1998-01-13.gifکار تخصصی من طراحی الگوریتم در حوزه ی پردازش تصویر و بینایی ماشین است. این یعنی یک مسله ی نوعی که به من واگذار می شود چنین ساختاری دارد:

یک بانک بزرگ احتیاج به یک سیستم هوشمند برای نظارت بر نحوه ی استفاده ی افراد از سیستم های عابربانک اش دارد. این سیستم باید بتواند چهره ی فردی که جلوی دستگاه ایستاده است را تشخیص بدهد و مطمئن بشود که همین فرد در زمان های پیش از این به این حساب دسترسی داشته است. علاوه بر این، ماشین باید درصورتی که فرد نقاب به چهره زده است از دادن سرویس خودداری کند.

از آنجا که سالها از ابداع کامپیوتر و روشهایی پردازش تصویر می گذرد، بنابراین خیلی بعید است که مساله ای در این حوزه تعریف شود که هیچ سابقه ای نداشته باشد. این یعنی هر روش جدیدی که ابداع می شود، یا هر اصلاحی که در یکی از روشهای موجود انجام می شود، باید با گذشته مقایسه شود. این مرحله ی ارزیابی evaluation است. در این مرحله الگوریتم های مختلف بر مبنای شاخصه های از پیش تعریف شده ای سنجیده می شوند و کارایی هریک در هر شاخه مشخص می شود. چنین مقایسه ای کمتر به نتیجه گیری هایی نظیر «الگوریتم یک در همه ی شاخصه ها از الگوریتم دو برتر است» می رسد. در عمل، الگوریتم هایی که خطای کمتری دارند معمولا کندتر هستند و روشی که چهره ی فرد را بهتر تشخیص می دهد لزوما نقاب ِ روی چهره ها را سریع تر و دقیق تر کشف نمی کند. با این همه، «ارزیابی ساختارمند» بعنوان روشی برای ایجاد امکان مقایسه بین روشها شناخته شده است. یا اینطور بگوییم، روشی که از مرحله ی ارزیابی نگذشته است حتی امکان مطرح شدن در مراجع علمی را ندارد. اما از این مقدمه ی طولانی به کجا می خواهم برسم.

امروز صبح که خبر جلوگیری از سخنرانی سیدحسن خمینی در مراسم بزرگداشت پدربزرگش را می خواندم به این فکر می کردم که رژیم حاکم در ورای تبلیغات و چهره ها خودش را بعنوان بهترین، یا یکی از بهترین، روشهای حل مساله ی پیچیده ی «چگونه دور هم زندگی کنیم» معرفی می کند. این یعنی سران یک ساختار سیاسی مدعی هستند که راه حلی برای زندگی جمعی، و یا حتی فردی، یک جمعیت ِ چند میلیون نفری دارند که از همه ی راه حل های موجود، یا حتی ممکن، بهتر است. اینکه این «بهتر» بودن دقیقا یعنی چه چیزی است مثل بررسی شاخصه های مختلف که حرفش را زدیم؛ یکی ادعا می کند که جیب ِ خلایق را بهتر پر می کند و یکی معتقد است که به آسمان نزدیک ترشان می کند. یکی هم ممکن است مدعی «دین و دنیای» ابنای بشر باشد. هر چه که هست، گروهی ادعایی دارد که حتما قابل ارزیابی است.

(لینک مستقیم به ویدیو)

اما این همه اصلا نکته ی پیچیده ای نیست. ساختارهای حاکم بصورت مرتب آمارهایی از موفقیت ها و حتی در مواردی شکست های خود منتشر می کنند و ناظران بیرونی، بخوان شهروندان و رسانه ها، کارایی سیستم را تحت نظارت دارند. علاوه بر این، هر چهار سال یکبار کارایی حاکمان و برآورد شهروندان از آینده ی آنها به رای عمومی گذاشته می شود. واضح است که این فرایند دقیقا قابل مقایسه با ارزیابی روشهای علمی نیست، حداقل به این دلیل که پیچیدگی مساله بسیار بیشتر است. علاوه بر این، دو روش تطابق چهره را می توان بر اساس چند معیار ِ ساده ی «دقت» و «سرعت» سنجید اما در مورد مساله ای به بزرگی «با جامعه چه کنیم» حتی معیارهای ارزیابی هم لزوما مورد توافق نیستند. اما به هر حال این خواسته ی شگرفی نیست که باید بتوانیم روشهای مختلف را ارزیابی کنیم.

2006-01-30.gifاتفاقی مانند رفراندوم ۱۲ فروردین سال ۱۳۵۸ ارزیابی پیش بینی مردم ایران از روشهای کلان جامعه شان بود. یا اینطور بگوییم، روز ۱۲ فروردین مردم ایران به این سوال پاسخ دادند «آیا شما نظام جمهوری اسلامی را از روشهای دیگر بهتر ارزیابی می کنید؟». روایت رسمی این است که بیش از ۹۸ درصد ارزیابی کنندگان به این سوال پاسخ مثبت دادند. حالا ما در نقطه ای هستیم که دیگر نیازمند پیش بینی نیستیم و کارکرد سیستم را یک دوره ی سه دهه ای دیده ایم. قاعدتا بعد از سی سال پاسخ به سوال ِ «جمهوری اسلامی، آری یا خیر» کمتر بر مبنای خیال بافی و بیشتر برپایه ی تجربه است. در چهارچوب مساله ای که حرفش را زدیم این یعنی ما سیستم تشخیص هویت را در یک بازه ی چند ساله در چند بانک آزمایش کرده ایم و حالا می توانیم نه در فضای آزمایشگاهی که در موقعیت عملی کارایی روش را ارزیابی کنیم. اگر مجریان این روش حکومت داری، بخوان «مدعیان داشتن راه حل مناسبی برای مساله ی چگونه دور هم زندگی کنیم»، هنوز مدعی هستند که چیزی برای عرضه دارند، این گروه نباید هراسی از ارزیابی روش ِ پیشنهادی خود داشته باشند.

وقتی در را باز می کردم که وارد محل کارم بشوم در ذهنم تصور می کردم که روزی رییسم بگوید،

کدی که نوشته ای را روی بانک داده ی فلان با روش بهمان ارزیابی کن و حاصل را با سه الگوریتم یک و دو و سه مقایسه کن و هفته ی بعد به من گزارش بده.

بعد تصور کردم که جواب بدهم که این کار را نمی کنم چون دلیلی برای آن نمی بینم و روشی که من انتخاب کرده ام بهترین روش است و حرفی در این مورد نیست. قاعدتا اتخاذ چنین رویه ای در زمان بسیار کوتاهی من را به اینجا می رساند که یک روز صبح کسی دم میزم بیاید و ازم محترمانه بخواهد که جل و پلاسم را جمع کنم و از ساختمان بیرون بروم. من البته می توانم قاصد و هرکسی که به حمایت از او آمد را کتک بزنم و دو دستی به میزم بچسبم و شاید حتی ساختمان را آتش بزنم. می شود هم این کار را نکنم و بپذیرم که بعضی از برنامه هایی که من نوشته ام به لعنت کسی نمی ارزیده اند. من البته برای پافشاری برای اینکه روش من بهترین است کسی را نکشته ام.

getalife.gif

کارتون ها تزیینی هستند.