امروز از صبح آلبوم «آخ» نامجو را گوش داده ام. نمی خواهم درمورد وجه «هنری» این آلبوم حرف بزنم که حتی با ادبیات ِ چنین نگاهی آشنا نیستم. این موضوع را می گذاریم که اهل فن حلاجی اش کنند.

پیش نوشت: نامجو از خارج نشینان خواسته است آلبوم را، حتی اگر آن را دانلود کرده اند، از آمازون بخرند. خوب است این کار را بکنیم.

«گلادیاتورها» و «بی نظیر». این دو قطعه ای هستند که حضور مشترکشان در این آلبوم دستمایه ی این نوشته است. قطعه ی اول «سیاسی» است و قطعه ی دوم «ارو+تیک». اینکه این دوقطعه با هم در یک آلبوم حاضر می شوند به نظرم اتفاقی نیست، «آخ» را صاحبش به مردم ایران هدیه کرده است، به این دلیل که آنها «در حوادث اخیر صدمه دیده اند». موارد دیگری را هم دیده ایم که نشان می دهند سیاست و ارو+تیزم در جامعه ی ایران همپای هم هستند.

«بی نظیر» «بی نظیر» است. می توانم درک کنم که می شود اخلاق را طوری تعریف کرد که این قطعه «غیراخلاقی» باشد. البته می شود این قطعه را تنهایی گوش کرد، مثلا، و نگران اخلاقیات نشد.

اما «گلادیاتورها». هنرمند انگار اصرار دارد به یک سیاستمدار توهین کند. نه فقط به یک گروه، بگو همان «گلادیاتورها». نامجو دارد به رهبر ایران توهین می کند، مثلا با تاکید روی «دست». من نه روی صندلی قضاوت نشسته ام نه می خواهم بنشینم و نه اصلا معتقدم لزوما چنین صندلیی در دنیای سیاست می تواند و باید وجود داشته باشد. به عنوان یک ناظر این نکته را جالب توجه می بینم که هنرمندی این کار را انجام می دهد.

نامجو مدتی بود که روی لبه ی تیغ راه می رفت. با آلبوم «آخ» او به سمت «دیگر» رفت. شاید این را هم باید نشانه ی دیگری بگیریم برای اینکه تابوی گذشتن از این «خط» با رخدادهای اخیر شکسته است. با توجه به اینکه این «خط» برای جمعیت ِ نه چندان قلیلی از ایرانیان «خط خون» است، «آخ» نوید روزهای سختی است.

واضح است که این نوشته، و نویسنده ی آن، در پی قضاوت درمورد هیچ یک از طرفین نیستند.