این «نامه ی وارده» را داوود مرادیان در جواب این پست فرستاده است: «گورکن ها چرتکه بلد نیستند». اگر شما هم مطلبی نوشته اید اما وبلاگ ندارید یا به هر دلیل مطلب را نمی خواهید در وبلاگتان بگذارید، نوشته/عکس/ویدئوتان (یا هر چیز دیگری) را بفرستید به arash@kamangir.net. واضح است که استانداردهای وبلاگ نویسی را در این کار لحاظ خواهیم کرد.

بسمه تعالی

آقای مو از ماست هم چرتکه بلد نیست!

آرش آبادپور همانطور که از گذشته تا کنون در رفتار و نوشتارش دیده ایم در باور و رفتار و نمایشی که می دهد دچار تضاد شدیدی است. به عنوان مثال بالای وبلاگش می نویسد: “بترسیم از زمانی که کشتن آدمیزاد در جامعه عادی شود” اما با ذوق زدگی از صبحانه خوردنش با جورج بوش می نویسد! حال اینکه با این قاتل همکاری می کند یا نه مساله دیگری است!

طبیعی است وقتی چنین فردی دچار نفرت عمیق هم از یک نظام بشود سعی خواهد کرد با حساب و کتاب های ضد و نقیضش به نوعی دشمنی خود را با نظام مذکور به رخ بکشد و در این دشمنی تا جایی پیش می رود که به بوقی برای عملیات روانی دشمن تبدیل می شود. در این نوشته قصد دارم یکی از این موارد را بررسی کنم.

کمانگیر در نوشته ای تحقیر آمیز تیتر زده: گورکن ها چرتکه بلد نیستند! و با قیاس جنگ احتمالی ایران و آمریکا با چهار جنگ کره، ویتنام، عراق و افغانستان جمعیتی که از ایران کشته خواهند شد در نسبت با جمعیتی که از آمریکا خواهند مرد را چندین میلیون محاسبه کرده. یعنی همان خسن و خوسین دختران معاویه! اما کجای چرتکه ی کمانگیر مشکل دارد؟

۱- بررسی جنگ های آمریکا:

بررسی جنگ های ایالات متحده نشان می دهد این کشور تنها به کشورهایی حمله می کند که از نظر دفاعی در پایین ترین حد دفاع باشند. ویتنام (که شکست محض هم بود) و افغانستان هیچ کدام ارتش منظمی برای مقابله نداشتند.

کره: مساحت کره ۱۲۰٬۵۴۰ کیلومتر مربع است و عقبه استراتژیکی برای جنگ با آمریکا نداشت. در آن زمان شیوه جنگ ها دریا محور بود و با همه بر تری های آمریکا باز این کشور پیروز و موفق به فتح پیونگ یانگ نشد!

عراق: عراق کشوری بود که عمده ی تجهیزاتش را توسط کشورهای عربی از شوروی و غرب وارد می کرد. لذا عدم وجود دستکاری ها و وفناوری بومی. نداشتن عقبه استراتژیکی. محبوبیت داخلی و حاکمیت دیکتاتور مآب آدمکش سبب شد تا اساساً در جنگی هالیوودی شکست را بپذیرد. وضع امروز آمریکا در عراق نشان دهنده ی میزان توانمندی برای فتح یک کشور را توسط این امپراطور رو به زوال نشان می دهد.

و اما ایران:

در آغاز پر واضح است اگر امریکا جسارت حمله به کره را بیابد شاید بتوان ادعا کرد ممکن است به ایران نیز نگاهی از سر حمله داشته باشد. امروز این موضوع کاملا غیر ممکن است . اما در صورت وقوع چه روی خواهد داد:

۱- مساحت ایران: ۱٬۶۴۸٬۱۹۵ کیلومتر مربع و به گفته ویکی پدیا هجدهمین کشور پهناور دنیاست. در حالی که کره نود و هشتمین کشور دنیاست. این مساحت وقتی در حاشیه خلیج فارس قرار می گیرد عملا عقبه ی استراتژیکی قدرتمندی برای ایران ایجاد می کند. لذا اگر آمریکا تمایل به حمله ی به ایران داشته باشد قاعدتا ترجیح میدهد این کشور را اشغال نکند و سطح درگیری را در حد نبرد حفظ نماید. زیرا برای اداره ی کشوری مثل ایران حداقل به یک میلیون و سیصد هزار سرباز نیازمند است. آیا جامعه آمریکا ظرفیت چنین سرباز گیری را دارد؟

از دیگر سو مقامات ایرانی صراحتاً عنوان می کنند درصورت درگیری دشمن باید منتظر یک جنگ تمام عیار باشد و اجازه نخواهند داد درگیری در سطح نبرد باقی بماند و این یعنی حد اقل نابودی تقریبی اسراییل در زیر حملات موشکی ایران با توجه به اینکه تا امروز کلیه مانورهای این رژیم برای انهدام شبیه سازی شده ی موشک های ایرانی با شکست مواجه شده است و از دیگر سو جنگ ۳۳ روزه اسراییل به عنوان قدرت آمریکا در سطح میکرو با حزب الله به عنوان نماد قدرت ایران در همان سطح به شکست محض اسراییل انجامید دو ناو کوروت ساعر به طور کامل منهدم شد تانک های سری الف مرکاوا ۱۳ درصد یگان عمل کننده از بین رفت. آیا آمریکا چنین ریسکی خواهد کرد؟

۲- نبرد نا متقارن:

آمریکا غولی دریا محور است و تجهیزاتش عموما بسیار بزرگ و در تیر رس و پرهزینه است. تجربه نبرد ایران با آمریکا در خلیج فارس که به سالهای واپسین جنگ بر می گردد به خوبی نشان داده است آمریکا به هیچ وجه توان درگیری با نیرویی وسیع اما ریز نقش را ندارد. اتفاقات تحقیر آمیزی که بر سر نفتکش بریجتون رخ داد و نیز تعداد نفتکش های زده شده توسط ایران که تقریبا دو برابر عراق بود، نشان می داد قدرتی ریز نقش در ایران در حال شکل گیری است که استراتژی دفاعی این کشور را به سوی حداقل هزینه برای حد اکثر تلفات سوق داده می دهد. از دیگر سو عملیات آخوندک که به تحقیر ارتش ایران انجامید تنها نقطه موفق کارنامه آمریکاست در حالی که در همین سلسله عملیاتها واقعه ای رخ داد که زنگ خطر جدیی را بیخ گوش نیروی دریایی آمریکا روشن کرد و آن درگیری هلی کوپترهای آپاچی با سه قایق تند روی ایرانی در حوالی جزیره ابوموساست که به رغم غافلگیری محض باز منجر به انهدام یکی از هلی کوپترهای دشمن شد. به گونه ای که در پایان درگیری از شش قایق سه قایق سالم و از ۵ هلی کوپتر یکی ساقط شده بود! قیاس این هزینه کرد به خوبی نشان می داد ایران بایستی چگونه با دشمن زیادی بزرگش درگیر شود. اکنون ایران مجهز به قدرتمند ترین نیرووی دریایی نا منقارن بومی است و آیا آمریکا حاضر به چنین هزینه کردی هست؟ چند قایق تند روی ایرانی از نظر حیثیت ملی می تواند با یک ناو هواپیما بر برابری نماید؟

۳- پایگاه های پراکنده آمریکا:

این پایگاه ها درست در تیر رس موشک های ایرانی است و امکان دفاع در مقابل چنین حمله ای نیز برایشان پیش بینی نشده.

به هرحال انقدر این مقایسه با مزه هست که بیشتر از این نیازی به نوشتن نباشد.کافیست آقای مو از ماست کمی این مقاله را مطالعه کند.

پس نوشت – پاسخ به این نوشته از مجمع دیوانگان: بدبینی ما و خوشباوری شما