سیاستمدار زیر ِ انتگرال، یا افاضات ِ تاریخی ِ یک مهندس
توسط کمانگیر در روز 27 سپتامبر 2009سپتامبر 27
وارسی یک پدیده در یک بازه ی زمانی ِ به اندازه ی کافی بزرگ می تواند منجر به کسب اطلاعاتی شود که کاملا ممکن است در زمان ِ کوتاه قابل دسترسی نباشند. این یعنی چه؟
عنوان فصل چهارم کتاب بازی اعداد The Numbers Game هست “بالا و پایین، مردی و سگش” Up and Down, A Man and His Dog. نویسنده می گوید فرض کنید مردی با سگش از یک شیب بالا می رود و شما از دور آنها را نظاره می کنید. فرض کنید هوا تاریک است و تنها چیزی که دیده می شود یک نقطه ی نورانی روی گردن سگ است. همینطور که مرد به سمت بالا می رود، سگ گاهی پایین می دود و گاهی از مرد جلو می زند و همیشه توسط قلاده به مرد زنجیر شده است. حالا سوال این است، آیا با دیدن حرکت سگ می توان حدس زد که مسیر مرد به سمت بالای شیب است یا به سمت پایین؟ یک پاسخ این است که باید حرکت این “سیستم” را در یک بازه ی زمانی ِ به اندازه ی کافی بزرگ بررسی کنیم و ببینیم “متوسط” آن به کجا می رود*.
این تصویر را ببینید. منحنی سیاه رنگ وضعیت لحظه ای سیستم را نشان می دهد، مثلا محل سگ در هر لحظه. خط قرمز حاصل میانگین گیری روی محل ایستادن سگ در بازه های زمانی است. اینطور بگوییم، منحنی سیاه رنگ پاسخ به این سوال است: “سگ حالا کجاست؟” و منحنی قرمز رنگ پاسخ به این سوال است: “سگ در پنج دقیقه ی گذشته حول چه نقطه ای نوسان می کرده است؟”
می شود همین الان بی بی سی، یا فارس نیوز، را باز کرد و اخبار روز را خواند. این می شود پیدا کردن سگ در این لحظه. این اطلاع، هر چند در جای خود باارزش است، یک جزء مهم را در برندارد: ما نمی دانیم سگ اتفاقا در همین لحظه از مرد جلو زده یا دارد برعکس ِ مسیر ِ او می دود. به همین دلیل نگاه کردن به سیر حوادث در یک بازه ی زمانی می تواند به درک بهتری منجر شود.
مثال بزنیم. امروز فارس نیوز گزیده ای از سخنان آیت الله خمینی در مورد جنگ را منتشر کرده است. با هم بخشهایی از این گزیده را می خوانیم،
ما هیچ وقت طالب جنگ از اول نبودیم . اگر چنانچه عراق به ما حمله نکرده بود، ما دفاع نمی کردیم . اما دفاع ما کردیم ، ما جنگ نکردیم تا حالا. در عین حالی که رزمندگان ما و فرماندهان ارتش و سپاه به ما گفتند اجازه بدهید ما وارد بشویم در آنجاو با آنها چه بکنیم [ما گفتیم : فقط دفاع کنید] خوب ، ما هم ، ما می خواهیم دفاع بکنیم ؛ دفاع که یک مسئله عقلی است . یک مسئله ای است که حتی حیوانات هم اصلا وقتی بخواهند حمله کنند، دفاع می کنند. دفاع یک مسئله طبیعی است . ما همیشه دفاع کرده ایم تا حالا، هیچ وقت جنگ نکرده ایم. (صحیفه امام ج ۱۶ ص۳۱۸) (تاکید از من)
… تب جنگ در کشور ما جز به سقوط صدام فرو نخواهد نشست و ان شاءالله تا رسیدن به این هدف فاصله چندانی نمانده است . و خدا را سپاس می گزاریم که ملت و دولت و مسئولین و ارتش و سپاه و بسیج ونیروهای مردمی و همه اقشار دلاور کشورمان در آمادگی کامل به سر می برند و همه اهل جنگ و هنرآفرینان مدرسه عشق و شهادتند. (صحیفه امام ج ۲۰ص ۳۳۱) (تاکید از من)
…امروز خمینی آغوش و سینه خویش را برای تیرهای بلا و حوادث سخت و برابر همه توپها وموشکهای دشمنان باز کرده است و همچون همه عاشقان شهادت ، برای درک شهادت روزشماری می کند. جنگ ما جنگ عقیده است ، و جغرافیا و مرز نمی شناسد. و ما بایددر جنگ اعتقادی مان بسیج بزرگ سربازان اسلام را در جهان به راه اندازیم. (صحیفه امام ج۲۱-ص۸۷) (تاکید از من)
اگر ترتیب ِ مطالب در صحیفه ی نور منطبق بر ترتیب زمانی ِ سخنرانی ها باشد، حالا ما داریم به روند ِ تبدیل شدن یک “دفاع” به یک “جنگ اعتقادی” نگاه می کنیم. این همان چیزی است که به آن “بررسی پدیده در یک بازه ی زمانی ِ به اندازه ی کافی بزرگ” می گوییم. بی ربط نیست اگر بگوییم برای جلوگیری از دقیقا همین تحلیل است که رفتارهای قدیمی ِ آقای سیاستمدار باید از صفحه ی تاریخ پاک شوند. استالین یکی از ماهرترین استفاده کنندگان از این روش بود: او عکس های قدیمی را ویرایش می کرد و “خوب های بد شده” را حذف می کرد (اینجا یک مجموعه از تصاویر دستکاری شده ببینید).
باز هم از گزیده ی فارس بخوانیم،
اگر تهذیب نفس باشد، نه از جنگ می ترسد کسی ، نه از صلح ابا دارد؛ از هیچی باک ندارد. اما وقتی تهذیب نفس نیست ، می گوید: اگر جنگ نکنیم ، شاید آن طرف ما چه بکند. این جنگ افروزیهایی که الان می بینید در منطقه دارد می شود، روی همین معناست ، روی هوای نفس است ، هوای نفس وادار می کند که به یک کشوری حمله کنند. هوای نفس وادار می کند که منطقه را به آتش بکشند و انسان می سوزد در این هوای نفس خودش ، در همین عالم هم می سوزد. (تاکید از من)
تصور می کنید بهتر از این می شد توضیح داد آرمانگرایی در دنیای سیاست یعنی چه و سیاستمدار ِ آرمانگرا چگونه “از هیچی باک ندارد”؟
امروز به همه ما واجب است که دفاع کنیم . هر کس می تواند جبهه باید برود، هر که نمی تواند در پشت جبهه کمک بکند. آنهایی که می نشینند و هی صحبت می کنند که بیایید چه بکنیم ، بیایید چه بکنیم، اینها از اسلام بی اطلاع اند، نمی دانند قضیه اسلام چی هست . (تاکید از من)
“قضیه اسلام” هر چه هست گویا با “هی صحبت کردن که چه بکنیم و چه نکنیم” نمی خواند. باز هم تصور می کنید بهتر از این می شد توضیح داد چرا دخالت دیانت در سیاست خطرناک است؟
و البته گاهی آقای سیاستمدار به نکاتی اشاره می کند که کمی عجیب هستند،
ملتی که بچه چند ساله اش با موتور سیکلت می زند به تانک و زیر تانک می رود، این به کشته شدن یک نفر یا دو نفر یا صد نفر یاهزار نفر کنار می نشیند؟
حسین فهمیده، تا جایی که تبلیغات ِ رسمی می گوید، با کمربند انفجاری زیر تانک رفت.
اگر انقلاب را بگیریم “تغییر سریع” و تاریخ را بگیریم “وارسی پدیده ها در بازه های زمانی و فارغ از هیجان های لحظه ای”، از دیدگاه ِ من ِ مهندس خواندن ِ کتاب ِ تاریخی یک رفتار ضد انقلابی است.
* فصل پنجم کتاب این عنوان را دارد “متوسط ها: رنگین کمان ِ سفید” The Averages: The White Rainbow. این فصل درمورد تفسیر نامناسب ِ “متوسط”ها صحبت می کند. جای دیگری در مورد این موضوع حرف خواهیم زد.
خیلی جالب بود.
از این دست مطالب در وبلاگ های فارسی خیلی کم داریم.
سلام آرش
۱- در اصل جالب بودن و درستی بحث شکی ندارم و تشکر می کنم .
۲- فکر می کنم موافق باشی که همچنانکه حوادث یا انقلابها را باید در بازهء زمانی بزرگ تحلیل کرد ؛ می بایست شرایط زمانی / سیاسی / اجتماعی / اقتصادی / فرهنگی یک حادثه را در تحلیل آن حادثه در نظر گرفت . قبول داری ؟ منطقی است ؟ حالا منظور :
صحیفهء نور به ترتیب توالی زمانی نامه ها و سخنرانی های حضرت امام ( ره ) تنظیم شده . نقل قول اولی که ما با کسی جنگ نداریم مال اوایل جنگه که ایران واقعا داشت دفاع می کرد ولی پس از فتح خرمشهر که مسئولین سیاسی و نظامی ، به دلیل تحریمهای ایران و ضعف بنیهء نظامی ، توقف پشت مرزها را به صلاح ندانسته و نوعی فرصت دادن به صدام و موجب تقویت بنیهء نظامی اش می دانستند ؛ قرار شد که بداخل مرزهای عراق ورود کنیم . البته اینجا مسئولین نظامی شعار جنگ جنگ تا پیروزی را می دادند ولی مسئولین سیاسی و در راسشان آقای هاشمی همچنانکه خود گفته است به فکر جنگ جنگ تا کسب یه پیروزی پر ارزش برای نشاندن صدام پشت میز مذاکره و دست بالا داشتن بودند و البته آن پیروزی پر ارزش تقریباً ” سقوط بصره ” معنا شده بود و برای همین است که بزرگترین عملیاتهای ایران حول و حوش بصره ( محورهای فاو ، ام القصر ، العماره هورالحمار ، دو عیجی ، نهر جاسم ، شلمچه و در بالا طلائیه و جفیر ) انجام میشد . بگذریم .
نقل قولهای بعدی شما مربوط به جلد ۲۰ و ۲۱ یعنی متعلق به سالهای ۶۶ ، ۶۷ ( سال آخر جنگ ) و ۶۸ است که دقیقاً اوج این داستانی بود که در بالا گفتم . یعنی همهء همت و تلاش برای پیشبرد جنگ به منظور دست بالا داشتن در معادلات سیاسی و نظامی بود که البته از منظر سیاسی امری عادی و قابل درک است مگر آنکه مرغ همسایه غاز باشد !
حتی حضرت امام ( ره ) در سال ۶۵ و در آستانهء عملیات سرنوشت ( کربلای ۵ ) فرمودند که اهمیت جنگ از نماز بالاتر است .
۲- داستان نقل قول بعدی شما بسیار جالب است . ن نقل قولی که فرموده است ” …امروز خمینی آغوش و سینه خویش را برای تیرهای بلا … جنگ ما جنگ عقیده است ، و جغرافیا و مرز نمی شناسد. و ما بایددر جنگ اعتقادی مان بسیج بزرگ سربازان اسلام را در جهان به راه اندازیم. ”
جالب است ! این نقل قول متعلق به جلد ۲۱ و دقیقاً سال ۶۷ است . مزید اطلاع عرض می کنم که در همین پیام ، حضرت امام ( ره ) قطعنامهء ۵۹۸ را قبول کرد . یعنی چی ؟ راستی چرا امام ( ره ) در پیامی که قطعنامهء ۵۹۸ را قبول کرده بلافاصله اعلام می دارد ما باید در جنگ اعتقادی مان بسیج بزرگ سربازان اسلام را در جهان به راه اندازیم ؟ چرا آغوش خود را برای تیرهای بلا باز کرده است ؟ خب ! شاید عده ایی دوستان توهین کنند و اینها را اشتباهات پیرمردی ۸۰ ساله بدانند . بعدش ؟ واقعیت این است که از نظر امام خمینی ( ره ) و در واقع از منظر تفکر شیعی ، کل ارض کربلا و کل یوم عاشورا . همهء زمینها کربلا و همه روزها عاشوراست . فقط تکنیک و تاکتیک است که عوض می شود وگرنه استراتژی واحد است . گاهی مثل امام حسین ( ع ) باید جنگید . گاهی مثل امام حسن ( ع ) صلح کرد . گاهی مثل امام صادق ( ع ) حوزه علمیه به راه انداخت . گاهی مثل امام دوازدهم باید غایب شد . گاهی در اوایل جنگ ، باید در قالب دفاع جنگید . گاهی برای گرفتن امتیاز از دشمن دیوانه ایی چون صدام و تثبیت قدرت انقلابی نوپا در منطقه و جهان باید تب جنگ در کشور جز با سقوط صدام آرام نگیرد و گاهی بنا به شرایط قطعنامه را باید پذیرفت ولی حرف یکی است : کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا ، باید در جنگ اعتقادی بسیج بزرگ سربازان اسلام در سراسر جهان را به راه انداخت .
۳- من در توضیح نقل قولهای بعدی توجه آرش بعنوان یک وبلاگ نویسی که سرش برای اینگونه بحثها درد می کند و در آینده نیز بازهم مشابه هایی می نویسد به یک نکتهء بسیار مهم جلب می نمایم :
امام خمینی ( ره ) و فقط امام خمینی ( ره ) نه سیاستمدار آرمانگرا است و نه آرمانگرای سیاستمدار . امام خمینی ( ره ) فقط به همان ” قضیه اسلام ” کار دارد که آرش در بالا نوشته نمی داند چیست . قضیه اسلام فقط انجام تکلیف به هر قیمت تا آخرین لحظه و مقدار توان است . و تکلیف برای امام خمینی ( ره ) در قالب یک فقیه ، ایجاد و بسط حاکمیت اسلام است . چون از منظر فقه شیعه ، غایت احکام اسلام تشکیل حکومت اسلامی است و امام خمینی ( ره ) بعنوان یک فقیه اعتقاد دارد که پیامبر برای اجرای احکام اسلام ، بلافاصله حکومت تشکیل داد و برای اجرایی شدن احکام اسلام باید حکومت تشکیل داد و آنرا تثبیت کرد .
این واقعیت ذهنیت امام خمینی ( ره ) بود که کاملاً بر اساس فقه شیعه استوار است . برای همین تفکر بود که مقابل شاه ایستاد و برای همین تفکر بود که بی ملاحظه حکم عزل آن مسئول رادیو را برای توهین به حضرت زهرا ( س ) داد از رادیو بخوانند و برای همین تفکرش بود که بدون مصلحت اندیشی ، حکم ارتداد سلمان رشدی را اعلام کرد و برای همین تفکر بود که منتظری را به آن صورت کنار گذاشت و برای همین بود که نوه اش را و فرزند پسر مرحومش را ( مصطفی را می گویم ) که به تعبیر خودش فوت مصطفی از الطاف خفیه الهی بود و اصلاً مقاله احمد رشیدی مطلق در توهین به امام ( ره ) در سال ۵۶ به دلیل چهلم آقا مصطفی بود و در اعتراض آن طلاب قم اعتراض کردند و کشته شدند و شد که سال دیگرش انقلاب شد . پسر این فرد را ( سید حسین خمینی را می گویم ) به راحتی طرد کرد و با حبسش مخالفت نکرد . او واقعاً همه چی را دیانت میدید ، خواه آن چیز سیاست باشد خواه نوه اش باشد . خود امام خمینی( ره ) می گوید : من کار به تاریخ و آنچه اتفاق می افتد ندارم ؛ من تنها باید به وظیفه شرعی خود عمل کنم
او دقیقاً همانی بود که در این جملهء اخرین گفته است . بی هیچ تفسیر و توضیحی .
پدر و مادرم و جانم به فدای تو ، سلام بر تو ، عاشقانه دوستت دارم . کلمه ایی برای توصیف شدت علاقه ام به تو ندارم . به عشق تو انقلاب کردیم و به عشق تو به جنگ رفتم و پس از غم از دست دادنت ، هیچ غمی برایم ناگوار نیست . هنوز با دیدن تصویری از تو در تلویزیون می گریم . همانطور که الان گریه می کنم و صفحهء کلید را تار می بینم .
یکی از بستگان نزدیک من هم مثل محسن فکر میکند. پدیده عجیبی است ولی واقعاً عده ای اینجوری فکر میکنند. اینکه احمدی نژاد میگوید ۲۴ میلیون … گاهی اوقات با دیدن این جور کامنت ها نه ۲۴ میلیون ولی چند میلیونی از ۲۴ میلیون رو باورم میشه.
اصلاً هم اشکال ندارد که محسن اینجوری فکر میکند و “من” فکر میکنم دیوانه است. او هم اگر من را ببیند که مثلاً از اسلام هیچی حالیم نیست و مثلاً با موزیک می رقصم ممکن است فکر کند دیوانه هستم. و هر دوی ما احتمالاً فکر میکنیم آن مادر مرده های قبایل آفریقایی که برگ میبندند دور کمرشان و دور آتیش میرقصند و مراسم به جا می آورند دیوانه اند. و صد البته افرادی هم پیدا میشوند که از نظر همان دوستان آفریقایی دیوانه باشند!!!
عزیزان آرش و حرفه ایی و سایر دوستان ، سلام ؛
۱- من تلاش کردم که دیدگاه امام خمینی ( ره ) را توضیح بدهم که مطابق برداشتش از فقه شیعی است . همچنانکه مثلاً قرائت آقای منتظری چیز دیگری است و قرائت آقایان شریعتمداری ( آیت ا… ) و بروجردی ( آیت ا… ) چیز دیگری بود . نمی فهمم کجای این توضیح پدیدهء عجیبی است .
۲- شاید شدت علاقهء ابراز شده عجیب بوده باشد .خب ! اتفاقاً این خیلی عجیب نیست که هر کسی به چیزی یا فردی یا پدیده ایی علاقه مند باشد . البته همین شدت پایبندی را اگر دوستان سبز داشتند ، همان جمعیت ۲۵ خرداد الان تا قسطنطنیه را فتح کرده بود !
۳- اتفاقاً من به چند میلیون بالاتر از ۲۴ میلیون اعتقادی ندارم . من دقیقاً اعتقاد دارم که در انتخابات تقلب شده و در واقع موسوی پیروز انتخابات بود ولی افسوس که طیف احمدی نژاد …دند به انتخابات . دلایل محکمی هم دارم . خیلی محکمتر از اراجیفی که توی بالاترین می نویسند. خیلی محکم هم دنبال اثباتش هستم و هستیم . و دست از سر این مردک هم بر نمی داریم . اگر نبود که ضررش به مردم می رسید کشور را دچار بحران و اغتشاش می کردیم . حرفه ایی جان ، چالشی را که احمدی نژاد سر موضوع رحیم مشایی دچارش شد ؛ فکر می کنی کار دوستان ! سبز در بالاترین و کف خیابانها بود ؟ نخیر عزیزم . این همه اسناد و اطلاعاتی که هر از چند گاهی درز می کند چی ؟ کار همین امثال ماهاست که چوب دو سر نجس شده ایم .
۴- از نظر من تو دیوانه نیستی .فقط از جریانات بی خبری
این نوشته محشر بود. واقعا از این نوع نوشتهها در وبلاگهای ایرانی کم داریم. کاش این پست را برای جایی مثل «روز» یا «جرس» میفرستادی تا حتی اگه نمیخوای، با اسم مستعار کار میشد.
منتظر پرداختت به بخش «متوسطها» هستم.
محسن جان از همین چیزی که راجع به تقلب نوشتی معلوم شد اطلاعاتی نیستی و خالی می بستی شیطون…بحث تقلب رو دیگه خود اصلاح طلبا هم زیاد جدی نمی گیرن ، و عقلاشون معتقدن تقلب هم اگر شده ، ۱۱ میلیونی نبوده، اونایی هم که هنوز معتقدند به تقلب فعلا صداشو درنمیارن ، چون شک کردن به قضیه …بعد شما بعد این همه مدت اومدی داری میگی موسوی برنده بوده !!؟ خواب بودی این چند ماه؟
سلام
کی گفته بحث تقلب را کسی جدی نمی گیرد؟ مگر ندیدید در ملاقات آقای کروبی و آقای موسوی چه مطالبی بین ان دو بزرگوار مطرح شد؟ عجبا!! این روش ها ظاهرا برای القای اضمحلال موضوع تقلب در ذهن افراد بدون پاسخگویی به آنها است.
التماس دعا