«آخ» ِ نامجو یعنی پیچ خطرناک درپیش است
توسط کمانگیر در روز 13 اکتبر 2009اکتبر 13
امروز از صبح آلبوم «آخ» نامجو را گوش داده ام. نمی خواهم درمورد وجه «هنری» این آلبوم حرف بزنم که حتی با ادبیات ِ چنین نگاهی آشنا نیستم. این موضوع را می گذاریم که اهل فن حلاجی اش کنند.
پیش نوشت: نامجو از خارج نشینان خواسته است آلبوم را، حتی اگر آن را دانلود کرده اند، از آمازون بخرند. خوب است این کار را بکنیم.
«گلادیاتورها» و «بی نظیر». این دو قطعه ای هستند که حضور مشترکشان در این آلبوم دستمایه ی این نوشته است. قطعه ی اول «سیاسی» است و قطعه ی دوم «ارو+تیک». اینکه این دوقطعه با هم در یک آلبوم حاضر می شوند به نظرم اتفاقی نیست، «آخ» را صاحبش به مردم ایران هدیه کرده است، به این دلیل که آنها «در حوادث اخیر صدمه دیده اند». موارد دیگری را هم دیده ایم که نشان می دهند سیاست و ارو+تیزم در جامعه ی ایران همپای هم هستند.
«بی نظیر» «بی نظیر» است. می توانم درک کنم که می شود اخلاق را طوری تعریف کرد که این قطعه «غیراخلاقی» باشد. البته می شود این قطعه را تنهایی گوش کرد، مثلا، و نگران اخلاقیات نشد.
اما «گلادیاتورها». هنرمند انگار اصرار دارد به یک سیاستمدار توهین کند. نه فقط به یک گروه، بگو همان «گلادیاتورها». نامجو دارد به رهبر ایران توهین می کند، مثلا با تاکید روی «دست». من نه روی صندلی قضاوت نشسته ام نه می خواهم بنشینم و نه اصلا معتقدم لزوما چنین صندلیی در دنیای سیاست می تواند و باید وجود داشته باشد. به عنوان یک ناظر این نکته را جالب توجه می بینم که هنرمندی این کار را انجام می دهد.
نامجو مدتی بود که روی لبه ی تیغ راه می رفت. با آلبوم «آخ» او به سمت «دیگر» رفت. شاید این را هم باید نشانه ی دیگری بگیریم برای اینکه تابوی گذشتن از این «خط» با رخدادهای اخیر شکسته است. با توجه به اینکه این «خط» برای جمعیت ِ نه چندان قلیلی از ایرانیان «خط خون» است، «آخ» نوید روزهای سختی است.
واضح است که این نوشته، و نویسنده ی آن، در پی قضاوت درمورد هیچ یک از طرفین نیستند.
اگر در مورد قضاوت در مورد هیچ یک از طرفین نیست پس واسه چی نوشتیش؟
الان نمیدانم چه کسی میخواهد جواب هفتاد ثانیه ای که من صرف خواندن این نوشته کردم را بدهد؟ الان این چی بود؟ اولاً که هیچ چیز فاکتی در خودش نداشت، البته اگر از نتیجه تاریخی همپای سیاست و سکس بودن به دلیل وجود یک آهنگ سکسی و یک آهنگ سیاسی در یک آلبوم ۸ آهنگی بگذریم. از طرف دیگر هیچ تحلیلی وجود نداشت، چون این نوشته و نویسنده آن جرات نداشتند نظر خودشان را صریح بیان کنند. چون ادبیات و موسیقی در حد شعور آنها نیست، اخلاق را هرطوری میشود تعریف کرد (به همین دلیل معلوم نیست که این آلبوم آیا بالاخره اخلاقی بود یا نه) یا در واقع و دلیل اصلی اینکه هیچ قضاوتی در کار نیست این است که نوشته و نویسنده آن جرات نکرده اند موضع حقیقی خودشان را بگویند.
مححسن نامجو از همان روز اولش یک سری طرفدار بسیار شدید داشت و یک سری مخالف جدی. هر دوطرف هم حرف خودشان را میگفتند (و این کامنت و نویسنده آن شرم ندارند که بگویند به نظرشان مخالفان نامجو فسیلهای عقب مانده ای بیش نیستند). من تا حالا هیچ کسی را ندیده بودم که بخواهد از «بیرون» به نامجو نگاه کند، یعنی ورای هرنوع پیوند سیاسی و سکسی و موسیقیایی که ممکن است خودش با دنیا و نامجو داشته باشد، به جز این نوشته که اولینش است.
این دل من هنوز خنک نشده. عجیب ترین پاراگراف آنجایی است که راجه به دست فقیه خوشگله در گلادیاتورها مینویسد. از تاکید کاذب بر روی بیطرفی که بگذریم، من برایم سووال است که این پاراگراف معنی اش چی بود؟؟؟؟
هفتاد ثانیه بدهی ات به من شد صد و هفتاد ثانیه
sad dar sad movafegham
zende boad namjoo !
سلام
آخ به نظر من نه نوید روزهای سخت، که نوید روزهای روشن رهایی از اسارت است. اسارتی که من نامجو را شوالیه ی آن می شناسم، اسارت قالب موسیقی ایرانی و اسارت فسیل ها و ماموت ها که «قواعد» همه چیز را می دانند و خارج از قاعده را نابود می کنند. شاید یادمان رفته اولین شنیدن های نامجو و ابهام عجیب «ببین با حافظ و مولانا چه کار می کند» را. حالا البته غرق زیبایی و شیرینی شان هستیم.
نامجو در گلادیاتورها، در بی نظیر و مثلا در شمس آدم جدیدی نشده است، فقط خودسانسوری اش را کنار گذاشته. شبیه این ها را در عقاید نوکانتی و گذر و نسخه قبلی شمس و باقی کارها شنیده بودیم. اتفاق جدید، که برای من نوید روزهای روشن است، همین شکستن ها و فریاد زدن ها و نترسیدن هاست. تعهد هنرمند به دریافت درونش است، نه به سفارش بیرون. این همان فرق جدی است که موسیقی زمان قاجار را از موسیقی امروز ایران جدا می کند. پدر ردیف موسیقی ایران را دربار شاه می نواخت، ولی به دریافت خودش از موسیقی. امروز هنرمند ایرانی شالوده ی فکری اش برای خوش آمد صداوسیما یا بازار مبتذل مافیایی کالای فرهنگی ریخته شده. این طور فکر نمی کنید؟
نامجو از همان اولین به قول خودش یادداشت های شخصی اش نوید این فریاد بلند رهایی بود. از قالب موسیقی فرمایشی، موسیقی مرده، متن های به روز خورانده به آهنگ. متن های ترسان و لرزان و موسیقی عاجز. حالا او نترسیدن را فریاد می زند.
من فکر میکنم نامجو میخواد همه چیز رو به چالش بکشه و همه خط قرمز ها رو بشکنه … من ۳ ترک رو میبینم : بی نظیر در اخلاق ، گلادیاتور ها در سیاست ، و شمس در اعتقادات مذهبی … هر سه خط قرمز ها و عرف جامعه را شکسته اند ، و چیزی که نامجو رو متفاوت میکنه شکستن همین خط قرمز هاست !
“عبور از خط” وقتی معنا دارد که عبورکنندگان جمعیتی قابل اعتنا باشند. ملاک این قابل اعتنا بودن را هم من تشخیص دستگاه های امنیتی می دانم که وضیفه شان پاسداری از خطوط است. با این ملاک وقتی هزاران هزار ریاد زدند “مجتبی بمیری …” یا “مرگ بر دیکتاتور” یا .. خط مورد نظر شما عملاً معنایی ندارد.
تعرض شخصی به افرادی که نماد خط مزبور هستند اصلا نو نیست. مثلاً از ۲۵ سال پیش که شاعری سرود “عکس امام امت در ماه دیده بودند/ گویا فضانوردان …” بسیاری این بیت را در خلوت خانه ها می خواندند و می خندیدند. یا برخی شعرهای شاملو در مدایح بی صله که اشاره هایی آشکار به آن نمادها داشت.
احتمالا شاملو را نمی توان کمتر از نامجو هنرمند یا “شجاع” دانست ولی پاسداران خط مذکور نگرانیی از آن اشعار نداشتند. بساط کهریزک برای آنچه در خیابان می گذرد برپا شده است. کسانی که نگران حوادث “کف خیابانها” هستند باید یقۀ اهالی خیابان را بگیرند. ترانه ها و بخصوص ترانه نامجو احتمالا بهترین حسگر تحولات اجتماعی نیستند. این نگرانی از “رادیکال شدن” تحولات یا شعارها را تنها شما ندارید. دیگران که علوم اجتماعی خوانده اند روی شاخص های بهتری تمرکز می کنند.
.باید معادلات را به هم ریخت و برای رسیدن به هدف دیوانه شد
کاش محسن این نظر رو میخوند.
یادمه یه مصاحبه از محسن دیدم که میگفت از سبک جدید و این خواننده های جدید بدش میاد داشت به گروه آرین کنایه میزد که درباره امام علی میخونند اونم با همراهی چند تا ذختررررررر. (قدیما خیلی مذهبی بود).
بله, میگفت اینا فلان و چنانن.
یادم میاد قدیما نامجو رو کسی آدم حساب نمیکرد (موهای کوتاه صورت ای لاغر و خیلی مذهبی )
اما نامجو برای معروف شدم ۱۸۰ درجه تغیر کرد و همه عقایدیش رو فراموش کرد و خودشو لجنی کرد.
حالا دوست دارم اون مصاحبه قدیمی رو با آخرین مصاحبش با هم یکی کنم و آپلود کنم.
یا علی
با سلام
اگر سید علی خامنه ای به قولا رهبر مستبد و خونخوار ایران بمیرد و اکنش شما چه خواهد بود؟
آیا دوست دارید او زنده بماند تا تقاص تمام سالهای رنجش را پس بدهد
آیا می خواهید تقاص تمام خونهای ریخته شده را پس دهد
آیا دوست دارید او بمیرد و فکر میکنید حاکمیت چه ترکیبی را خواهد داشت
آیا فکر می کنید حاکمیت استبدادی رو به زوال با مرگ او سقوط خواهد کرد
جالب جاییست که میگفت: نمیدانم کدام ژن در من نفوذ کرده که هیچ گاه شوهرت{خدا} یا “توهمش” به سراغ من نیامده! این “توهم خدا” من را یاد بیخدایان می اندازد! میخواهم بگویم از آن طرف خط هم گمانم عبور کرده. فقط سیاسی نیست، دین و … هم هکذا
یعنی آرش از اون اول تا آخر هر چی تو مغزم بود رو نوشتی… :)))
این آلبوم واقعآ مثل اکثر کار های نامجو بی نظیره من می بینم یک سریا اومدن به خاطر ادب از نامجو خرده گرفته اند که به نظر من کاملآ بی جهت است و عمدتآ به خاطر اینه که نمی توانند درک درستی از زیبایی موجود در آهنگ داشته باشند.
اگه دقت کنی می بینی مردم در مورد نامجو هم عمومآ دو نظر کاملآ متفاوت دارند. عده ای اصلآ از هیچ کدام از کار هایش خوششان نمی آید (یا حتی از کارها و صدایش متنفر اند) و عده ای عاشق آهنگ هایش هستند. دسته وسط کمه…
خطاب به «علی» در نظر بالایی باید بگم که شما اصلآ موضوع را نگرفته ای برادر…
“شاید این را هم باید نشانه ی دیگری بگیریم برای اینکه تابوی گذشتن از این «خط» با رخدادهای اخیر شکسته است.” خیلی موافقم. این مطلب درمورد مهاجرانی بیشتر از نامجو هم مصداق دارد. شاید “لیمیز الله الخبیث من الطیب…”
خیلی باحال می خونه.
یه چیزی برام جالبه. بیشتر کسانی که می گند موسیقی نامجو رو دوست دارند در اصل شعرهایی که می خونه رو دوست دارند. ندیده ام یا بهتره بگم کم دیده ام کسی از موسیقی اش حرفی بزنه.
باید معادلات را به هم ریخت و برای رسیدن به هدف دیوانه شد
درهم آمیختگی مسائل جنســـی و سیاست در حکومت های توتالیتر، به خوبی در فصل میانی رمان ۱۹۸۴ تشریح شده و ترک های مورد اشاره آلبوم آخ هم من رو به یاد اون بخش از ۱۹۸۴ انداخت.
یه چیزی برام جالبه. بیشتر کسانی که می گند موسیقی نامجو رو دوست دارند در اصل شعرهایی که می خونه رو دوست دارند. ندیده ام یا بهتره بگم کم دیده ام کسی از موسیقی اش حرفی بزنه.
به نظر من این مساله درست نیست. ترنج نامجو که محبوبترین آهنگشه، شعر خاصی نداره، یا واق واق سگ یا بگو بگو، یا توی همین آلبوم. به نظر من این حرف از اونجا نشات میگیره که یک سری، و فقط یک سری، از آهنگهای نامجو صرفاً برمبنای شعر بنانهاده شده است، مثل بیینظیر، گلادیاتورها یا عقایدنوکانتی. وگرنه غیر از این آهنگها عمده دعوا سر نامجو مربوط میشه به موسیقیش، به خصوص نحوه غیرعادی تلفیقش
سلام علی
من هم با بابک موافقم:
“خطاب به «علی» در نظر بالایی باید بگم که شما اصلآ موضوع را نگرفته ای برادر…”
چه رازآمیزترینی است نزدیکی های او با تو و عشق انسانی تو به توهم یک همسر، چه رازآمیز
اگه به این بیتش بیشتر توجه کنی میبینی که منظور نامجو اون برداشتی که تو کردی نبوده(یا اینکه حداقل میشه اون برداشت رو نکرد)
سلام علی
من هم با بابک موافقم:
“خطاب به «علی» در نظر بالایی باید بگم که شما اصلآ موضوع را نگرفته ای برادر…”
چه رازآمیزترینی است نزدیکی های او با تو و عشق انسانی تو به توهم یک همسر، چه رازآمیز
اگه به این بیتش بیشتر توجه کنی میبینی که منظور نامجو اون برداشتی که تو کردی نبوده(یا اینکه حداقل میشه اون برداشت رو نکرد)