دوام ِ خالی از خلل ِ بیسوادی ۲.۰
توسط کمانگیر در روز 20 دسامبر 2015دسامبر 20
دیروز با دو دوست صبحانه میخوردیم و حرف به ماشین ِ خودراننده کشیدهشد. من همان روز صبح، نزدیک صد کیلومتر رانندگی کرده بودم و میگفتم اگر ماشینام قابلیت خودرانندگی داشت حتما از آن استفاده میکردم. از طرف ِ دیگر، تخمینهای ترسناکی از تاثیرات این تکنولوژی بر میلیونها شغل ِ مبتنی بر رانندگی وجود دارد. دوستم استدلال میکرد که نمیخواهد «تکلیف» زندگیاش را به ماشین بسپرد. بهنظرش، ماشین ِ خودراننده بیش از حد ِ تحملاش عاملیت او را سلب میکرد. جواب من این بود که همین حالا هم ماشینها تا حد زیادی در عاملیت آدمهای زیادی رخنه کردهاند. cruise control و ماشینهایی که در بازار سهام فعالیت میکنند، نمونههایی از این گستاخی ِ ماشینها هستند. و البته، به همان اندازه مهم و شاید کمتر واضح، رخنهی ماشینها در فرایندهای ذهنی خیلی از ما است. به تلفنم اشاره کردم و گفتم «اگر این نباشه، من دقیقا نمیدونم امروز عصر، کی باید کجا باشم و نمیتونم با خیلی از دوستام تماس بگیرم.» حرف ادامه پیدا کرد و صبحانه تمام شد.
وقتی برای پرداخت دم صندوق رفتم، مرد ۵۰ یا ۶۰ سالهای جلو آمد و گفت «من تلفنام رو تنظیم کردهام که وقتی میرم خونه با لپتاپام sync میشه. اینطوری، این هم نباشه، من اطلاعاتم رو دارم». مرد پشت میزی کمی دورتر از ما نشسته بود و متوجه شدهبودم که در حین بحث حواساش به ماست. برایش توضیح دادم که حرف دقیقا دربارهی «این دستگاه» نیست و داریم دربارهی تکنولوژی حرف میزنیم. در حرفم پرید و اصرار کرد که تلفناش مدل XYZ از گوشی ABC است که خاصیت uvw را دارد که باعث میشود mno اتفاق بیافتد. تشکر کردم و کمی هیجان نشان دادم و «کریسمس مبارک»ی گفتم و حرف تمام شد.
هانس ماگنوس انسنسبرگر در «درستایش بیسوادی» دربارهی «نوع نوینی از بیسوادی» میگوید که «دیری است بر اجتماع سیطره یافته». او مینویسد، بیسواد نوع دوم با تعریفهای کلاسیک، سواد زیادی دارد. «خودش را صاحب دانش و معلومات میداند، زیاد بلد است کاتالوگ انواع ماشینها … را بخواند. در محیطی میچرخد و میگردد که برای حفظ او از گزند ِ هرگونه وسوسهی ذهن حصاری کامل به دورش کشیده است. هرگز متصور نیست که در این محیط شکست بخورد، زیرا همین محیط او را ساخته و پرورده است تا به این وسیله دوام خالی از خللش را تضمین کند.»
مقالهی «در ستایش بیسوادی»، که کتاب هم نامش را از آن گرفته است، در سال ۱۹۹۱ نوشته شده است. در ۲۵ سالی که از نوشتن ِ از این مقاله گذشته است، بخشی از آدمیزاد، اینترنت، از جنس وب ۱.۰، را تجربه کرده است و حالا چند سالی است که تا گردن در وب ۲.۰ فرو رفته است. و همین، نکتهی کلیدی است. کتاب در زمانهی تلویزیون، که شاید بتوان آن را وب ۰.۰ خواند، نوشته شدهاست و همچنان در اپیدمی ِ بیسوادی نوع دوم در محیط ِ وب ۲.۰ تازه و بهروز است. انگار آدمیزاد «حصار کامل»ی که انسنسبرگر از آن حرف میزند را محکمتر، بلندتر، و نامرییتر کرده است. این، موضوعی است که میخواهم دربارهی آن فکر کنم.
[…] در کتاب «درستایش بیسوادی» چاپ شده است، این رفتار را «بیسوادی نوع دوم» […]