از سبکی ِ تحمل ناپذیر ِ آدمیزاد
توسط کمانگیر در روز ۵ بهمن ۱۳۹۴بهمن ۵
وقتی میگویم «آدمیزاد»، منظورم دستهی خاصی از هفت میلیارد انسانی است که روی کرهی زمین زندگی میکنند. شواهد آماری دقیقی ندارم، اما تصور میکنم این دسته، اتفاقا دربرگیرندهی بخش ِ بزرگی از جمعیت ِ انسانی است.
«سبکی تحمل ناپذیر» را به جنسی از آدمیزاد نسبت میدهم که نسبت به موجودیت خود ناهشیار است. این عبارت را از عنوان Unconscious Civilization گرفتهام. مثال میزنم.
رضا، محقق علوم کامپیوتر است و از شنیدن خبر اختصاص ۴ میلیارد دلار به تحقیق برای توسعهی ماشینهای خودراننده بسیار خوشحال است. رضا نمیبیند، و اشاره به این نکته را عصبانیکننده مییابد، که ظهور و رواج ماشینهای خودراننده، روی چندین گروه بزرگ اجتماعی، بهصورتهای متفاوتی تاثیر میگذارد. واضح است که این «پیشرفت» تکنولوژیک، خطری بزرگ برای مسیر ِ ارتزاق بخشی از جامعه است که به شغلهای مرتبط با رانندگی مشغول هستند. این گروه، در لایهی اول، شامل رانندگان کامیون، تاکسی و اتوبوس است و در لایههای بعدی به کسانی که در رستورانهای میانراهی و مشاغلی نظیر آن کار میکنند میرسد. نکتهی کلیدی این است که پروژهی هوشمندسازی اتومبیل، برای رضا بصورت مستقیم خطری ندارد و درحقیقت به او سود میرساند. از این جهت، رضا باید قادر باشد خارج از دایرهی منافع مستقیم خود فکر کند و بسیار مشاهده کردهام که نمیکند. رضا، برای من، یکی از «آدمیزاد» است. موجود زندهی ناهشیاری که میتوان نشان داد سطح هوشی بالاتری از بز دارد، اما در عمل، ابزار یک ساختار ِ اقتصادی میشود و به درد ِ انسان ِ دیگری دامن میزند.
نسرین پزشک است و ادعا میکند پزشکی ِ مدرن پروژهای خالصانه برای کاهش ِ درد ِ انسان است. او قادر نیست اقتصاد سلامت را درک کند و لازم نمیبیند برای این نکته توضیحی داشته باشد که صنعت ِ داروسازی، یکی از سرمایهسازترین و بدنامترین شاخههای اقتصادی است. برای او، اینکه شبکهی ورزشی پرطرفدار TSN، قراردادی اختصاصی برای تبلیغ داروی مسکن Advil دارد، سوالی برنمیانگیزد. نسرین برای خواندن Biology as Ideology وقت ندارد، چون ماه بعد امتحان دارد. نسرین احتمالا درآمد ِ بیشتری از رضا دارد، اما چندان از «آدمیزاد» بودن فاصله ندارد؛ از دروازههای تنگ ِ متعددی میگذرد و سختی میکشد تا به مهرهای در ماشین اقتصادی بزرگی تبدیل شود که سوالات ِ مهم ِ مگویی دربارهی آن وجود دارد.
بهنظرم لازم به توضیح نیست که آدمیزادهایی از جنس رضا و نسرین را در موقعیتهای متعدد ِ دیگری میتوان پیدا کرد. بیدلیل نیست که ترومن در Truman Show فروشندهی بیمه است.
وضعیت دردناک، برایم موقعیتی است که آدمیزاد ِ ناهشیار را در یکی از موقعیتهای «قابل احترام» میبینم. به کارگر ِ روزمزد خرده نمیگیرم، اگر قادر نیست از زندگی روزمرهاش فاصله بگیرد و فراگیرتر مشاهده کند. پزشک و وکیل و صاحب پیشهی ناهشیار، اما، بهانهای جز بلاهت برای سر در برف بودن ندارد.
عکس از Truman Show
خوب، داری یواش یواش متوجه میشی… عیبی نداره، برا همه همینه. اولش آدم ذوق و شوق داره فکر میکنه تکنیکال کار کردن یعنی خدا… وقتی آدم ۲۰-۳۰ سالش هست همینجوری فکر میکنه…. سنش که به ۴۰ رسید تازه یوهو یادش میفته که دیگه زمان زیادی باقی نمونده اگه قرار ۷۰-۸۰ سال زنده باشه، ۱۰-۱۵ سال آخرش که به مریضی و ناتوانی میگذره، این یعنی چی، یعنی همش ۲۰ تا ۲۵ سال عمر مفیدش باقی مونده اونم اگه مریضی سروقش نیاد… ۲۰ سال هم عمری نیست.. فکر کنم وبلاگستان ایران ۱۵ سال پیش تازه شکوفا شده بود، عین دیروز بود… حالا مشکل اینه که این نسل ذوقزده ۲۰-۳۰ که همه هم دکتر، بیولوژیست و مهندس و و و هستند چطور میخوان در شرایطی که اتوماسیون هرروز بیش تر بیشتر اونا رو از جران زندگی میرونه و بقول معروف “ایررلونت” شون میکنه پیر و باز نشسته بشن… یکی دو تا هم که نیستند… هفت هشت میلیارد آدم زنده “ولکان نکتد” الان رو زمین هستش!… توقعها هم روز به روز داره بالا میره….بقول یه موسسه که در زمینه آینده بشری تحقیق میکنه شانس این که یک تمدن انسانی تو قرن ۲۲ وجود داشته باشه فقط ۳۰ درصد هست… و عمل اصلی نابودی انسانها خودشون و تکنولوژی خواهد بود.
تو تاریخ این اولین بار نیست که فناوری جدید بعضی مشاغل رو منسوخ میکنه. این تغییرات برای بعضیا خوشایند وبرای بعضیا ترسناک داره کم کم شکل تصاعدی و بی بازگشت بخودش می گیره.
تو المان شرکتهای اتومبیل سازی علارغم محافظه کاری ذاتی المانیا خیلی درمورد اینده ماشین های خودران مثبت فکر میکنن. ولی هر وقت خبر جدیدی منتشر میشه خیلی ها اینده شغلی خودشونو در خطر میبینن.اندرو ن.جی تو این ویدیو(۱۹:۳۰)به این نکته اشاره میکنه.
https://www.youtube.com/watch?v=EczYSl-ei9g