سیدمحمد خاتمی و کام ِ تلخ ِ ما
توسط کمانگیر در روز ۱۶ اسفند ۱۳۹۰اسفند ۱۶
سید محمد خاتمی در آنچه «انتخابات مجلس» خوانده شدهاست، شرکت کردهاست. بعد از سرکوب ِ گستردهی منتقدین به انتخابات ِ ریاستجمهوری، این اولین باری است که ساختار ِ حاکم از شهروندان خواستهاست پای صندوقهای رای حاضر شوند. بخش ِ عمدهی فعالین ِ سیاسی ِ اصلاحطلب و دیگرخواه در زندان هستند. روایتهای متعددی از شکنجه، دستگیری ِ طولانیمدت، و آزار در زندانها وجود دارد. این روایتها از طرف ِ مرجعی مستقل مورد رسیدگی قرار نگرفتهاند. جناح ِ اصلاحطلب نامزدی معرفی نکردهاست. با اینهمه سیدمحمد خاتمی در این انتخابات شرکت میکند. با او چه بکنیم؟
قبل از هرچیز مهم است که مطمئن شویم که داریم دربارهی فرد ِ واحدی حرف میزنیم. سوال مهم این است که ما داریم دربارهی کدام خاتمی حرف میزنیم؟ سید محمد خاتمیای که من و تو تعریف کردهایم یا سید محمد خاتمیای که سید محمد خاتمی تعریف کرده است؟ سید محمد خاتمی خودش را یک اصلاحطلب در چهارچوب نظام معرفی میکند. برای او ضربه به اصل نظام یک گزینه نیست. اینکه من و تو منبع ِ مستند را کنار گذاشتهایم و به رویا و خیال ِ خودمان ارجاع میدهیم البته قصور خاتمی نیست. او خودش را و وضعیت ِ سیاسیاش را بوضوح تعریف کردهاست.
اینکه آیا این «پایان عمر ِ سیاسی ِ خاتمی است» یا خیر، اساسا سوال ِ واضحی نیست، چون تعریف دقیقی از «پایان عمر سیاسی» نداریم. سیدمحمد خاتمی هنوز میتواند در یک انتخابات شرکت کند و رای ِ قابل توجهی خواهد گرفت. اینکه آیا «خاتمی به کسی خیانت کردهاست» یا نه برمیگردد بهاینکه او چهچیزی از من و توی شهروند خواستهاست و درقبالش چهکردهاست. او از ما خواست بعنوان رییسجمهور بهاو رای بدهیم، که دادیم، و او رییسجمهور شد و کارهایی را کرد که کرد. بار بعد او از ما خواست به میرحسین موسوی رای بدهیم. تضمینی هم نداد که اگر میرحسین موسوی زندانی شود از نظام خواهد برید. و نبرید. آنکسی که ما ازش دلگیر هستیم یک موجود خیالی است که برای سادگی به او نام سیدمحمد خاتمی را دادهایم. سیدمحمد ِ خاتمی ِ خاکی مسوولیتی درقبال ِ سیدمحمد خاتمی اثیری ندارد.
اما آیا سیدمحمد خاتمی ِ امروز همان سیدمحمد خاتمی ِ سال ِ پیش در این روز است؟ نه. حالا یک دلیل دیگر در دست است که سیدمحمد خاتمی «اهل نظام» است. خودش هم بارها همین را گفتهاست.
این تلنگر ِ آخر را من اینطور تفسیر میکنم؛ وقت ِ آن رسیده است که رویاپردازی را کنار بگذاریم. نه فقط دریارهی سیدمحمد خاتمی، که دربارهی همهی دیگران. من روزی را تصور میکنم که میرحسین موسوی از حصر خانگی بیرون بیاید و کاری کند که کام ِ خیلیهایمان تلخ شود. آدمیزادی که در رویا زندگی میکند البته کاماش زیاد تلخ میشود.
مرتبط در حلقه بلاگی گفتگو:
in tahlil ro kheili doost daashtam. saalhaast ke ma dar tavahom zendegi mikonim…ashegh oon bande akhare matlabet shodam…
خیلی خوب بود
حرفت متین هست. ولی جدا از علتی که گفتی، عصبانیت بچه ها از خاتمی یک دلیل دیگه هم داره: خاتمی هنوز هم در میان خیلی از طرفداران اصلاحات وزن داره، وقتی رای می ده این افراد هم به اون سمت متمایل می شن. مشکل جنبش سبز این هست که خیلی درهمه. اگر از خیلی از این کسایی که عصبانی هستند بپرسی جواب خواهند داد که به کروبی رای دادن یا می خواستن رای بدن. این همون اقلیت تندرو (نسبت به بقیه اصلاح طلبان) هست که صداش معمولا بیشتر از وزنش در جامعه هست. انتظار تندرو ها این هست که کل جنبش به سمت اهداف اونها تمایل پیدا کنه یعنی سرنگونی رژیم. هر وقت اتفاقی می افته در خلاف این جهت هست صداشون در میاد. این خودمحوری شدید که باعث می شه که فکر کنند خودشون نماینده ی کل جنبش سبز هستند و بقیه جنبش هم مثل اون ها فکر می کنه. البته تعجبی نیست، ما در طول سال ها این خصلت خودرایی و استبدادی رو تجربه کردیم و روی ما تاثیر گذاشته. یا خواسته های من رو قبول می کنید یا هیچ، و وقتی چنین دید یا همه یا هیچ افراطی غلبه می کنه یعنی خواسته ها، آرزوها و باورهای بقیه مهم نیستند، یا طبق خواست من بازی می کنی یا بازی رو به هم می زنم، و در نتیجه مذاکره برای پیدا کردن نقات مشترک معنی نداره. و عصبانیت از اونجا شروع می شه که توانایی برهم زدن بازی رو ندارند.
زیبا بود عزیز!
از هواداران خاتمی نیستم، در کل طرفدار روش او هم نیستم. با او چه کنیم؟ بر اساس نوشته شما با او چه کنیم؟ یا بر اساس واقعیتهایی که وجود دارد با او چه کنیم؟ در این نقد اشاره ای به دلایل رای دادن او نشد، و درباره آن دلایل بحث نشد. درباره شرایط کشور و حال و هوای جامعه هم بحث نشد. نقد من به نقد شما این است که ناقص بود. از یک نقد ناقص نتیجه گیری کردید.
فکر میکنم که نیاز هست تفاوتی بین ایران و کانادا را گوش زد کنم. اینجا خودت را چیزی معرفی میکنی اما در عمل چیز دیگری هستی! اینکه خاتمی خودش را اصلاح طلب در چارچوب نظام معرفی میکند دقیقا به این معنی نیست که در چهارچوب نظام رفتار یا عمل میکند. کدام نظام؟ کدام چهارچوپ؟ آن نظامی که من در آن زندگی میکنم و آن چهارچوبی که من شناختم، نمیتوانم باور کنم خاتمی پایبند به آن است. حداقل در باورش، اگر غیر از این میکرد حداقل جایش پیش موسوی و کروبی بود، آنها هم خودشان را جدا از نظام نمیدانستند. اینجا کسی که هیچ دینی ندارد خودش را مسلمان معرفی میکند، اما هنوز دین ندارد و الی آخر!
اینکه باید رویا پردازی را کنار بگذاریم مثل روز روشن است. اما اینکه از کسی انتظار پیش از اندازه ، یا انتظار خاصی داشته باشیم، آن هم بدون در نظر گرفتم همه شرایط؛ خودش رویا پردازی هست.
نه تنها کام ما، بلکه کام خودش (خاتمی) هم هنوز تلخ است. تمام خرده ها به او را شنیده و خوانده ام و اکثرا به حق است ولی به نظرم هنوز محمد خاتمی بهترین فرد است برای جمع شدن افراد حول محوراش به قصد توقف جریان فوق راست و افراطی در کشور.
آیا رای دادن او به همین قصد بود؟؟؟
جناب کمانگیر
واقعا که عجب جماعتی هستند این اصلاح طلبان ، رهبر معنوی آنان باید مطابق نظر آنها حرف بزنه یا عمل کنه وگرنه خیانتکار است ، بهتر بود توضیح ایشون رو هم میدید شاید ایشون بهتر از شما شرایط رو درک می کنه
واقعا که آدم یاده این شعر میفته
در حیرتم از مرام این مردم پست این طایفه زنده کش مرده پرست
تا هست به ذلت بکشندش به جفا تا رفت به عزت ببرندش سر دست
اول به نظرم بهتر است که این «ما» رو به طور شفاف تعریف می کردید.
آیا این پایان عمر ِ سیاسی ِ خاتمی است؟
کسی که شناخت کمی از واقعیت اجتماعی ایران/ و خرده ای شعور داشته باشد، چنین چیزی نمی پرسد. با کی دارید حرف می زنید؟
اما آیا سیدمحمد خاتمی ِ امروز همان سیدمحمد خاتمی ِ سال ِ پیش در این روز است؟
«نه» جواب شماست. جواب «ما» نیست.
مطلب نبوی هم به نظر من جالب بود:
http://www.roozonline.com/persian/news/newsitem/archive/2012/march/05/article/-810790017b.html