نامهی وارده: اندر شباهت «سعید صابونات ابوحموم» با «لنگ حموم»
توسط کمانگیر در روز ۲۹ شهریور ۱۳۹۲شهریور ۲۹
تصویری از یک مقالهی علمی ِچند نویسندهی ایرانی که در آن از «مجید کچل سیگاری قبلا» و دیگران تشکر شده بود در فیسبوک منتشر شد. بخش بزرگی از واکنشها به این مقاله، آن را «تاسف بار»٬ «نشانهی لمپنیزم» و «لودگی بیاندازه» خواندند. تصویر مقاله را در فیسبوک بازنشر کردم و پرسیدم «یک سوال ِ خوب اینه که (نویسندگان مقالاتی نظیر این) چرا این کار رو میکنن». پاسخهایی که به مطلب گرفتم بیشتر از جنس تقبیح اقدام ِ نویسندگان مقاله بود، و نه تحلیلی بر اتفاق.
به مرحمت یک دوست ِ مشترک با نویسندهی مسوول مقاله تماس گرفتم و از او خواستم دربارهی اتفاق مطلبی بنویسد. از او چند سوال پرسیدم. محمدرضا آبادیان در مطلب بلندی به این سوالها جواب داد. من در مطلب دست ِ کوچکی بردهام.
اندر شباهت «سعید صابونات ابوحموم» با «لنگ حموم»
این متن که به لطف کمک آرش آبادپور عزیز تنظیم شده، به ماجرای تشکر از گروههای دانشجویی با اسامی طنز “سعید صابونات ابوحموم….” در مقاله ISI میپردازد. اصل تشکر و متن جوابیه قبلی من (نویسنده مسئول) در پیوستهای پایین آورده شده است. تنها دو نکته اضافه میکنم:
۱-رجوع به جوابیه یکی از اساتید گرداننده سایت “اساتید علیه تقلب” که میتواند موجب رفع نگرانی دوستان حساس شود. این سایت معتبر علمی به همت جمعی از اساتید حساس به تقلب در معتبرترین دانشگاههای ایران پایهگذاری شده است (هرچند نمیدانم کدام یک از بزرگواران این کامنت را در جواب آقایی به اسم مهران طناز گذاشته، اما ارادت و تشکر جدی من را پذیرا باشند):
شاید شوخی سبکی باشد اما به هیچوجه مایه بی اعتمادی نیست، که مقاله پژوهشگران جوانی که هجده ارجاع گرفته است، مایه افتخار است. خصوصا برای جامعه جهانی که هم در آن دیسیپلین آکادمیک به معنای برخورد خشک و نظامی نیست و هم آنان نمی توانند بار کلمات فارسی را درک کنند (هر چند که ترجمه شود). نکته جالب اینجاست که وبلاگی که بر این موضوع خرده گرفته، خودش «کرمکی» نام دارد! (منبع)
۲- به یاد بیاورید که کارگاه من در شرایط پس از سال ۸۸ برگزار شد (۲۰۱۰) که دانشجویان هر کلاس پیرو دعواهای سیاسی همدیگر را با خشم و نفرت به دو دسته “فتنه گر” و “ساندیس خور” مرزبندی میکردند. همچنین هنوز سهل انگاری برخی اساتید ما باعث واکنش مجله نیچر و حساس شدن جامعه علمی نشده بود. تبعا در شرایط آنروز که خنده کیمیا شده بود، موافقت من با یک خواسته غیرسیاسی و شیطنت آمیز دانشجویی که دقایقی خنده بر چهره های عصبانی و ناامید هردوطیف آنها مینشاند (و در ضمن توهین آمیز، مخالف قانون و حساسیتزا هم نبود)، آنقدرها هم جنایت جنگی نبود!
اینجانب در همان مجله یک مقاله دیگر هم اخیرا چاپ کردهام که نشان میدهد حتی با وجود نامه نگاری یک ایرانی با مجله و جوابیه ما، این مسئله تاثیر منفی روی نگاه سردبیر نداشته است و ما همچنان به شادی گل روی همه موافقان و مخالفان، باز هم در آن مجله پذیرش میگیریم! علاوه بر آن، این ماجرا فرصت آشنایی یا بازیابی دوستانی را برای من فراهم کرد که واقعا نمیدانم اگر این مقاله نبود، چطور شانس و افتخار آشنایی با آنها را پیدا میکردم!
و اما اصل سوال آرش: چرا ما گاه در فضای فیسبوک و وب بسیار زود قضاوت میکنیم و با این قضاوت ها برای دیگران (شبیه ماجرای تشکر از “سعید صابونات ابوحموم”) دردسر ایجاد میکنیم؟ برای پاسخ به این سوال من فکر میکنم بهتر است اول نگاهی به مسئله مشابهی یعنی مشکل “لنگ حموم” بیاندازیم!: هر دو تصویر زیر از مطالب وبلاگهای ایرانی آورده شده اند. هر دو تا لنگ است اما این کجا و آن کجا!
در فضای مجازی، ما ایرانی ها زیر عکس سمت راست (که مربوط به یکی از هموطنانمان در ایران است)، کلی ریشخند و الفاظ رکیک نثار کردهایم که این چه لباس مسخره ای است و …. اما حتی یک نفر پیدا نکردم که این سوال را مطرح کرده باشد که مگر این لباس مشکل قانونی دارد یا رواج دهنده شئونات غیراخلاقی است؟! حتی یک نفر نپرسیده که این زن هموطن ما چرا به صرف داشتن پوششش متفاوت با سلیقه ما (شما بخوانید علاقه، خودنمایی، هرچیز!)، مستحق سرزنش، تخریب شدن و تحقیر است؟ مشابها دوستان عزیز، تشکر از گروههای با اسامی طنز شاید با سلیقه شما منافات داشته باشد و غیرمعمول باشد اما غیرقانونی نیست و کارکرد تخریبی ندارد. بیایید فکر کنیم که چرا اگر کسی این کار را کرد باید حتما باید مثل هموطن لنگپوشمان توبیخ و متهم به ریختن آبروی ایران شود و متعرض همکاران نویسنده شد؟ جالب آنکه همین ما ایرانیها در سایتهای دیگر استفاده از لنگ حموم به عنوان مد لباس در خارج را (تصویر چپ) نشانه نبوغ ذاتی ایرانی شمردهایم! در همین راستا، نظر منصفانه یکی از سایتها خواندنی است: برام قابل تصوره یه سری خارجی شبیه این کار [تشکر از صابونات ابوحموم] رو میکردن، ملت میگفتن چه کول و باحال و اینا (مرجع)
در واقع کامنت این دوست عزیز به واقعیت تلخ رفتار دوگانه ما در برابر یک موضوع اشاره دارد. اگر این “تشکر از گروههای دانشجویی با نام طنز” را در یک مقاله خارجی که Hot-paperمجله خود شده است میدیدیم، بسیاری از ماها آیا نمیگفتیم که این نشانه جو صمیمی و فضای منعطف آکادمیک در خارج ایران است؟ آیا حسرت اساتیدی را نمیخوردیم که آنقدر با هم صمیمی باشیم که بتوانیم شوخیهای دانشجویی را نیز بدون زیرپاگذاشتن قانون در مقاله بیاوریم؟
دیگر بسیاری براشفته اند! به نظر من مبنای فکری این دسته دوستان تندرو که از دیدن “صابونات ابوحموم” و یا پوشیدن لباس “لنگ حموم” برمیآشوبند، یک مسئله مشترک است: نداشتن مبنا برای تعریف جرم و عدم تحمل سلیقه های غیرمعمول.این نداشتن مبنا برای تعریف مرزها (بالاخص تعریف جرم و مرز رفتار مجرمانه)، نارضایتی میاورد. باعث میشود هرچه با سلیقه ما جور درنیاید را جرم تلقی کنیم. براستی تشکر از “سعید صابونات ابوحموم” در قابل چه جرمی تعریف شده است و چرا آبروی ایران را برده است؟ در پایان این آخرین جوابیه، از کلیه دوستان دعوت میکنم فیلم مشهور و زیبای “انجمن شاعران مرده” (Dead poet society)را یک بار دیگر بازبینی کنند شاید کمی بیشتر به نویسنده حق بدهند!
جالب آن است که اگر شما کلمات داخل تشکر را به همان صورت اصل (واژه های انگلیسی) در گوگل جستجو کنید، چیز قابل توجهی عاید نمیشود، اما جستجو با واژه های فارسی حداقل ۵ صفحه مطلب میاورد!
پیوست ۱: پاسخ به سوال آرش در مورد نقش وب و تکنولوژی دیجیتال در این قبیل اتفاقات
به نظر من، نقش وب و تکنولوژی دیجیتال در این قبیل اتفاقات نیز میتوان به دو شاخص “عامه پسندی” و “سرعت” در فضای مجازی فیسبوک اشاره کرد. از سویی همه گیر شدن هرچیزی (از جمله فیسبوک) ممکن است همراه عامه پسند شدن و کاهش نیاز به قضاوت منصفانه است. از سوی دیگر نیز مشخصه تکنولوژی دیجیتال “سرعت دادن” است. سرعت پخش فیسبوک فرصت زمانی برای تامل و قضاوت منصفانه را از انسان میگیرد. در واقع گاه سرعت تغییرات وب باعث شده بین قضاوت درست (زمانبر) با لذتها (که نیمه عمر کوتاهی دارند) تقابل ایجاد شود. سریع در فیسبوک میخوانی و باید سریع هم نظر بدهی و مشارکت کنی! فقط تصور کن همه روی تاپیک “کچل سیگاری” مینوشتند: من تحقیق میکنم و بعد نظر میدهم! در این صورت موضوع سرد و بیمزه میشد. خیلیها ناخوداگاه در فیسبوک صرفا به دنبال شادی سهلالوصول حاصل از گپ و لحظه هستند: یکی میگوید شرطبندی بوده، دیگری میگوید از برکت آخوندهاست! آن یکی میگوید آبروی ایران رفت و به مجله نامه بزنیم! برخی در مورد نحوه دار زدن ما نظر میدهند! یکی میگوید ذات ما خراب است! آن یکی میگوید اتفاقا انگیزه تحقیق میدهد و امضای ایرانی است!
پیوست ۲: تصویر مقاله (در بالا)
پیوست ۳: متن جوابیه رسمی نویسنده مسئول
جناب دوستان مخالف و موافق با سلام
پس از گذشت بیش از دو سال از انتشار مقاله در مجله Physica E (2011)، دوستانی با توجه به قسمت “تشکر” (Acknowledgement)، ابهاماتی را در مورد مقاله ارائه کرده اند. قبل از توضیح در مورد قسمت تشکر مقاله، به اطلاع میرساند که این مقاله جزء ۲۵ Hot paper مجله است و تا کنون ۱۷ بار توسط محققین آدرس¬دهی شده است. ساختار علمی مقاله بدون اشکال بوده و در موتورهای جستجو، نخستین مقاله ای است که با در نظر گرفتن اثر اندازه بر ناپایداری NEMS، حل نیمه تحلیلی برای آن ارائه کرده است و به نوعی پیشتاز (Pioneering) محسوب میشود.
و اما داستان کلمات مورد اشاره در قسمت “تشکر” (acknowledgement): حدود سه سال پیش در یک کارگاه دانشجویی آموزشی “آموزش مقاله نویسی” پیشنویس متن این مقاله و یک مقاله دیگر به عنوان متن نمونه در اختیار شرکتکنندگان قرار داده شد تا دو هدف برآورده شود: نخست آنکه آموزش روی مقالات کاملا واقعی و آماده ارسال صورت گیرد. دوم آنکه اشتباهات احتمالی که از چشم نویسندگان دورمانده بود نیز در حین بحث گروهی کشف شود. به شیوه آنچه بارها در کلاسهای آموزش زبان انگلیسی دیده بودم شرکت کنندگان در قالب گروههای ۲-۳ نفره گروهبندی شدند و شرکت کنندگان برای گروه خود اسم انتخاب کردند (که پیرو آزادی کلاس، بعضی از انها طنز بود). به گروههایی که بتوانند حداقل ۱ غلط کشف کنند، وعده قدردانی در بخش “تشکر” داده شد. این گروهها به بررسی قسمتهای مختلف مقاله پرداختند و بعضی ازگروهها نکات ارزنده ای را گوشزد کردند: مانند اشتباه در فرمت برخی مراجع و غیره. در نهایت نیز بنا به وعده، از گروههای موفق در قسمت “تشکر” مقاله با همان اسامی (بعضا طنز) که خود آنها انتخاب کرده بودند، تشکر شد.
انتخاب اسامی طنز توسط گروههای دانشجویی مسئله متداولی است که به هیچ وجه غیرقانونی یا تمسخرآمیز نبوده و بیشتر جنبه شیطنت دانشجویی برای دانشجویان دارد. به طور مثال در مسابقات جهانی ACM، تیمهای دانشجویی ایران و حتی برخی کشورهای خارجی با اسامی طنز مانند “برادران دالتون”، “میگ میگ”، “جیمبو”، “chicken run” “Don’t punish me!”، “just4fun” ظاهر شده اند (رجوع به پاورقی الف و اسامی تیم های سال ۲۰۰۷). با این حال از آنجا که اسامی طنز منافاتی با قوانین ندارند، خطا شمرده نشده و تردیدی در آبروی کشوری وارد نمیکند. نویسنده قوانین را مطالعه کردم و از آنجا که طنز بودن اسامی با هیچ قانونی در تضاد نبود این گروهها دقیقا با اسامی بیان شده توسط خود آنها قدردانی شدند (تنها محدودیت اینجانب، توهین آمیز نبودن اسامی بود). یاداوری میکنم اگر در سالهای اخیر مشکلی برای اعتبار علمی دانشگاه های ایران پیش آمده نه به علت تشکر از گروهی با اسم طنز بلکه به علت مشکلات قانونی مانند “سرقت علمی-ادبی” (مانند انچه در مقاله برای ازمابهتران رخ داد!) یا افزودن اسامی غیرواقعی به عنوان نویسنده (مانند آنکه مهدی موعود را به عنوان نویسنده آورده بود) یا کپی کردن کامل مقاله دیگران (مانند آنچه برخی از مدرسان دانشگاهی انجام دادند) بوده است.
شخصا همه دوستان را به جای حاشیه پردازی و نگرانی آبروی علمی ایران! به تفکر در مورد یک سوال پایه¬ای دعوت میکنم: چرا به محض آنکه یک مدرس به دانشجویان یک کارگاه اموزشی آزادی عمل میدهد، آنها سریعا به فکر انتخاب اسامی طنز می افتند؟ قطعا شرکت¬کنندگان کارگاه مقاله نویسی هدفی غیر از تمسخر دنبال میکردند و بنده هم با ۳۰ مقاله ISI و h-index برابر ۹، هدفم تمسخر علمی خود و کشورم نیست. از نظر من پاسخ این مسئله به خلا شادی و روابط صمیمی استاد-دانشجو در زندگی اکادمیک آنها برمیگردد که به اعتقاد من، ما مدرسان دانشگاهی سهم عمده ای در آن داریم. ما مدرسانی که گاه برخوردمان با یک دانشجوی فوق یا دکترا بسیار توهین آمیزتر از بقال نزدیک خانه مان است (این را متاسفانه حتی در بهترین دانشگاههای ایران نیز مشاهده کرده یا شنیده ام). به همین دلیل است که دانشجویان از کوچکترین بهانه برای ساختن یک خاطره خنده اور و فرار از خشکی محیط آکادمیک استفاده میکنند. هرچند این خاطره به صورت ساختن یک اسم طنز برای یک گروه تمرین کارگاهی باشد. دوستانی که به سهلگیری من برای آوردن اسامی طنز خرده میگیرند بدانند این مسئله بسیار بی اهمیت تر از مشکلات اساسی فضای اکادمیک ماست که اغلب ما برای رفعشان اقدام موثری نکرده ایم.
یاداور میشود یک بار در سال گذشته، پیرو نامه نگاری فردی ایرانی با مجله، به سردبیر (Dr Chakraborti) توضیحات زیر ارسال شد و مسولین مجله از توضیحات نویسندگان کاملا قانع شدند. برای اطلاع و روشنتر شدن موضوع، بخشهایی از این جوابیه مجددا به پیوست (ب) آورده میشود. در صورتی که قانون در مورد منع تشکر از گروههای دانشجویی با اسم طنز وجود داشته باشد بنده علاوه بر پس گرفتن مقالات از مجله رسما از کلیه دوستان عذرخواهی میکنم. در پایان خاطرنشان میسازم که واقعا از انجام این کار احساس اشتباه میکنم. نه به خاطر نفس موضوع که از نظر من یک مسئله بی اهمیت و کاملا خنثی است، بلکه به علت اینکه طی ۲-۳ روز گذشته فقط مشغول جواب دادن به دوستانی بودم که ماشاالله وقت و حوصله مبسوط و کافی دارند! این سه روز حداقل برای من میتوانست صرف خواندن یک کتاب، دیدن چند فیلم برتر از سینمای جهان ، ورزش یا مسافرت شود! موکدا یاداوری میکنم اینجانب به عنوان نویسنده مسول خواهشمندم این مسئله را صرفا متوجه اینجانب بدانید و از متهم کردن سایر نویسندگان مقاله جدا پرهیز کنید.
پاورقی الف: لیست اسامی گروههای مسابقات ACM سال ۲۰۰۷٫ چنانکه دیده میشود بسیاری اسامی گروهها طنز هستند.
پاورقی ب: بخشی از جوابیه ارسالی به مجله Physica E در مورد مقاله مذکور
Claim III on acknowledgments by a Dr —-, a Persian reader: I noticed that the acknowledgement sections of both papers are in fact some joking words that you never use in an official publication.
Answer : I guess the reader might have pointed to names Majid Kachal Sigari etc. in acknowledgement. If so, I should mention that these are the names of student research teams in my training workshop in the university. Authors should acknowledge these teams due to their help. The title of the teams were chosen by students themselves and changing them is out of our hand. They might be non-formal; but, these are not to be concerned as rude to anybody, etc. I am pretty sure that this is the right of the student teams to be thanked in acknowledgement and as they were not part of an official organization or something. as the corresponding author of these papers, I really care for the reputation of my group, our affiliations and of course for Physica E. In a fantasy form, Dr —– claimant is similar to saying: “Red Evils” (Manchester United Football Team) is illegal to be used in the acknowledgement of a scientific paper because this words sounds like a joke
شیوه نگارش نویسنده -که به احتمال بسیار متاثر از نوشتن مقالات علمی متعددست- برای شخص بنده که هیچ جای ابهامی نگذاشت، هر چند از ابتدا هم این کار رو “آبروریزی ملی” و “لومپنیسم” نمیدونستم! اما چون از نویسندگان مقالهای علمی، اون هم در این سطح، اون هم در کشور ما، هرگز چنین طنّازیای رو ندیده بودم گمانم بر این برد که ماجرایی دارد با گروه ثالثی، که به ظن بنده شرطبندی بوده، که با جوابیه متقن آقای آبادیان پی به اصل ماجرا بردم!
اما خود سوال کمانگیر برای من لحنی سرزنشگرانه داشت که این باعث عدم توجهم نسبت به وجه اصلی سوال -که قصد تحلیل اتفاق رو داره- شد. این شاید به عدم توانایی انتقال لحن در نوشتار برگرده و یا شاید به ضمیر ناخودآگاه من که بیدرنگ جمله “یه سوال خوب اینه که…” رو تعبیر به طنزهای مشابهی میکنه که در طول روز خودم و اطرافیانم ازش استفاده میکنیم!
اشاره آقای آبادیان به گروه های طنز دانشجویی، و دلیلشون برای چرایی به وجود اومدن این طنزها هم برای بنده قابل توجه و ستایش بود. ستایش از این جهت که در نظام آموزش عالی ما هستند استادانی که شوخ طبعی دانشجوها رو به حساب حماقت اون ها نمیذارن و برای اونا ارزش قائلن(تا حدی که از مجید کچل سیگاری در مقاله Physica E تشکر میکنن!)
—————–
و نکته نامربوط به بحثی در میون نوشته به جشمم خورد این بود که آیا باید با بقال سر محل، با زبان توهین صحبت کرد که مبنایی برای سنجش توهینآمیز بودن برخورد برخی(شما بخوانید جمع کثیری) از اساتید با دانشجویان باشه؟!