جامعهی اسیدی
توسط کمانگیر در روز 13 مه 2011مه 13
من اینطور به قضیه نگاه میکنم؛ مساله این نیست که در چند روز آینده کسی چشم مجید را باز نگهدارد که کس دیگری چند قطره اسید در آن بچکاند یا نه. مساله این است که بخش قابل توجهی از جامعهی ایرانی این را قابل بحث میداند که میشود کسی را به ریختن اسید در چشم محکوم کرد. مساله فعل نیست، مساله درنظرگرفتهشدن فعل بعنوان یک اقدام قابل قبول است.
کمی گشتم تا نمونههای مشابهی پیدا کنم. و یکی پیدا کردم (ویکیپدیا – بیشتر). کیتی پیپر سه سال پیش، زمانی که ۲۵ ساله بود، مورد حمله با اسید توسط دوستپسر عصبانیاش قرار گرفت. دنیل لینچ از طریق فیسبوک به کیتی نزدیک شدهبود. کیتی در این زمان بعنوان مدل زیبایی و مجری تلویزیون کار میکرد و زیباییاش بخش مهمی از زندگیاش بود. دو هفته بعد از آشنایی، دنیل و کیتی در هتلی جا گرفتند و دنیل به کیتی تجاوز کرد و او را زخمی کرد. دنیل به کیتی گفت او را خواهد کشت. کیتی در بیمارستان دلیل اصلی زخمهایش بهدلیل ترس فاش نکرد. دو روز بعد دنیل نشانی کیتی را به استفان سیلوستر داد و استفان با اسید سولفوریک به کیتی حمله کرد. کیتی بخشی از اسید را قورت داد و مجبور شد بیشتر از ۳۰ بار مورد عمل جراحی قرار بگیرد تا بخشی از سلامتیاش به او برگردد. مستند «کیتی: چهرهی زیبای من» یک سال بعد براساس زندگی و کارهای درمانی که روی کیتی انجام شده است ساختهشد.
دنیل لینچ و استفان سیلوستر هر دو بعد از حمله دستگیر شدند. دنیل به دو بار حبس ابد و استفان به یک بار حبس ابد محکوم شد.
در قضیهی آمنه و مجید، آمنه و مجید لایهی رویی مساله هستند. هستهی مساله نحوهی برخورد جامعه با این قضیه است. و بخشی از جامعهی ایرانی بیمحابا از اسیدپاشی حرف میزند. این یعنی آمنه و مجید مهم نیستند، یک نفر باید درد اسیدی ایران را درمان کند.
[…] پسنوشت – ادامهی حرف در اینجا […]
خوب معلوم است این درد از کجا نشأت می گیرد: اسلام. ولی حتی روشنفکران هم جرأت ندارند به این معضل اعتراف کنند.
قصاص در اصل اسلام و قرآن محمد است، مردم ایران اکثرا مسلمانند. نتیجه منطقی جلوی چشم ماست.
به نظر شما مقابله به مثل چه مشکلی داره؟ چرا باید یک نفر رو با هزینه مالیات دهندگان بندازیم زندان؟ اصلا آیا زندان به اندازه کافی شدید هست؟ همیشه زندانی امید داره فرار کنه چرا باید این انید رو به جانایتکار داد بهتر بجاش جانیتکار رو به صورت صحیح (مقالبه به مثل) مجازات کرد شاید بهتر باشه در کشور های غربی هم این روش رو کم کم مورد توجه قرار بدن
ای کشته کرا کشتی تا کشته شدی زار تا باز کجا کشته شود آنکه ترا کشت.
انتقام و تقابل به مثل مشکلی را حل نمیکند همانگونه که بخشش آن دختر مشکلی را حل نخواهد کرد. گویا در جامعه ما تصور بر این است که فقط ۲ راه حل موجود است یا تقابل به مثل یا بخشش کامل. یا بمیرد و یا راست راست برای خودش بگردد. نه به نظرم مفهوم عدالت کمی پیچیدهتر از اینهاست. اگر پسر خاطی کور و بیریخت شود قطعن دردی از آمنه و آمنههای بعدی حل نخواهد شد به دلیل این همه قصاص بیسرانجام بیفایدهای که شاهد بودیم. اما اگر او را وادارند که الباقی عمر را در جهت جبران این خطا تلاش کند شاید فرجی شد. فراموش نکنیم آن کسی که روزی اسید ریخته نه از سر منطق و محاسبات سود و زیان این عمل زشت را انجام داده بلکه پیش خود این تصور باطل را داشته که جبران بدیهای دختر را میکند او هم فکر میکرده کسی را قصاص میکند که آتش به جانش زده. مطمئن هستم که این قصاص و خشونت نه تنها جلوی این رفتارها را نمیگیرد بلکه تاثیر عکس دارد. نمیدانم کی باید این قصاص و قصاص بازی خاتمه پیدا کند و این دایره بسته خشونت راهی به بیرون باز کند.
به نظرم این حکم نه از سوی دادگاه بلکه باید از طرف وجدان حمعی جامعه و بیش از همه وجدان این دو قربانی صادر بشه . این خبر را حتمن شما هم شنیده یا خوانده بودید
http://www.shahrwand.com/News.aspx?id=54
چند سال پیش در پاکستان دادگاه اسلامی محلی دختری را به تجاوز دستهجمعی در ملاء عام و پیش روی پدرش محکوم کرد چرا که برادر او حیثیت خانوادهای دیگر را لکه دار کرده بود. گفته میشود هر از چندگاهی در آنجا از این اتفاقات میافتد و با سکوت دختر برگزار میشود. سکوتی که تبدیل به خشم و عقدهای فروخفته میشود تا به فرزند یا برادرش بیاموزد که تو هم باید حیٍثیت دیگران را به بدترین نحو لکهدار کنی. اما این دختر تصمیم گرفت سکوت نکند و عمر خود را وقف مبارزه با این طرز تفکر کند. اگر خوب دقت کنید بین این انتقام کشی با آن قصاص مورد بحث ما خیلی تفاوتی نیست. و هر دو راه بجایی نمیبرد. چه خوب بود اگر این دو تصمیم میگرفتند بقیه عمر خود را صرف مبارزه با این طرز تفکر احمقانه کنند
مقابله به مثل از دستورات شریعت ماست و اگر شما با شریعتی مخالفید این بحث جداست.
شما چنین اتفاقی براتون نیفتاده فقط کافیست که یکبار چنین اتفاقی برای خودتان یا کسی از خانوادهیتان بیفتد بعدا معلوم می شود.
فکر کنم بشه سه تا دلیل برای این قصاص مطرح کرد ۱- بازدارندگی از تکرار اسیدپاشی ۲- التیام دردهای شخص آسیب دیده ۳-عمل به شرع انور
۱-این یارو وقتی داشت این کارو میکرد حتمن انتظار بدتر از این رو هم داشته، ولی کسی که به این حد از جنون/نفرت/… میرسه اصلن به عقوبت کارش فکر نمیکنه. خیلی خوشخیالیه که فکر کنیم این مجازات باعث بازدارندگی میشه. با توجه به اینکه اسیدپاشی معمولن در موارد معلومی مثل شکستهای عاطفی یا انتقامجویی های ناموسی اتفاق میافته، چون جامعه در معرض خطر مشخصه، برای جلوگیری از این اتفاق میشه آموزشهایی بهشون داد.
۲-کسی که با آسیب زدن به یک شخص دیگه، دردش التیام پیدا میکنه یا دلش خنک میشه از لحاظ روحی سالم نیست، که البته با اتفاقی که براش افتاده طبیعی هم هست، با جلسات روانشناسی مستمر احتمالن وضعیتش بهتر میشه.
۳-برای رد دلیل سوم چیزی نمیشه گفت همونطور که در مورد بمب گذاری های انتحاری و کشتن مردم تو خیابون چیزی نمیشه گفت.
شاید حبس طولانی مدت همراه با روان درمانی مجازات مناسبی برای این جرمها باشه، تا وقتی مجرم متنبه نشده هم جامعه رو از شر مجرم در امان نگه میداره.
بدیهیاست؛ تا زمانی که سریالهای پاپِ صدا و سیمای ایران به ترویج روشهای انتقامگیری (از جمله اسیدپاشی) میپردازند، تا زمانی که در جراید و کتب درسی آکادمیک از انتقام متقابل با عملِ صورتگرفته- مینویسند، تا زمانی که بخش حوادث مطبوعات فارسی از پرمخاطبترین بخشهاست، جامعهی اسیدی بدیهیاست.
یک بار هم من قبلاً راهش را برای اولترا لیبرال های وطنی نشان داده ام. بگذار تکرار کنم، اگر خیلی لیبرال تشریف دارید همه باهم جمع شده و یک سند محضری امضا کنید که اگر در قتل یا جرم دیگری ولی دم شدید رضایت بدهید. اگر تعدادتان زیاد باشد (بیشمار که هستید دیگر، مگه نه؟) آنوقت عملاً به دموکراتیک ترین شکل ممکن اعدام و قصاص حذف می شود. این فقط در قوانین ایران ممکن است چون ولی دم حق گذشت دارد. در قوانین دیگر جاهای دنیا این دولت است که بر بدن و سرنوشت شما «ولایت مطلقه» دارد و خودسر نمی توانید رضایت بدهید.
اتفاقا به نظر من اشکال کار، انتخاب بین انتقام یا بخشش است. انتخاب بین صفر و یک. کاش در قانون جایی بین این دو درنظر گرفته می شد تا آمنه از ترس بی مجازات ماندن فردی مقصر ، دست به کاری نزند که تا سالها جلوی چشمان کم سویش باشد این خشونت عریان.
[…] جامعه اسیدی از وبلاگ کمانگیر […]
[…] جامعهی اسیدی (آرش آبادپور هم تقریبا از همین زاویهای که من نوشتم به موضوع نگاه کرده است.) […]
نمی دانم چه اصراری دارند مدافعان قصاص، که خودمان را بگذاریم جای فرد و به طور پیش فرض، از طرف ما نتیجه می گیرند که بله، اگر ما هم بودیم دوست داشتیم قصاص کنیم!. انگار که برای هیچ کداممان هیچ آسیبی از جانب دیگران وارد نشده تا حالا و فقط زنبور نیش مان زده و لاغیر.
من خودم مورد آزار فرد یا افرادی قرار گرفته ام… لحظات اول دلم می خواست دقیقاً همان بلا یا بدتر را سرشان بیاورم، اما چند روز بعد، برعکس، دلم برایشان سوخته. بدون اینکه فرهیخته شده باشم.
اگر سگی پای شما را گاز بگیرد، به تلافی، پایش را گاز می گیرید؟ نه، چون گاز گرفتن را طبیعت آن حیوان می دانید. کسانی که دست به چنین جنایاتی می زنند، از حالت انسانی خارجند. این چیزی است که ۹۹ درصد طرفین بحث روی آن توافق دارند. پس اگر این طور است، به مثابه یک حیوان با او رفتار کنید که همانا اسیر کردنش در قفس است.
آن چه که جالب است، بی تفاوتی نسبت به جنایت کسانی است که به طور غیر مستقیم، و در طول زمان، آن مجرم را از حالت انسانی، به حالت حیوانی شیفت داده اند. پرورش دهنده سگ را رها کرده اند، پای سگ را گاز می گیرند.
نکته خیلی ظریفی را مطرح کردید. همین که جامعه این را قابل بحث می داند که باید در چشم کسی اسید ریخت یا نه، نشان می دهد کجای کاریم. حالا بماند که کثیری (اکثریت؟) معتقدند که باید ریخت.
نکته ی جالب اینه که دوستان مخالف قصاص در ایران همیشه از راه حل دوم که همون حبس ابد یا حبس طولانی مدت ِ نام می برن و همیشه هم عنوان می کنن که این روش در کشورهای مدرن اجرا میشه. بله دوستان عزیز، من هم با غیر انسانی بودن قصاص موافقم اما مشکل اینه که در ایران حبس (با عرض معذرت ) یعنی کشک! یعنی قاتل، ضارب، اسید پاش، متجاوز و… خسارتی به قربانی وارد میکنه که در اکثر مواقع غیر قابل جبران ِ و اونوقت میره تو زندانی که حکم خوابگاه رو داره و فوقش بعد از یه سال میاد بیرون! توی ایران زندان فقط برای زندانیان سیاسی زندان محسوب میشه و با توجه به سیستم فاسد قضا و پلیس مجرمین خطرناک به راحتی به زندگیشون میرسن و مرخصی میان و در مرخصی همون کارهای سابق رو انجام میدن. ما زمانی می تونیم از قربانی و جامعه انتظار عدالت جویی، و نه انتقام جویی ، داشته باشیم که مجازات جایگزین قصاص احساس امنیت رو بهشون بده. مثالی که کمانگیر زد(دو بار حبس ابد) در ایران امروز اصلاً و ابداً قابلیت اجرا شدن نداره(به دلیل فساد سیستم پلیس و زندانها و…). کمی واقع بین بودن، در محیطی انتزاعی زندگی نکردن ، سنجیدن تفاوتها و بررسی راههای موجود و ممکن به نظر من منطقی تر و انسانی تر از محکوم کردن ِ مردمی ِ که دارن درمحیط واقعی ، نا امن و زشتی به اسم ایران امروز زندگی می کنن
به این جور مسائل یه مقدار باید عمیق تر نگاه کرد. با دید کارکردگرایانه و عمل گرایانه نمیشه به نتیجه ای رسید. به نظرم یه کم باید فلسفی تر به مسائل این شکلی که با مفهوم اخلاق و مبانی قرار داد های سیاسی و اجتماعی در گیر هستند نگاه کرد
تاسف باره…
آقا نیما که می گین این درد از اسلام نشات می گیره.اگه این جوره اسلام می گه باید دست دزد و قطع کرد.در عربستان و کشورای عربی هم اجرا می شه/پس چرا توو ایران دست دزد و قطع نمی کنن؟
اگه این اتفاق بیفته و دیگه کسی هوس این کارا رو نکنه چه اشکالی داره. مد شده تا از دختره جواب منفی می شنون یا می خوان یه جوری آزارش بدن سریع تهدیدش می کنن یا اسید می ریزن رو صورتش. تا حالا تهدید شدی؟ من شدم به خاطر نفهمی یه آدم که حاضر نیست قبول کنه اتفاقات زندگیش تقصیر خودش بوده و مسئولیت کاراشا به عهده بگیره. می دونی هروقت تو خیابون راه می رم تا برسم خونه از استرس می میرم؟
اگه من بودم این کارو می کردم و حسابیم مانور می دادم تا دیگه کسی جرات نکنه زندگی و آینده و آرزوهای یه آدمو نابود کنه. هیچ ربطیم به اسلام و دین نداره. باید جلوی این قضیه را گرفت
در مورد خاص مجید، آیا با کور کردنش تمام مشکلات حل می شود؟ اگر کور شد تکلیفش چه میشود؟ در زندان باید بماند یا تحویل خانواده ش که در هر دو صورت سربار است ،،،آیا بهتر نیست که برای تمام عمرش مثلا در زندان حبس شود و کار کند و هزینه کارش را هم به آمنه بدهد؟
کسی نگفت که اسید پاش بخشیده شود!
اگر “قصاص بهترین دارمان بود” که تا اکنون جواب میداد و ایران بهشت برین شده بود و ایضا دیگر ممالک اسلامی
آیا شما فکر میکنید که با تنبیه میتوان به کسی یاد داد که چه خوب است و چه بد؟
تصمیم برای مجازات را باید به قاضی سپرد و آن هم قاضی “سیستم قضاییه مدرن” و نه “مکتبی” آن
اسید پاش مستحق مجازات است ولی نه به این شکل!
همه میدانند که با حمل مقدار مشخصی از مواد مخدر بر اساس قوانین ایران اعدام میشوند،،آیا این ریشهٔ مواد مخدر و تجارت آن را در کشور خشک کرده است؟
salam.man.yepesariyam ke ye dokhtar ke asheghesh bodam,badaz 4sal,behem khiyanat kardo raft ba yeki dige ezdevaj kard.man sokot kardamo dige hichvaght soraghesh naraftam.dokhtari ke hamishe migoft asheghame va dosam dare.man behtarin rozhaye zendegim ro ba on va dar kenare on gozarondam.
ye payami vase hame pesar dokhtara daram…..inke vaghti varede chenin baziye khatarnaki mese eshgh mishid,,say konid mard bashid.say konid ghavi bashid.in bazi sokhtan dare,gharar nist hamishe bebarid.
yadeton bashe khodavand hame ensan haro azad afaride,,har ensani azade har tasmimi ke mikhad begire,va ba harki ke mikhad ezdevaj kone.man vaghean on dokhtaro hanozam dosesh daram,.omidvaram harja hast hamishe salem bashe.
gahi pesar be dokhtar namardi mikone,,va gahi dokhtar be pesar.vali kash in karo nakonan.man raftam khastegariye in dokhtar,,vali pedar madaresh mokhalef bodand.ma 4sal jangidim,vali akharesh injori shod.kash hich vaght hich ki say nakone ro sorate kasi asid bepashe ya bekhad zendegi tarafe moghabelesho kharab kone.chon injori dost dashtanesho mibare zire soal.