arrivals

به‌نظرم دو ادعای قابل دفاع درباره‌ی AI وجود دارد. اول این‌که اغلب آدم‌ها درگیری ِ ذهنی ِ ویژه‌ای با این اتفاق ِ تکنولوژیک ندارند، و دوم این‌که زندگی ِ اغلب ِ آدم‌ها در چند دهه‌ی آینده به‌شدت تحت تاثیر ِ این تکنولوژی‌ها قرار خواهد گرفت. بیشتر توضیح می‌دهم.

هر رفتار ِ شغلی که تکراری است و می‌توان با مشاهده، آن را فرا گرفت، در خطر اضافه شدن به پوشه‌ی قطور کارهایی است که الگوریتم می‌تواند آن‌ها را با کیفیت بهتر و با هزینه‌ی کم‌تر انجام دهد. یک شاهد ِ جالب توجه بر این اتفاق، ظهور stratupی مانند WorkFusion است که یک پروژه‌ی بزرگ را به مراحل کوچک‌تر تقسیم می‌کنند و تصمیم می‌گیرد که کدام مرحله‌ها را به کمک الگوریتم انجام دهد. در قدم بعد، نرم‌افزار ِ WorkFusion برای مراحلی که نیاز به عملگر انسانی دارد، در وب‌سایت‌های محل تردد freelance ها آگهی می‌دهد، افراد را مصاحبه می‌کند، و بعد از انتخاب ِ فرد ِ مورد ِ نظر، روند پیش‌رفت ِ او را زیر نظر می‌گیرد. اما این فقط قدم اول است. WorkFusion در حین مشاهده‌ی افراد، تلاش می‌کند کاری که آن‌ها انجام می‌دهند را یاد بگیرد و، درصورت امکان، در پروژه‌ی بعدی، نیازمند ِ نیروی انسانی برای آن مرحله‌ی خاص نباشد. این مثال را از کتاب Rise of the Robots: Technology and the Threat of a Jobless Future انتخاب کرده‌ام. نویسنده، در این کتاب، تحلیل ِ کاملی روی زمینه‌های مختلف شغلی و تاثیر ِ احتمالی الگوریتم‌ها بر آن‌ها ارایه می‌دهد.

نکته‌ی کلیدی این است که Rise of the Robots نه یک پیش‌بینی درباره‌ی آینده است و نه به هجوم ِ خون‌بار ِ ربات‌های مکانیکی، از جنسی که در War of the Worlds ظاهر می‌شوند، اشاره می‌کند. «ربات»های منظور ِ نظر در این بحث، موجوداتی از جنس ریاضیات و نرم‌افزار هستند و خیلی وقت است که دوران ِ آن‌ها آغاز شده است. کاهش ِ ممتد ِ درآمد ِ شغل‌های بدون تخصص در دهه‌های اخیر، یکی از نشانه‌های این دوران است. نشانه‌ی دیگر، تعداد ِ کم ِ کارمندان ِ شرکت‌های موفق ِ نسل جدید، در مقایسه با شرکت‌های مشابه دهه‌های گذشته است. تحلیل کامل‌تر را در Rise of the Robots پیدا کنید، جایی که ارزش GM را، در دوران اوجش، با فیس‌بوک ِ امروز مقایسه می‌کند و این دو عدد را بر تعداد ِ کارمندان ِ این دو شرکت تقسیم می‌کند.

اما این همه چه ارتباطی به ظهور ِ دانلد ترامپ دارد؟

ظهور ماشین، بخوان AI، الگوریتم، ریاضیات، و ربات، ساختار ِ قدرت را دیگرگون می‌کند. ده سال پیش، اقدام نظامی در کشوری دیگر، نیازمند ِ جلب ِ نظر ِ جمع ِ بزرگی از آدم‌ها، از ژنرال‌ها گرفته تا سربازهای پیاده و خانواده‌های آن‌ها، بود. امروز اما، به مدد ماشین، می‌توان هدفی را در قلب ِ کشور دیگری با drone از بین برد، بدون این‌که خبری جایی درز کند یا واکنش ِ قابل توجهی ایجاد شود. به‌طریقی مشابه، نظارت بر شهروندان و مدیریت ِ رفتار ِ آن‌ها به‌کمک اینترنت، امکاناتی را ایجاد کرده است که چند دهه پیش صرفا با روانه کردن نفربر و سرباز به خیابان ممکن بود(نوشته‌های Morozov را در این زمینه از دست ندهید). نکته‌ی کلیدی این است که هرکسی که انگشتانش روی دکمه‌های ماشین است، و جزییات کارکرد الگوریتم‌ها را کنترل می‌کند، در موقعیتی کاملا نابرابر با دیگران قرار دارد.

از طرف ِ دیگر، جهان در حال ِ آشوب‌ناکی است و نابرابری شدید اقتصادی، وضعیت ِ وخیم ِ زیست‌محیطی، و عدد ِ بزرگ ِ جمعیت ِ آدمیان، آینده‌ای تاریک‌تر را کاملا قابل تصور می‌کند. به‌نظرم بیراه نیست که ظهور ِ ترامپ را نشانه‌ای بر این وضعیت بدانم؛ این‌که آدمیزادی زن‌ستیز و نژادگرا در موقعیت ِ قدرت قرار می‌گیرد را تنها می‌توانم این‌طور درک کنم که آدمیزاد در بحرانی ذهنی است: جهان بر مداری پیش می‌رفت که قرار بود به «رشد» و «پیشرفت» منتهی شود، اما این‌گونه نشد و یکی از خاصیت‌های کلیدی رییس‌جمهور ِ آینده‌ی آمریکا این است که «از خارج از ساختار آمده است».

اما ماشین می‌تواند چه دردی از این وضعیت درمان کند؟

اول، فرض می‌کنم که می‌توان ماشین را بصورتی دموکراتیک سازمان داد. از ویکیپدیا گرفته تا Ubuntu و Python و جمع گسترده‌ی پروژه‌های Gnu نشان داده‌اند که جمع قادر است ابزارهای open sourceی بسازد که یا با نظیر ِ تحت ِ مالکیت ِ خود قابل مقایسه هستند، مانند Octave، یا از نظیر ِ تحت مالکیت ِ خود بهتر هستند، مانند Ubuntu، و یا اساسا نظیر ِ تحت مالکیتی ندارند، مانند ویکیپدیا. به این دلیل، فرض می‌کنم نوشتن یک AI بزرگ که ورودی ِ آن اخبار ِ جهان، به‌عام‌ترین معنی ِ آن، و خروجی ِ آن تصمیم‌های اساسی، از جنسی که از ساختارهای سیاسی انتظار می‌رود، باشد، ناممکن نیست. حتی جلوتر می‌روم و ادعا می‌کنم که نوشتن AIهای رقیبی از این جنس کاملا ممکن است. هر کدام از این AIها، تابع ِ هدف ِ مخصوص به خود را خواهد داشت و نه تنها open source است، و نه تنها تاریخ‌چه‌ی تصمیم‌های آن کاملا در دسترس همه‌ی شهروندان است (ساختار ِ سیاسی‌ای را تصور می‌کنم که Wikileaks درونی خود را دارد)، بلکه، مهم‌تر از همه، می‌توان یک نسخه از آن را روی AWS اجرا کرد و تصمیم‌های احتمالی آن را در مواجهه با اتفاقات ِ آینده بررسی کرد و با AI های دیگر مقایسه کرد.

از این دید، انتخابات ِ آینده بین AIهای مختلف خواهد بود و نکته این نخواهد بود که کدام نامزد مرد یا زن است، جمله‌های کدام نامزد جذاب‌تر هستند، و کدام نامزد در استفاده از توییتر ماهرتر است. و این البته فقط شروع راه است. تصور می‌کنم که نسل ِ دومی از این AIها، APIی منتشر می‌کند که هرکسی می‌تواند به کمک برای آن plugin بنویسد. ایده‌هایی نظیر این را می‌توان خیلی بیشتر از این جلو برد و حتی روی آن‌ها کار کرد.

نکته‌ی کلیدی این است که، اول، ظهور ترامپ برای بار چندم نشان داد که آدمیزاد یکی از بزرگ‌ترین خطرها برای خودش است. مهم‌تر از آن، ماشین، زمانی که از ابزاری طبقاتی در خدمت سرمایه‌دار بیرون می‌آید و بصورت دموکراتیک اداره می‌شود، می‌تواند راه اضافه کردن objectivity به جمع ِ انسانی باشد و از رفتارهای قبیله‌های جلوگیری کند. در چنین جهانی، دیگر ماشین خطری نیست که آدمیزاد را به دزدیدن کار ِ باطل ِ تکراری‌اش، مثل پختن همبرگر، تهدید می‌کند، بلکه نوید ِ رهایی انسان از ترامپ ِ بیرون و ترامپ ِ درون خواهد بود.

عکس را از Arrival برداشته‌ام.