روزانه: حکایت ِ این روح ِ سرگردان
توسط کمانگیر در روز 25 مه 2009مه 25
اول) به لطف پویای گل روز شنبه به کتابفروشی BMV سرزدیم. وقتی به قیمتهای دو رقمی ِ کتاب در آمازون و Chapters عادت می کنی، BMV می شود جایی که اگر لزگی بلد بودی حتما می رقصیدی. سه تا کتاب گرفتم به قیمت یکی در Chapters.
دوم) “داستان یک شهر” ِ احمد محمود را می خوانم. کتاب پنج قسمت است که دو قسمت اول را از اینجا و اینجا بگیرید. بقیه را هم اینجا می گذارم. قطع و اندازه ی نوشته ها برای خواندن روی ابزارهای الکترونیکی مناسب است.
سوم) روزانه پکیده است، بلوهوست هم رفته است تعطیلات.
چهارم) باز و بسته شدن فیسبوک و توییتر و بازیهای انتخاباتی خیلی هامان را کلافه کرده است، اما این یعنی گاهی تک خطی از سیدعلی صالحی هم نگوییم؟
پنجم) روزها کد می نویسم، و شبها موسیقی گوش می کنم و کتاب می خوانم. روح ِ سرگردان ِ “که چی” را هم بسم الله می گویم دور بایستد.
توضیح: کپی رایت کتاب مال صاحبش است.
یه سوالی کمانگیر جان!
داستان کپی رایت و حق مولف شامل کتاب نمی شه؟
از یه دوست نازنینی کتابی خوندم به نام محمود پنجشنبه ها درکه . ماجرای کتاب گفتگوی نویسنده است با احمد محمود همانگونه که از اسمش بر می آید در پیاده روی هائی که چندین پنجشنبه با او داشته وسرانجام خاموش شدن پیرمرد وقتی نویسنده(برزو) بالاجبار در ایران زندگی نمی کرده . حال وهوای داستان بعد از یکسال از خواندن کتاب برایم باقیمانده است . برزو را فقط یکبار دیده بودم ولی ارتباطم با خواهرها و مامانش مستمر بود به همین خاطر حسم نسبت به برزو حس یه دوسته شاید (نه. حتما ) او من رو اصلا به یاد نمی آره ولی عشقش به ایران اون حسی است که خاطره دیدنش در سی و پنج سال قبل رو برام زنده نگه داشته .
همسایه ها رو سال ۵۱ خوندم کتاب محمود پنجشنبه ها درکه سه نقطه روشن دلپذیر را که هرسه برام نوستالژیک هستند یادآوری کرده که با وجود خواندن تعداد زیادی کتاب در یکسال اخیر از حال وهواش بیرون نرفته ام.
این روزها از نیچه کتاب سودمندی وناسودمندی تاریخ برای زندگی رو میخوانم
تفاوت انسان با حیوان فراموش نکردن وووجه تاریخی ذهن انسان …….
سلام
من هم همان پرسش دوست قبلی را دارم.
یادمه چند وقت پیش یه بحثی مطرح کرده بودین راجع به اینکه بعضی کارهای خیلی روزمره که بهشون عادت کردیم آیا اخلاقی است یا نه؟ شاید باورتون نشه که اون بحث باعث شده من دچار وسواسی بشم که در انجام معمولی ترین کارها هم تردید می کنم. مثلا من که سهمیه نا محدود پرینت از دانشگاه دارم آیا اخلاقی است که مثلا این کتاب را پرینت بگیرم یا اینکه آن سهمیه فقط شامل هر آنچه می شود که در ارتباط مستقیم با پایان نامه من است؟(البته چنانچه خواندن این کتاب به صورت رایگان اخلاقی باشد!!)
ممنون می شم از راهنمایی شما.
روح سرگردان که چی…تشبیه جالبی بود.
ضمنا خواستم بگم همیشه میخونمت (با ریدر) و اومدم یک دست مریزاد بگم
کمانگیر: آقایی. چاکریم.
یعنی می شه به نظر شما یک کتاب چاپ اروپا آمریکا رو هم پی دی اف کرد و گذاشت روی نت و بعد گفت که کپی رایتش مال صاحبش هست؟
کمانگیر: من رسما چاکرتم.
بله دیگه از جمله ی این آفتابه لگن هفت دست ها یکیش را لیبرمن و کلینتن در باره ی نفوذ ایران در آمریکای لاتین گفتند شما چه کردید آقای اصلاحات؟ میوه ی فتح عراق در سعد آباد؟ ببخش آرش اما من نمی دانم شما با چه رویی از هشت سال خفت با افتخار یاد می کنید اگرچه از کشی که طرفدار حمله ی نظامی به خاک کشورش باشد بیش از این هم انتظاری نیست.