اگر آقا نخواهد – درمورد موافقت نامه ی هسته ای اخیر
توسط کمانگیر در روز 18 مه 2010مه 18
بعد از یک کش و قوس ده ساله به نظر می رسد که جمهوری اسلامی ایران راه حلی برای رویارویی هسته ای خود با غرب پیدا کرده است. روسای جمهور برزیل و ترکیه به تهران می آیند و در حالیکه دستشان را به نشانه ی پیروزی به هوا بلند کرده اند با محمود احمدی نژاد عکس می گیرند. جزییات توافق نامه در رسانه ها منتشر می شود و هلهله و نوای تایید از سوی بخشی از اردوی هواداران دولت بلند می شود. برای عده ای، این مذاکرات نقطه ی عطفی در پرونده ی هسته ای ایران است. به نظر می رسد جمهوری اسلامی ایران توانسته است از این گردنه به سلامت بیرون بیاید.
کم کم نواهای مخالف بلند می شود. یک نماینده ی سرشناس با مفاد موافقت نامه مخالف است و بازگشت به گذشته نشان می دهد که بندهایی از این معاهده از خط قرمز نظام ایران گذشته است. سرمقاله نویس روزنامه ی جمهوری اسلامی معتقد است که نتیجه ی مذاکرات با دیدگاه های رهبر ایران هم راستا نبوده است. گفته می شود که توافق نامه ی هسته ای باید توسط مجلس تایید شود. رهبر ایران پیش از این نشان داده است که می تواند با یک نامه نظر مجلس را با خود همسو کند. سرنوشت این قرارداد سیاسی در پرده ی ابهام است. این اما نکته ی این نوشته نیست.
فرض کنیم که رهبر ایران در نامه ی کوتاهی به مجلس بخشهایی از قرارداد اخیر را مطابق با مصالح نظام و مردم نداند. در چنین وضعیتی به احتمال زیادی مجلس توافق نامه را تایید نخواهد کرد و بنابراین دولت مجبور خواهد شد دوباره به میز مذاکره برگردد. این نکته ی عجیبی نیست که در یک نظام سیاسی یک مقام وزنی بیشتر از دیگران داشته باشد. داشتن حق وتو در تصمیم گیری ها هم محدود به رهبر ایران و نظام جمهوری اسلامی ایران نیست. آنچه نظام ایران را از بسیاری از ساختارهای دموکراتیک متفاوت می کند این نکته است که نظر رهبر ایران بدون نیاز به استدلال، صحیح شمرده می شود.
فرض کنیم که اتفاق اخیر در کشور زامبیا افتاده بود و فرض کنیم که رییس جمهور این کشور قراردادی که با حضور نخست وزیر بسته شده بود را وتو کرده بود. در چنین وضعیتی، شهروندان و روزنامه نگاران و هر کسی که این قرارداد را مثبت قلمداد کرده بود، به نظر رییس جمهور واکنش نشان می داد و جمعی تلاش می کردند که با ارایه ی دلیل و آمار نشان بدهند که تایید قرارداد به نفع کشور است. واضح است که در پایان، این رییس جمهور بود که تصمیم نهایی را می گرفت، اما این تصمیم در فضای بحث گرفته می شد و رییس جمهور می باید دقت می کرد که مخالفت با نظر عمومی خطر شکست در انتخابات بعدی را به همراه دارد.
از زامبیا به ایران بازگردیم. مقاله نویس، و حتی وبلاگ نویس، موافقت نامه ی اخیر را با هیجان تایید کرده است و برای این پیروزی ِ نظام مقدس جمهوری اسلامی کف زده است. فردا صبح او زمزمه های مخالفت را می شنود و متوجه می شود که ممکن است که رهبر انقلاب با این موافق نامه مخالف باشد. او ناگهان منقلب می شود: آقا همیشه صحیح می گوید. این او بوده است که اشتباه کرده است. او نکته ای را ندیده است. او ساده انگاری کرده است. او در مطلب بعدی نشان خواهد داد که در کدام قسمت اشتباه کرده است.
مساله دقیقا این نیست که رهبر جمهوری اسلامی ایران بر مقامی تکیه زده است که صرفا پس از گذر از قیف تنگ مجلس خبرگان با آرای مردمی تماس دارد. مساله حتی صرفا این نیست که این مقام سیاسی بالاترین قدرت را درنظام سیاسی ایران دارد. مساله ی مهم این است که او همیشه درست می گوید. این یعنی گزاره ها در نظام جمهوری اسلامی سه حالت دارند: یا درست هستند، یا اشتباه هستند، و یا نظر آقا هستند. نظر آقا نه درست است و نه اشتباه، نظر آقا نظر آقا است. در این کشور کسی درمورد نظر آقا سوال نمی کند. این البته شامل خلوت خانه ها و داخل تاکسی نمی شود.
چه اسمی باید روی مسئله گذاشت؟ بت پرستی؟!
سلام
برآیند نظر کارشناسان از جناحهای مختلف و حتی بخشهایی از قدرت که نظراتشان در اختیار رئیس جمهور نیز قرار نمی گیرد ( مثل سپاه ) برای حضرت آقا ارسال می گردد . گروه مشاوران وی که تلاش شده حتی الامکان فراجناحی انتخاب شوند ؛ نظرشان را به حضرت آقا می گویند . نهایتاً این ، ایشان است که در موارد چند پهلو و مشکل نظرشان را اعلام می کنند و تمام .
این نظر آقا نیست . ولایت مطلقهء فقیه یعنی این . حرفی هم داری آرش ؟!!
کمانگیر: جمهوری ولایت مطلقه ی فقیه منظور شما بود البته.
“واضح است که در پایان، این رییس جمهور بود که تصمیم نهایی را می گرفت”
نخیر. چنین چیزی واضح نیست. در قرارداد کاهش تسلیحات اتمی که اوباما و مدودوف امضا کردند هم امضای آنها فقط مقدمه بود. باید صبر کنند تا پارلمانهای آنها هم قرارداد را تایید یا ratify کنند.
بازم سلام
آرش من فقط خواستم توضیحی از شیوهء اظهار نظرِ ولی فقیه و نحوهء نگرش نیروهای داخلی به این جایگاه بدهم ولی شما جواب مرا با متلک دادی !
بنده همواره به شما توصیه کرده ام که دربارهء موضوعاتی که می خواهی درباره شان مطلب بنویسی احاطه پیدا کن بعد بنویس .
ولایت فقیه دارای حلقهء مشاوران بزرگی است که همانطور که گفتم سعی می شود جناحی نباشند . ولایت فقیه بطور مرتب نظریات و اطلاعات و اخبار بخشهای مختلف دستگاه حاکمیت را می خواند که حتی رئیس جمهور نمی تواند از آن مطلع شود ( بدلیل محدودیت قانونی و شغلی – مثل مطالب نظامی ها را چون رئیس جمهور فرمانده کل قوا نیست ) . رئیس جمهور حتماً جناحی است و ممکن است تصمیماتی بگیرد در راستای حل مشکل جناح خودش ولی ولی فقیه اینگونه نیست :
مثلاً قرار بود تعداد دستگیری ها توسط وزارت اطلاعات بسیار بیشتر از اینها و تقریباً هر آنکه از اعضاء جناح مقابل که در زندان نبود باشد ولی ولی فقیه مخالف کرد . مثلاً حکم ولی فقیه در عدم بکارگیری از رحیم مشایی در سمت معاون اول .
بنده با اینکه معتقد و وفادار به جایگاه ولایت فقیه هستم و از آن با جان و دل دفاع می کنم ولی در فراز های بالایی خواستم توضیح داده باشم نه اینکه دفاع کرده باشم .
البته توضیح مبنای فقهی و دینی ولایت فقیه بسیار طولانی می شود که اگر خواستی در فرصتی دیگر و به نحوی دیگر ( مثلاً ای میل ) حرف بزنیم .
حالا بازم بیا یه متلک دیگه بنداز !
من فکر می کنم درک شما از مناسبات قدرت و از جمله ولایت فقیه در حد همان سالهای نوجوانی باقی مانده است. ولی فقیه یک کلید زیر دستش ندارد که با فشار دادن آن همه از او اطاعت کنند یا با اراده او کاری انجام دهند. هر تصمیم او برآیند هزاران مولفه در معادله پیچیده قدرت داخل ایران است. تصور شما یک تصور کودکانه است. با عرض معذرت.