی بیخودی است که جامعه ایرانی به زنان تحمیل میکند و باعث میشود که مادر یک پسر، خواهرش، یا دوستش از تجربیات تلخ خود برایش صحبت نکنند. در این شرایط نیمی از جامعه نسبت به مشکل «کور» هستند و این منجر به ناباوری و انکار مشکل میشود. در چنین شرایطی است که حتی اگر این مشکل توسط اقلیتی از زنان مطرح شود، مردان به آن پاسخهایی از نوع «پس چرا من هیچوقت همچین چیزی ندیدم»، «حتما خودت مشکل داری وگرنه چرا برای بقیه پیش نمیاد»، یا «تو زیادی حساس هستی» میدهند. درشرایطی که دولت و نهاد قابل اعتمادی برای آمارگیری در ایران وجود ندارد، جامعه ما به چنین کمپینی نیاز دارد تا *وسعت* مساله حداقل یک بار برای همیشه روشن شود و این مشکل دیگر انکار نشود.