معجزه در مسیر تهران-اتاوا
توسط کمانگیر در روز 4 ژانویه 2012ژانویه 4
دیروز کاردار سفارت کانادا در تهران به وزارت امورخارجه احضار شد و مراتب اعتراض دولت ایران به وضعیت بومیان کانادا به او ابلاغ شد. بهنظر من این یک اتفاق برد-برد است. توضیح میدهم.
بومیان کانادایی وضعیت ِ مناسبی ندارند. برای کشوری با استانداردهای کانادا، شرمآور است که بسیاری از «اقوام اولیه»، آنطور که در زبان رسمی گفته میشود، در مناطقی زندگی میکنند که آب آشامیدنی در دسترس نیست. حداقل یکی از این مناطق برای زمستان امسال اعلام وضعیت ِ فوقالعاده کرد. راهحل ِ این مشکل لزوما «ارسال کمکهای انساندوستانه» به این مناطق نیست. بحث ِ انتقال جمعیتهای بومی از مناطقی که در آنها امکان اشتغال نیست یکی از مواردی است که در رسانههای کانادا گفته شدهاست. فارغ از این جزییات، این اتفاق ِ فرخندهای است که دولت ِ جمهوری اسلامی ایران به کانادا تذکر داده است. این توهین ِ بزرگی برای دولت محافظهکار ِ هارپر و جامعهی کانادا است. من این تلنگر را به فال نیک میگیرم. اما اتفاق مهمتر نه در مناطق ِ سرخپوستنشین ِ کانادا، یا در اتاوا، که در تهران افتاده است.
نگویید که ایران از حقوقبشر استفادهی ابزاری میکند. مهم این نیست. حاکمیت ایران تنها ساختاری نیست که حقوقبشر، و نظایر ِ آن را، برای پیشبرد ِ اهدافی استفاده میکند که لزوما همراهیی با این مضامین ندارند. مهم این است که مفهوم «حقوق بشر» در ادبیات رسمی ِ حکومت ِ ایران وارد شده است. که شهروند ِ ایرانی «حقوق بشر» را در فارسنیوز میخواند، و نه مثلا در وبلاگهای شهروندی یا رسانههای معترض. فارس نیوز به مخاطبش میگوید «حقوق بشر مهم است». این یک پیروزی بزرگ است.
تغییر زمانی حاصل میشود که مفاهیم ِ جدید در ذهن ِ جمعی وارد شوند. و حاکمیت ِ ایران، و رسانههای آن، به صف ِ انتقالدهندگان این مفاهیم پیوستهاند. وزارت خارجهی ایران از دولت کانادا میخواهد که در اسرع وقت به گزارشگر ویژهی سازمان ملل اجازهی دیدار از مناطق ِ مورد ِ اشاره را بدهد. در این جمله مفهوم حقوق بشر و نهاد سازمان ملل به رسمیت شناخته شدهاند. این بهنظر من کم از یک معجزه ندارد.
عکس: منطقهی Attawapiskat – نشنالپست
به نظر من که این کار مهمی نیست. به خاطر این که این ها مفاهیم رو تغییر میدن. همون طوری که بقیه مفاهیم رو تغییر دادند. و کلمات با مفاهیم تغییر یافته به هیچ دردی نمیخورد. مثل ۱۹۸۴٫
دوست من اگر دلمان را به پیشرفت های حقوق بشری در رژیم آخوندی خوش بکنیم، این دل خوشی اقلا چند قرنی باید طول بکشد تا احتمالا اگر چیزی از ایران ویران باقی ماند، به ثمر بنشیند ! با ریختن ماست در دریا دوغ بدست نمیاد !
سلام آرش خان،
من ده سال کانادا (تورونتو) زندگى کردم. شما احتمالا هنوز با داستان این جنابان بومییان کانادا آشنا نیستى. این ها سد برابر یه شهر وند معمولى کانادایى امکانات دولتى و حقوق شهروندى داران. مالییات نمیدن دانشگاه شهریه نیمدن و کلى هم کمک مالى دولتى میگیرن. در عوض تمام عمرشون به نوشیدن مشروب، قاچاق سیگار و الکل و غر زدن میگزره. من در مناطق بومى نشین شمال اونتاریو مسافرت و شکار رفتم. با وضع زندگیشون آشنا هستم. همینطور هست که تو عکسه نشون دادى ولى این تقصیر دولت نیست. سیستم خودشون اینجورى هست. هیچکس به اونها ظلم نکرده (به جز روساى فاسد خودشون) و کسى هم زمینشون رو نگرفته (بر عکس آمریکا).
یه کم بیشتر تحقیق کن متوجه میشى که توى کانادا رده بندى حقوق شهروندان به این شکل هست: اول سرخپوستان، بعد زنها بعد بچه ها، بعد گى ها و لزبیین ها، بعد معلولین و از کار افتاده ها بعد مهاجرین خارجى، بعد شهروندان خود کانادا که کار میکنند و مالییات میدهند. تمام این گروه هاى اولى به لطف و صدقه دستگاه عریز و طویل دولت از دست رنج این گروه آخرى دارند میخورند.
قربان شما، امید
و یک اتفاق نیک دیگر این است که نثر جناب آرش خان از آن سبک مکلف و پر سکته، به نثری ساده و سر راست در این یادداشت رسیده است. بدین وسیله از بومیان کانادا تشکر میشود!