درباب ِ انتخابات تو ایرون
توسط کمانگیر در روز ۷ خرداد ۱۳۸۸خرداد ۷
احوال ِ انتخاباتی ِ ایران و ایرانیان را می شود از جنبه های متعددی بررسی کرد، یکی هم از دریچه ی دید کسی است که خارج از مرزهای جغرافیایی ایران نشسته است و اتفاقات را تماشا میکند. این چهار نکته را از دید ِ کسی بخوانید که برای اولین بار انتخابات ریاست جمهوری ایران را از بیرون می بیند:
اول) هیجان. به اقتضای احوال شخصی و درگیریهای کاری مدتی بود که استفاده ام از شبکه های اجتماعی، نظیر فرندفید و توییتر، محدود شده بود به سلام و علیک و گاهی قطعه شعری نوشتن. بعد از چند بار دیدن ِ برخورد ِ سرد، رفیقی درآمد که “فیسبوک فیلتر شده، بعد تو شعر میگی؟” چند روز بعد که آشنایی “گریه ی خندیده منم” را دستمایه ی “طنز” ِ پایین تنه ایی در مورد “احوال ِ وطن” کرد گوشی دستم آمدکه فضا فضای دو ماه و سه ماه پیش نیست. این هیجان بنظرم شاهد ِ خوبی است که لااقل بخشی از جامعه ی ایرانی که کاربر اینترنت است تصور می کند کاری ممکن است. تا زمانی که چنین هیجانی وجود دارد یعنی اتفاقات ِ جدید در ایران ممکن است. یا اینطور بگوییم، ایران کره ی شمالی اسلامی نیست،اگر کسی شکی داشت.
دوم) با دیدن این هیجان خوب است به این نکته هم دقت کنیم که این همه توجه به موضوع مشارکت چرا در بازه های کوتاه اتفاق می افتد و پس از آن دوباره آدمها به جمع های کوچک بر می گردند. آیا این طبیعت انسانی است، یا، آنطور که یک تئوری ِ وطنی می گوید، در زمان انتخابات فشار از روی جامعه برداشته می شود؟ آیا این موضوع می تواند شاهدی دیگر باشد بر عدم ممارست ِ ما در طلب خواسته هایمان؟
سوم) کاسه های داغ تر از آش اینطرف ِ آبی و قضیه ی تحریم. نظریه ی تحریم ِ انتخابات یک نظریه ی محترم است و استدلال های بسیار خوبی در اهمیت و کاربرد آن وجود دارد. شکی هم وجود ندارد که در ۳۰ سال ِ جمهوری اسلامی اتفاقات متعددی افتاده است که باید روزی سرفرصت به آنها پرداخت*. در این قضیه اما نقش ِ صداهای بلندتر ِ اینطرف آبی حداقل برای من مشخص نیست. واقعیت قضیه این است که، و دارم از نوشته ای نقل می کنم، اعدام های اول انقلاب که هیچ، جریان کوی دانشگاه هم دغدغه ی ایرانی ِ نوعی نیست. می شود سوال کرد که چرا نیست، اما هر چه که هست، چیزهای دیگری حالا برای رای دهندگان مهم تر هستند، مثلا وضعیت اقتصادی. دوست دارم جواب ِ این سوال را از تحریمی های اینطرف ِ آب بشنوم، شما دارید نظام ِ جمهوری اسلامی را تنبیه می کنید یا مردمی را که در برابر کشته شدن ِ عزیزان ِ شما سکوت کرده اند؟
چهارم) چپول های اینطرف ِ آبی. این حظ ِ بزرگ را از دست ندهید که پای بحث ِ کامنتی یک نفر خارج نشین ِ طرفدار ِ احمدی نژاد و یک نفر داخل نشین ِ متنفر از احمدی نژاد بنشینید. آقا یا خانم اینطرف ِ آبی بخش عمده ی زندگیش را اینطرف گذرانده است و فارسی زبان دومش است، گاهی بدش نمی آید این موضوع را صریح هم بگوید، کارت اعتباریش در جیبش است و اساسا پول دغدغه اش نیست، بار ِ آخری که ایران بوده است هم رفته است ویلای عموجان در آمل. اینکه کسی خارج از ایران زندگی می کند یا داخل ایران در حق او برای مشارکت در بحث ِ سیاسی درمورد احمدی نژاد اخلالی ایجاد نمی کند. هر شهروند ایرانی هم حق رای دارد. همه ی اینها درست، اما یک نکته را یادمان نرود، پای صحبت ِ بچه های داخل که می شنویم، بیشتر گوش ِ شنیدن داشته باشیم تا دهان ِ حرف زدن. ناسلامتی آنها آنجا هستند و ما اینجا. می گذرم از رفقای عزیزی که بحث ِ احمدی نژادی کردن هم بخشی از عیش روزانه شان است.
* این پرداختن لزوما به معنی پیدا کردن ِ مقصر و به دار کشیدنش نیست، بیشتر مهم است بفهمیم چه شد که اینطور شد.
از دیگران: “فرانسوی” خیلی خوب نوشته است، و البته خیلی با این نوشته موافق نیست: از دید من خارج نشین.
ایول آرش،
والا من از عبارت خارج نشینان یا لس آنجلس نشینان خوشم نمیاد و تو عبارت بهتری استفاده کردی. اما واقعیتیست که با اینکه اونهایی که خارج از ایران هستند هم حق رای دارند اما اغلبشون (تاکید میکنم که همه نه ولی اغلبشون) روشهای رادیکالتری در نظر دارند، که به نوعی سنگ اول این روشها تحریم انتخابات هست. چون به نظر اونها کسی که رای میده در واقع به نظام مشروعیت میده و مهم نیست که یه کاندیدایی شاید بتونه کمی از فشار بر روی مردم رو کم کنه ولو این کاندیدا در جهت تثبیت نظام فعالیت کنه. خرده گرفتن از دوستانی که در داخل کشور رای میدهند، به نوعی جفا بر اونهاست، چون همین افرادی که داخل کشور هستند باید تاوان ۴ سال بدبختی رو بدهند، حال بر فرض هم که نظام با سر کار آمدن افرادی مثل ا.ن. و ایجاد مشکلات اقتصادی – سیاسی – اجتماعی تضعیف بشه.
بابا اونهایی که داخل کشور هستند، ۴ سال وضعیتی افتضاح رو تجربه کرده اند، حق بدهیم بهشون که بخوان یکی بیاد سر کار که حداقل مدیریت اقتصادی بهتری از اونو داشته باشه. متاسفانه بعضی دوستان که در بالاترین کامنت میذارند نمیتونند درک کنند مطلب له این سادگی رو و نمی فهمند که تاوان این ایده آلهایشون رو مردم داخل ایران باید با تمام وجود پس بدهند. اینقدر خودمون رو علامه دهر فرض نکنیم، و اینقدر دیگران رو به خاطر امید به بهبود اوضاع متهم به القابی مانند جیزه خوار نظام، اسهال طلب، آخوندیست، بیسواد، کوتاه فکر و غیره نکنیم.
دستت درد نکنه واسه این پست
من با بخش زیادی از این نوشته موافقم، منتهی برخی از استدلالهایی که استفاده شده، از جنس علوم اجتماعی نیست و بیشتر زبان محاوره است.
مثلا اینکه اعدامها دغدغه مردم هست یا نه نباید اهرمی بشه برای فشار آوردن به افرادی که بهرحال نظری دارند، اعدامها دغدغه مردم نیست؟ گرد بودن کره زمین هم دغدغه اکثر مردم زمان گالیله نبود. دنباله روی از جمع آنهم جمعی رفتارهای سیاسی متناقضی دارد یکبار ۲۰ میلیون به این رای می دهد، دفعه بعد ۲ هزار به دیگری، رفتار قابل توصیه ای نیست.
استدلال دیگر که فشار تحریم روی مردم می آید، درست است، اساسا فشار تحریم آفریقای جنوبی و زیمباوه هم روی مردم آمد، فشار تحریم سودان هم روی مردم می آید، فشار تحریم قطعا روی مردم می آید، و این فشارها با فرض تسلیم و شاید تضغیف نظام سیاسی در دراز مدت به نفع خود آن مردم است. مثل هر درمان امکان موفقیت بسیار دارد و البته امکان عدم موفقیت هم.
سلام
جالب اینکه بخشهایی از راستهای رادیکال در ایران مانند طیف شورای نگهبان و … دقیقاً از تحریم خوششان می آید چون هرچه تحریم بیشتر باشد ؛ آراء مخفی یا آراء خاموش یا آراء خاکستری یا هرچه اسمش را می خواهید بگذارید ؛ کمتر به صحنه آمده و همان طیفی که نمازهای جمعه ، راهپیمایی ها و … را می روند ؛ در انتخابات هم حاضر می شنود و نتیجه همان آقای احمدی نژاد یا فرد نمایندهء این طیف می شود .
فرض اینکه اعدامها دغدغهی مردم باشد یانه چه موضوعی را عوض میکند؟ به عبارت دیگر من باید این@جا چهارسال دیگر حقارت و بدبختی بکشم ؟برای چه؟ ساده ترین موضوع که هیچ ربطی هم به سیاست و اقتصاد ندارد ایناست که خواهش کنم این تحریمیان محترم به دیدن کنسرت های شجریان و دیگران نروند چون ما سالهاست که در ایران این کنسرتها را نداریم.