در بیهودگی خطرناک بازگشت عمودی SpaceX
توسط کمانگیر در روز 24 دسامبر 2015دسامبر 24
خبر را از دوستان فنیام شنیدم. SpaceX موفق شد یک موشک دومرحلهای را به فضا بفرستد و بعد بخش بزرگی از آن را روی زمین بنشاند. تمام تلاشها برای انجام این عملیات، قبل از این شکست خورده بود و گویا تلقی عمومی در محافل فنی این بود که چنین کاری محال است. گذشته از جذابیتهای مهندسی ِ این اقدام موفقیتآمیز، حاصل ِ عملی ِ این بازگشت این است که هزینهی رفت و برگشتهای فضایی حالا حتی کمتر از یک دهم خواهد شد.
«پیشرفت»های تکنولوژیک اتفاقات جالبی هستند. پیشرفت را در گیومه میگذارم و توضیحی نمیدهم چون رونالد رایت حرفش را زده است (بخوانید یا گوش کنید: A Short History of Progress). اما سوال مهم این است که چرا این اتفاق هیجانانگیز است؟
درک میکنم که آدمهای مختلفی به دلایل متفاوتی از این اتفاق هیجان زده هستند. آقای CEO البته که خوشحال است، چون علاوه بر این که احتمالا آیندهی تجارتش را تضمین کرده است، در بازهی زمانی کوتاهمدت هم رشد ِ سهام ِ شرکتاش مذاقش را شیرین خواهد کرد. خانم و آقای مهندس اما هیجانزدگیاش صرفا به جیبش مرتبط نیست. این یعنی وجود SpaceX و نظایر آن، به این معنی است که خانم و آقای آگاه به فن میتواند امیدوار باشد که در چند ده سال آینده هم شغلی برایش وجود دارد. اما، مهمتر از آن، رابطهی آدم ِ آگاه به فن و اتفاق فنی، چیزی از جنس رابطهی اروتیک است. جنسی از زیبایی در موشکی که به آسمان میرود و بصورت عمودی فرود میآید وجود دارد که فقط کسی میتواند آن را درک کند که در زندگیاش معادلهی دیفرانسیل حل کردهباشد و از کنترل غیرخطی شمهای بداند. بهنظرم این وضعیت چیزی است مثل لذت بردن از نقاشی خوب، موسیقی خوب، و ویسکی خوب. میشود آن را یاد گرفت و چندان قابل انتقال نیست.
اما نکته این نیست. البته که بازگشت ِ عمودی ِ موشک، برای اهلاش، اتفاق خوشایندی است. موضوع اساسی این است که این «اهل» دقیقا چقدر جمعیت دارد و اساسا آیا لذت و رضایت ِ جمعی از آدمیان توضیح مناسبی برای یک رفتار است؟
آیا واضح نیست که هلهله برای SpaceX از جنس شادی برای Apple است؟ آیا نباید نگران بود که موشکی که با هزینهی کمتری پرتاب میشود و فرود میآید،کارکردهای نگرانکنندهای دارد؟ Chris Hedges جایی، شاید در Death of the Liberal Class، مینویسد که آیندهی بشریت، در زمانی نه چندان دور، تقسیم ِ زمین به دو بخش است: همهی زمین که آلوده و درهم و آشفته است و جزیرههای کوچکی که با دیوار احاطه شدهاند و طبقهی مرفه در آنها زندگی میکند. این تصویر را در Soylent Green هم دیدهایم. بهنظرم، کار جدید SpaceX رسیدن به چنین وضعیتی را ممکنتر خواهد کرد؛ وقتی زندگی به دو شکل اتفاق میافتد: آرامش روی ماه یا یک قمر مصنوعی و زندگی سگی روی کره ی زمین. یک قدم برای جلوگیری از این اتفاق این است که ۱٪ را از هر امیدی برای خلاصی از کرهی زمین ناامید کنیم. این یعنی چارهای نیست، همین یک زمین را داریم و باید روی آن همگی با هم زندگی کنیم، فارغ از اینکه تعداد صفرهای حساب بانکی کسی چند برابر بقیهی آدمیزاد است.
سهام SpaceX عرضه عمومی نشده.
١ – اتفاقا به نظرم کسی که معادلات دیفرانسیل و کنترل «بداند» (یعنی فقط «حل» نکرده باشد؛ فراتر از ماشینحساب ِ دوپا باشد) بیشتر از لذت، نگرانی نصیبش میشود. کسی که بداند همهی معادلات دیفرانسیل و تئوری کنترل تا چه اندازه محدود و چه بسا نامربوط به «دنیای خارج» است، حقیقتا از این همه سرمایهگذاری (مالی و عاطفی!) روی چنین موفقیت آغشته به تصادفی به خود میلرزد. لذتی اگر باشد از جور شدن تصادفی ولی طنزآلود ِ در و تخته خواهد بود! به نظرم قضیه برمیگردد به همان انواغ بیسوادی و تز انسنسبرگر… .
٢ – زندگی مدتها است همینجا روی زمین هم به این دو شکل در جریان است. همهی این تلاش برای خلاص شدن از خطر احتمالی و مزاحمت روحی «شکل دوم» است، نه تفکیک قلمرو.
نکته شادی از این اتفاق پایین آمدن هزینه رفت و آمد به فضا هست.
یادش بخیر اون زمانی که از وب آمار و ارقام در میاوردی، برا عکس “سبز” کردن کد مینوشتی، برا تحلیل عکسهای خبری ایلنا و ایسنا کوفت و زهرمار الگوریتم توسعه میدادی، فکر کنم ۱۰ سال پیش بود و هنوز سرت پر از باد بود و به قول خودت متعلق به طبقه “خانم و آقای مهندس آگاه به فنّ” بودی که امید وار بود با کد نوشتن با “سی پلاس پلاس” برا خودش دهها سال شغل جور کنه… دهسال گذشت، چهل ساله داری میشی، موهات هم که داره میریزه و شما “لوددیت” داری میشی و بجای کد نوشتن مقالات شور انگیز اجتماعی مینویسی… خوب چه میشه کرد که این چرخه زندگی دیگه که شما داری ثبتش میکنی… همین الان چندین تا فارغ تحصیل شریف دارن کار کدنویسی رو ادامه میدان، مقاله چاپ میکنن تا شاید یه روزی یه کاری گیر بیارن مثل شما… بعد هم وقتی روزی و مقرری رسید، همشون فیلسوف میشن، ایدئولوژی رو میریزن دور و میشن آقایون دکتر مهندس “آگاه” و “واگه گرا”. خوش باشی.