نامه ی وارده: داستان یک زدوخورد ِ آنلاین، دوگانه گویی های آیات عظام
توسط کمانگیر در روز 24 سپتامبر 2008سپتامبر 24
این “نامه ی وارده” را دوست عزیزی فرستاده است که معتقد است در زد و خورد ِ اخیر سایتهای مسلمان، وهابی و شیعه، ابهاماتی وجود دارد که می توانند معنی دار باشند. بدیهی است که این ادعا باید با توجه به مدارک ارایه شده سنجیده شود. هدف از انتشار این نامه صرفا باز کردن باب ِ بحث و گفتگو است و عنوان پست از من است. اگر شما هم مطلبی نوشتید اما وبلاگ ندارید یا به هر دلیل مطلب رو نمی خواهید در وبلاگتون بگذارید، نوشته/عکس/ویدئوتون رو بفرستید به arash@kamangir.net. واضح ه که استانداردهای وبلاگ نویسی رو در این کار لحاظ خواهیم کرد.
پس نوشت: بنظر می رسه من هم منظور نویسنده را اشتباه متوجه شده بودم. عنوان طبق پیشنهاد نویسنده تغییر کرد (اینجا را هم ببینید).
ماجرای هک شدن بزرگترین سایتهای فارسیزبان منتقد اسلام
١- هک شدن سایتهای شیعی از سوی وهابیها
چند روز پیش (٢٨ شهریور) خبری منتشر شد مبنی بر اینکه یک گروه ٢۵٠ نفری از هکرهای وهابی با صرف هزینۀ ٣٠٠ میلیون دلار، حدود ۳۰۰ سایت شیعی را که از سرور موسسۀ آلالبیت استفاده مینمودند، هک کرد.
این حملۀ هکرها در ادامۀ موج جدید حملات به مقدسات شیعیان و پس از آن آغاز شد که قرضاوی ـ از علمای سنی میانه رو ـ در سخنانی، خواستار جلوگیری از گسترش تشیع شد (بی بی سی).
٢– واکنش علمای شیعه در مقابل این اقدام
آیت الله مکارم شیرازی (منبع منبع):
– وهابیون متعصب با این اقدامات شوم خود می خواهند صدای علمای شیعه به گوش جهانیان نرسد.- این حرکت نشان میدهد که وهابیان پاسخ محکم و منطقی در برابر شیعه ندارند.
– وهابیت با این کار ثابت کرد که شیعه بر حق است و نمیتوانند در برابر آنها ایستادگی کنند.
– بهترین دلیل برای حقانیت مذهب شیعه محو شدن سایت های اینترنتی علمای آنها بدست وهابیون است که فکر می کنند باسانسور آنها می توانند از رشد روز افزون مذهب تشیع جلوگیری کنند.
– در دنیای کنونی همگان میتوانند به راحتی در فضای مجازی به تبلیغ بپردازند، ولی گروهی به نام وهابیت مانع این تبلیغات میشوند.
– این حرکت وهابیت مانند داستان ابراهیم خلیل است که بت پرستان جواب منطقی نسبت به ابراهیم نداشتند.
– ما سایت های اینترنتی خود را بازسازی وفعال خواهیم کرد ولی وهابیون بدانند که جوانان اهل تسنن بیشتر ازگذشته به مذهب تشیع گرایش پیدا خواهند کرد.
– مردم دنیا خصوصا جوانان فکرمی کنند که دراین سایت های اینترنتی چه مطالبی وجود داشت که وهابیون رااینگونه به وحشت انداخته است.
– پیشرفت مذهب شیعه به سرعت در جهان خصوصا در مکه و مدینه در حال گسترش است و وهابیون که از مشرکان زمان جاهلیت بدترند با هک کردن سایت ها شیعی می خواهند از این روند جلوگیری کنند.
آیت الله سید احمد خاتمی، خطیب جمعۀ موقت تهران با محکوم کردن اظهارات قرضاوی گفت (منبع روزنامۀ ایران، ٢ مهر ١٣٨٧):
– سخنان وی بهرهای از واقعیت ندارد و به دروغ، تهمت تحریف قرآن را به شیعیان نسبت داده است.
و سپس در گفتگو با خبرگزاری فارس گفت:
– رفتار ناشایست وهابیون در هک بسیاری از سایتهای اینترنتی شیعه، گویای تهی بودن هک کنندگان از منطق است.
سالک، سخنگوی جامعۀ روحانیت مبارز:
– وهابیون در این خیال خام به سر میبرند که با این دست کارها میتوانند مانع نفوذ فرهنگ تشیع در جهان شوند.
آیت الله حسینی بوشهری، مدیر سابق حوزۀ علمیۀ قم (منبع):
– بهترین و کارسازترین منطق این است که اگر طرف مقابل سخنی برای گفتن دارد، با توجه به اینکه افکار عمومی دنیا آماده شنیدن همه دیدگاههاست، نقطهنظرات خود را بدون انجام چنین اقداماتی که نشانه نگاه تنگنظرانه و محدودکننده است، مطرح کنند.
– ما باید دارای این روحیه باشیم که قضاوت را به افکار عمومی واگذار کنیم. اگر مراجع و حوزه سخنی دارند باید سخن خود را به سمع مخاطبان خود برسانند.
– اینکه در دنیای مدرن و پیشرفته جلوی همهی سخنان گرفته شود، عملا ممکن نیست و امروزه راه برای پیامرسانی فراوان است. اگر امروز یک سایت را هک کنند، سایت دیگری به وجود خواهد آمد و اینگونه نیست که مسیر بسته باشد.
– این اقدامات، به رشد و بالندگی یک جامعه کمک نخواهد کرد زیرا رشد و بالندگی در این است که اجازه دهیم، نقطهنظرات و سخنان از هر سو بیان و ارایه شود.
– هنگامی که طرف مقابل قدرت و منطق استدلال ندارد از اینگونه روشها استفاده میکند؛ قطعا امروزه این اقدامات در دنیا که همه گوشها برای شنیدن سخنان و به داوری گذاشتن آن تیز شده، محکوم است.
٣- هک شدن بزرگترین سایتهای فارسی زبان منتقد اسلام
دو روز بعد از اون واقعۀ کذایی، خبری در سایت فردا نیوز (که البته یک سایت وابسته به نهادهای حکومتیست) منتشر شد (۳۰ شهریور ۱۳۸۷):
دو سایت الحادی و ضد نظام “زندیق” و “گفت و گو” هک شدند
به گزارش خبرنگار «فردا»، دو سایت “زندیق” و “گفت و گو” که از سایت های الحادی و ضد نظام محسوب می شوند، شب گذشته از سوی یک تیم هکری با نام soa هک شد.
بنابراین گزارش انتشار کاریکاتورهای توهین آمیز از جمله کاریکاتورهای توهین آمیز به پیامبر اسلام (ص)، قرآن و اهل بیت (ع) از جمله فعالیت های این سایت ها بوده است.
سایت زندیق که به مدیریت فردی با نام مستعار “آرش بی خدا” فعالیت می کرد، توهین به علمای دین و تشیع را در دستور کار خود قرار داده بود.
هک این سایت ها به صورت رسمی در پایگاه اینترنتی بین المللی سایت های سایت های هک شده به ثبت رسیده است.
بر اساس اطلاعات منتشر شده هک این سایت ها را گروه soa مخفف solider of allah بر عهده گرفته اند.
اما اگر به سایتهای هک شدۀ زندیق و گفتگو نگاهی بیندازید متوجه میشید که اونجا نوشتهاند: دیروز هکرهای شما در سرورهای شیعه بودند و امروز ما در سرورهای شما هستیم….!!! یعنی چی؟
مسئلۀ دیگه اینکه فردا نیوز حتی جرات بیان اینکه حقیقتاً چه مطالبی در این دو سایت منتشر میشد را هم نداشته و عملکرد اونها رو به فحاشی و نشر کاریکاتورهای موهن تنزل داده است!
زندیق مرجع کاملی از مقالات علمی در نقد اسلام بود. مقالاتی که غالبا توسط “آرش بیخدا” نوشته شده بودند. شعار معروف سایت زندیق رو هم احتمالاً خیلی از اهالی وبلاگستان شنیدهاند: “آنچه که نمیخواهند شما بدانید”.
همچنین در این سایت مجموعه مناظرات بین آیتالله منتظری و دکتر علی سینا منتشر میشد.
زندیق، از کتابخانۀ فوقالعاده قویای نیز برخوردار بود. کتابخانهای که پر بود از کتابهای اسلامی و منتقد اسلامی.
سایت گفتگو هم مامنی بود برای بحثهای پر شور بین دگراندیشان و مدافعان اسلام. گفتگو، تالارهای گفتمان زیادی داشت و مباحث گستردۀ سیاسی و اجتماعی رو تحت پوشش قرار میداد و حتی یکبار شاهزادۀ پهلوی رو هم به مناظره کشیده بود.
مدت کمی بعد خبر فردانیوز به سایت بالاترین فرستاده میشود:
۴- رد پای نهادهای حکومتی در هک شدن سایتهای “زندیق” و “گفتگو”
اگر به کامنتهای بالاترین نگاهی بیندازید متوجه میشوید که فردا نیوز پیش از پاک شدن اطلاعات این دو سایت از روی سرور خبر فوق رو اعلام کرده! عجیب نیست؟ آیا علم غیب داشتهاند؟ یا شاید دلیل عاقلانهتری وجود داره: ارگانهای دولتی و فردا نیوز دقیقا در جریان اقدام هکرها بودهاند و خبر رو بلافاصله پس از نفوذ گروه “سرباز الله” در سرور زندیق و گفتگو، بر روی سایتشون قرار دادند.
خبر به بالاترین فرستاده میشه و خوانندهها به سایتهای فوق مراجعه میکنند و میبینند که آب از آب تکون نخورده:
– هر دو سایت سالم است.
– هر دو سایت سالم هستن و در روزهای اخیر هم مشکلی نداشتند. دست فردا درد نکنه بابت تبلیغ مجانی که برای این سایت ها کرد، جبران کنیم ایشالا.
– جالبه که تیتر زده ضد نظام، یعنی نظام برابرست با اسلام. اون دسته از دوستانی که میگویند نظام اسلام نیست نظرشون چیه؟ البته هر دو سایت سالم و پابرجا هستند، فردا ید طولائی در دروغگویی دارد.
– قبلا با موشکهای فتوشاپی آشنا شده بودیم. امروز هم با هک فتوشاپی آشنا شدیم. چه می کنن این سربازای گمنام امام زمان (با لهجه فردوسی پور)!
– هر دو سایت سالم است , و همه چیز سر جای خود.
هک هم شده هک ایرانی… با کیفیت نازل… داستان قیر و قیفه.
– الان که هک نیست.
چند ساعت بعد روند کامنت گذاریها تغییر میکنه:
– من که چند ساعت قبل رفتم و عکس گرفتم! ولی الان این عکس نمیاد و error میده! آیا شما به آن دسترسی دارید؟
– نه، آخه دیشب گفتند هک شده ولی قابل دسترسی بود ولی الان نه,مثل این که به کل از روی سرور حذف شده.
یکی از خوانندگان با اشاره به یکی از بحثهای مطرح شده در سایت زندیق میگه:
“امسال چه کسی پیروز خواهد شد؟ جمهوری اسلامی با بودجه ۳۳ میلیارد تومانی یا تارنمای زندیق؟ شما هم در این رقابت فرهنگی نقش مستقیم دارید.” زندیق
– نتیجه چند میلیارد هزینه!!
یه بحث جالب هم بین دو تا از خوانندهها پیش میاد:
اولی– اگه به درست بودن افکار و اعقایدمون اعتقاد داریم نباید افکار مخالف رو حذف کنیم من به عنوان یه مسلمون به شدت با این کار مخالفم و اعتراض دارم . مبارزه طلبی رو از قرآن یاد بگیرید ” اگر می توانید یک آیه مانند آن بیاورید”.
دومی– من یه آیه آوردم: قَد سمعَ اللَّهُ قوْل الَّتی تُجادِ لکَ فِی زَوجهَا وتَشتَکی الَى اللّه. قبوله؟حالا کی قراره قضاوت کنه که من تونستم یه آیه به خوبی قرآن بیارم یا این آیه به خوبی آیه های قرآن نیست؟
اولی– خوبه حواست جمع بود از حروف ((گچ پژ )) استفاده نکردی !
گویا مسلمون عزیزی که بحث تعدی قرآن رو پیش کشیده بود اطلاع نداشت متن عربی فوق آیۀ اول سورۀ مجادله است!
لازم به ذکر است که هفتۀ پیش آیت الله مصباح یزدی از برخورد ضعیف دولت با اشخاصی که اساس اسلام و قرآن را زیر سوال بردهاند، انتقاد کرده بود (منبع)
– کار بعضی ها به جایی رسیده که می گویند، قرآن اعتبار و حجیتی ندارد، اینها برای دوران عشیره ای است و به درد امروز نمی خورد و تاریخ مصرفش گذشته است.
– بالاخره اگر خدا نور ایمان را از کسی بگیرد، آثارش همین سخنان بیهوده می شود.
– کسانی که به عنوان اسلام شناس، در کتابشان می آورند که قرآن نقد پذیر است و باید به نقد گذاشت تا روشن شود کدامش را علم قبول می کند، دلشان نسبت به ایمان بیگانه و چشمانشان کور شده است.
– سعی کنیم همان عقیده پدر و مادر خود را حفظ کنیم و قرآن را محترم بشماریم زیرا احترام به قرآن، دین ما را حفظ می کند.
ایشان از قول آیت الله خمینی گفت: این انسان، گاه به اندازه ای از مقام خود تنزل پیدا می کند که از حیوان هم بی شعور تر و نفهم تر می شود.
– حالا باید دید چطور می شود و چگونه با این شخص برخورد می شود… کسی با این حرفهای گمراه کننده، هدایت نمی شود زیرا این افراد را خدا گمراه کرده است.
پایان
ما حرف خود را زدیم، قضاوت با شما.
خوب نامه خوب نوشته نشده، یعنی این دوست شما خوب ادعاش رو شرح نداده، اگر می شه بگو درست حقایق رو منظم کنه، و جزئیات بیشتری بده.
ببینیم چی شده!
من شخصاً فکر نمی کنم ارتباطی بین سایتهای هک شدۀ شیعی از سوی وهابیها و مدیریت سایت زندیق وجود داشته باشه…
حرف هکر سایتهای زندیق و گفتگو مبنی بر اینکه ” دیروز هکرهای شما در سرورهای شیعه بودند و امروز ما در سرورهای شما هستیم” چندان قابل قبول نیست. و تا حدودی گمراه کننده است.
اما نکتۀ مهم برخورد دوگانۀ آیت الله ها و مراجع عظام تقلید با موضوع هک و آزادی بیان است. چیزی که در این نوشته به خوبی مشهود است. این نوع برخورد دوگانه واقعا قابل تامل و بحث می باشد.
ضمنن مطالب این دو سایت در حال باز گردانده شدن هستند.
همین الان مطلبی رو در این مورد پیدا کردم:
با سلام و خسته نباشید. خدا قوت. امیدوارم موفق باشید. در ضمن یه پیشنهاد داشتم.
یک سایتی هست که (شاید هم بشناسید) به نام زندیق که شدیدا به استدلال سازی علیه خدا و … می پردازد. البته جای پایشان در سایتهایی مثل مای پردیس هم دیده می شود.
جان من اساسی هکش کنید که نتونه بازسازی کنه.
آدرس سایت مذکور:
http://www.zandiq.com/fa/index.php
آدرس گروه این افراد در سایت مای پردیس:
http://www.mypardis.com/Public/goftego
ممنون میشم.
منبع: وبلاگ جهاد مجازی.
خبرنگار سایت فردا هم احتمالا از خودشون بوده.
http://comment.parsiblog.com/Comments.aspx?NoteID=509723
بله، شاید مطلب رو کمی گنگ نوشتهام.
دوستان سوال اصلی من اینست:
اگر آیت الله های عزیز واقعاً در چنین نطقهای پر طنطراقی بر لزوم آزادی بیان پافشاری نموده و اقدام وهابیها را محکوم کردهاند، پس چرا بسیاری از سایتهای مخالف در ایران فیلتر شدهاند؟
همچنین اگر نهادهای دولتی در هک شدن دو سایت زندیق و گفتگو دست داشتهاند، اعتراض آنها به اقدام هکرهای وهابی، چه توجیهی میتواند داشته باشد؟
من که اصلا نتونستم بفهمم منظور نویسنده نامه و همین طور جناب کمانگیر از ابهامات قضیه چیه!
خوب بذار ببینم! به نظر میرسد که علمای اسلام معتقد به گفتگو و برتری منطق خود هستند. ببینم یک میشه با این جملات بازی کرد:
جمهوری اسلامی متعصب با این اقدامات شوم خود می خواهند صدای آزادی خواهان به گوش ایرانیان نرسد.- این حرکت نشان میدهد که جمهوری اسلامی پاسخ محکم و منطقی در برابر دموکراسی خواهان ندارند.
– جمهوری اسلامی با این کار ثابت کرد که دموکراسی خواهان بر حق هستند و نمیتوانند در برابر آنها ایستادگی کنند.
– بهترین دلیل برای حقانیت دموکراسی خواهان فیلتر شدن سایت های اینترنتی آنها بدست جمهوری اسلامی است که فکر می کنند باسانسور آنها می توانند از رشد روز افزون تفکر آزادی خواهی جلوگیری کنند.
– در دنیای کنونی همگان میتوانند به راحتی در فضای مجازی به تبلیغ بپردازند، ولی گروهی به نام جمهوری اسلامی مانع این تبلیغات میشوند.
– ما با فیلتر شکن به سایتهایی که می خواهیم سر خواهیم زد ولی جمهوری اسلامیون بدانند که جوانان اهل دموکراسی بیشتر ازگذشته به اصول دموکراسی گرایش پیدا خواهند کرد.
– مردم ایران خصوصا جوانان فکرمی کنند که دراین سایت های اینترنتی چه مطالبی وجود داشت که جمهوری اسلامیون رااینگونه به وحشت انداخته است.
– پیشرفت آزادی خواهی به سرعت در جهان خصوصا در تهران و مشهد در حال گسترش است و جمهوری اسلامیون که از مشرکان زمان جاهلیت بدترند با فیلترکردن سایت ها دموکراسی خواه می خواهند از این روند جلوگیری کنند.
تو ریدر خوندمش. اومدم بگم نمنه؟! دیدم عنوان عوض شده و نویسنده مطلب هم منظورش را بیان کرده.
خوب جمع آوری شده بود. مستند هم که بود. این جور کارها واقعا ارزشمند هستند.
متن به طور خیلی عجیبی نامفهوم و بد نوشته شده است.
اما…
خبری با عنوان “هک ۲۸۰ و اندی سایت شیعیان هک شد” که توسط تابناک منتشر گردید. بسیار احساساتی بود. چرا که هیچ عقل سلیمی که با مبانی شبکه و امنیت مخصوصا در بین ایرانی ها آشنایی دارد این خبر تابناک را که هکرها با ۳۰۰ میلیون دلار برای هک ۲۸۰ سایت اقدام کردند را قبول نخواهد کرد(خبر ِ درست هک شدن سرور بود که توسط تابناک اصلا به آن اشاره ایی حتی در حد نام سرور نشد: این را بگذارید به حساب بی اطلاعی تابناکی ها).
اما در مورد داستان زد و خوردها(تا آنجایی که این حقیر اطلاع دارد)…
در این صفحه هیچ عنوانی از محور هک و هک کردن ها که گروه امنیتی آشیانه بود، عنوان نشده است: متاسفانه(این را هم میگذارم به حساب سردبیر!).
اقدامی که وهابیون برای هک سرور کردند با واکنش چند ساعته آشیانه مواجه شد. آشیانه سایت وابسته به “وهابیون” را هک کرد.
آشیانه ۱۰۰ سایت مهم عربی را هک کرد. از جمله این دیفیس شده ها: حمله به “روزنامه الخلیج امارات”، “وزارت آموزش عالی عراق”، “اداره پلیس ابوظبی” و … بود. جالب است بدانید که روزنامه الخلیج امروز چهارشنبه از آشیانه به عنوان “مافیای ایران” یاد کرده است!
(لینک خبر: http://www.ashiyane.ir/archive.php?id=35)
در همین حین آشیانه اعلام کرد که با مضمون آیه “فمن اعتدى علیکم فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدى علیکم ؛ پس هر کس بر شما تعدى کرد مانند همان تعدى، بر او تعدّى کن” قصد هک ۳۰۰ سایت مهم وهابیت را دارند.
پس در اقدامی مشابه و بعدی، آشیانه در اقدامی تلافی جویانه امروز سوم مهرماه، ۳۰۰ سایت مهم وابسته به وهابیون را هک کرد. از جمله مهمترین این پایگاه ها میتوان به “طرفدارن وهابیت”، “دانشگاه اماراتی وهابیون”، “هییت مردم امارات” و … اشاره کرد.
(لینک خبر: http://www.ashiyane.ir/archive.php?id=39)
البته در خلال این هک کردنها، سرورهای آشیانه ها مورد تهاجم قرار گرفتند که تنها باعث وقفه ایی چند ساعته در کار این سایت شد.
احتمالا این حمله ها ادامه خواهد داشت.
با فعالیت های آشیانه و گروهش آشنایی دارم. ولی این خبری که در این صفحه درج شده است یک چیزهایی دیگری میگوید که من اصلا سر در نیاوردم. اگر ممکن است برایت، این صفحه را ویرایش کن تا ما هم بفهمیم بنده خدا چی میگه.
خیلی چاکریم ا.
خب، مثل اینکه کمی بیشتر از “کمی” گنگ نوشتهام، امیدوارم که کم تجربگی من رو ببخشید.
اما برای روشن شدن بیشتر این بحث درخواست میکنم که سخنان آیتالله مکارم شیرازی و حسینی بوشهری رو با سخنان آیت الله مصباح یزدی مقایسه کنید.
اگه باز هم فکر میکنید که در پست ابهاماتی وجود داره، لطفاً از بیان اونها دریغ نفرمائید.
با تشکر.
شلم شوربایی است برای خودش
این وسط هر چی که هست اتفاقاتی داره میافته که اصلا به نفع وبلاگستان نیست اون هم ورود دولت با بودجه های ملیاردی به بحث امنیت در اینترنته
اینکه هکرهای زندیق در سرور شیعیان بوده اند، دروغ محض است. تارنمای گفتگو حتی گفتگو پیرامون هک را هم ممنوع کرده است چه برسد به خود هک.
شخص آرش بیخدا هم که وقت سر خاراندن ندارد چه برسد به هک بازی.
در کل این یک تهمت زشت است که بچه های گفتگو دات کام میخواستن سایتهای شیعه رو هک کنند.
من از یه قسمت سایت آرش بیخدا خوشم اومده بود.
تیترش این بود که ما رو فیـ ـلتر کنید و در توضیح نوشته بود که اگه واقعا بتونید ما رو قانع کنید ما خودمون سایت رو تعطیل میکنیم. فکر میکنیم خود آرش بیخدا بهترین و منطقی ترین روش رو به هک کنندگان و فیـ ـلتر کنندگان محترم معرفی کرده بود. اما متاسفانه…
ضمنا تحدی درسته , نه تعدی.
با سایتهای “گفتگو” و “زندیق” آشنایی ندارم. این هم جای بسی تاسف داره که به خاطر سخن گفتن دهن کسی را ببندیم(=فیلتر یا هر چیز دیگر). ولی موضوع دیگری که اتفاق افتاده هک کردن سرور “ال البیت” بود. که در نتیجه بسیاری از سایتها از دسترس خارج شدند. این اقدام هم یک اقدام زشت و نا به جایی بود که پیامدهای شدید دیگری را مسلما به همراه داشت.
توضیح: تعدی: یعنی تجاوز یعنی تخطی.
(تابناک: http://tabnak.ir/pages/?cid=18759)
(دانشنامه رشد: http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%D9%82%D8%B5%D8%A7%D8%B5&SSOReturnPage=Check&Rand=0)
بله، ممنون رفقا؛
منظورم همون “تحدی” بوده.
” تحدی ” یعنی به مبارزه طلبیدن و تعجیز کردن مردم به اینکه کسی قادر نیست.
میگویند ”تحدی کرده به این” یعنی: این را که آورده است به مبارزه طلبیده و مدعی شده است که مانند این را بشر نمیتواند بیاورد و هرکس میتواند بیاورد این گوی و این میدان.
http://www.tahoorkotob.com/page.php?pid=3417
آرش! چیزی در تکمیل حرفهایم باید عنوان کنم چون امکان داره خواننده به اشتباه بیافته. چون این جوابی که آشیانه داده، هک کردن سایتهای وهابی عرب در جواب به حمله هکرهایشان به سرور شیعه بود.
اینی که رفیقمون میگه “گفتگو” و “زندیق” هک شدند، به دست ِ گروه ِ soa هک شدند. تا به حال نام ِ این گروه را نشنیدم. و این اصلا ربطی به آشیانه ندارد. بماند که soa چه کسانی هستند و …
در ضمن آشیانه به هیچ یک از سایت های عرب و مخصوصا امارتی که هک کرده، حتی صدمه هم نزده. فایل : ash.htm را در سایتی که نفوذ کرده و به نشانه اعتراض به وهابیون عرب، ساخته است.
(اینجا: http://www.ashiyane.ir/News/vahabi-list.txt)
در بلاگ نیوز لینک داده شد
چند روز پیش خبر “پاسخ به هکر های سنی توسط گروه اشیانه منتشر شد ” ، حقیقتش این گروه آشیانه یا بهتر بگم جناب ” بهروز کمالیان ” همچین زیاد هم درباری نیست ، منتها برای مطرح شدنش اگه یادتون باشه چندوقت چندصد تا سایت دانمارکی و اسراییلی رو زده بود ( که البته همه اونها تو یکی دوتا سرور بودن) و بعد هم به اطلاع بازتاب و خبر گزاری ها رسونده بود . و البته این خبر خیلی موجب خرسندی برادران شد ! و چندی بعد دیدیم که بهروز کمالیان در بخش امنیت شبکه روزنامه ی جام جم-کلیک مطلب می نویسه ! خودتون می تونید بخونید ..
حتی در تلوزیون ایران اومد و مصاحبه و این ها ..
القصه ! این گروه جدید که نام بردید هم دقیقا همین جناب هکر درباری ( آقای کمالیان هست ) بلا شک ،با این تفاوت که احتمالا ارعاب شده که خدای نکرده این سایت ها وابسته به گروهی خطرناک هستن و احتمال ترور و ایناش هست !
D:
یا خواسته آشیانه رو از ننگ خایه مالی خارج کنه و دستمال هاشو با نامی دیگه بزنه .( چون چند وقت پیش دامین این گروه منفور توسط گروه های دیگه ی ایرانی کلن از دستشون خارج شد که از دات کام رو آوردن به دات ای ار
http://www.ashiyane.net
http://www.ashiyane.com
و حالا
http://www.ashiyane.ir
والبته بعد از انتقام آشیانه از وهابیون ، چند روز پیش سرور آشیانه هم هک شد !
البته آقا بهروز فرمودند که اون ها پول دادن و سرور رو برای چند ساعت خریدند !
این هم تصویر صفحه دیفیس شده ی سایت اشیانه توسط اعراب
http://i38.tinypic.com/25z2t09.jpg
این سناریو کار بچه های تیم …. بود !
شما ها چقدر ساده هستید!
عیب شما ها اینه که واسه حرفاتون هیچ مدرکی جز صفحه اول سایت هک شده ندارین! هم شما هم روزنامه ها! هکر میتونه به راحتی نظرتون رو به هر طرف که خواست ببره. بزارید خیلی راحت بهتون بگم.اصلا شروع این حرکت از داخل ایران بود.
گروهی به نام xp-group وجود نداره! و کاملا ساخته گی هست.
انسان چقدر می تواند غیر منصف باشد که “زندیق” را یک سایت نقاد معرفی کند! سایتی که سراسر توهین و دشنام بود. اصلا هیچ تقدسی هم برای اسلام و مسلمانی هم قائل نشویم، آیا در نقد دیگر اندیشه ها نیز این چنین می کنید؟ در تعجبم از مردمانی که خود را “اِند” یا همان نهایت فرهنگ می دانند و برای اثبات آن، به بی فرهنگترین کارها دست می زنند! اگر زندیق نهایت نقد و فرهنگ تان بود، پس وای بر بی فرهنگیتان!
من شخص شما را نمی شناسم، و صرفا چون از زندیق تعریف و تمجید کرده بودید شما را مخاطب نوشته قرار دادم، و گرنه همین کامنت را هم نمی گذاشتم.
بتحویل:
http://madreseyema.blogfa.com/post-187.aspx
درباره خودتم هم هست
زندیق به زودی بازسازی خواهد شد. همهی خوانندگان می توانند با سر زدن به آن در مورد توهین آمیز بودن یا نبودن مطالبش ابراز نظر کنن. (یا میتوانند در این مورد با مسئولین زندیق در سایت گفتگو به بحث بپردازند). بدیهی است که در صورت منطقی بودن اعتراضشان، مطالب توهین آمیز از روی سایت برداشته خواهد شد.
ضمنن در همین پست مشاهده می شود که خمینی انسانهای غیر مذهبی را بی شعورتر و نفهمتر از حیوان معرفی کرده است، آن هم بدون بیان هرگونه مدرک و استدلالی.
اما یک مسلمان برای ائمه و مقدساتش ارزش و احترامی ماوراءالطبیعه قائل است و همین مسئه باعث میشود که مثلاً انتشار یک کاریکاتور از چهرۀ محمد را زننده و توهینآمیز بداند.
من از شما میپرسم که آیا مسلمانان برای عقاید دیگران ذرهای احترام قائل هستند؟ خود محمد در زمان فتح مکه شروع به شکستن بتهایی کرد که در مذاهب سنتی مردم شبه جزیرهی حجاز به اندازهی الله برای مسلمین از تقدس و احترام برخوردار بودند… من خودم بارها از مراجع تقلید سخنانی بسیار توهین آمیز در مورد بهاییها شنیدهام. آیا این بیانصافی نیست؟ بهاءالله به همان اندازه برای یک بهایی مقدس است که محمد برای یک مسلمان.
از وبلاگ دانش آموختگان مدرسهی عالی شهید مطهری:
«کمانگیر (آرش آبادپور) یک لیبرال عقب مانده است که برای ارزشهای نخ نمای قرن نوزدهمی سینه چاک می دهد و عزاداری برگزاری می کند، تیم کفن پوش راه می اندازد تا برای حفظ جان قاتلین مرزبانان ایرانی اعتراض کنند، دلسوزیشان را کانالیزه کنند و هرجا منفعتشان اجازه داد از جان یک انسان چیزی ارزشمندتر از شعور یک ملت بسازند و وقتی اتفاقی علیه شان بود ـ اتفاقی مثل کشتار کودکان بی گناه افغان ـ پشت تبلیغات و عقاید عوامانه پنهان شوند که خب! توی جنگ که حلوا پخش نمی کنند، لابد لازم بوده! عمق افکار کمانگیر و امثال کمانگیر را که بکاوید همین است وهرگز ازفهم یک شهروند مشنگ آمریکایی که پای فاکس نیوز چیپس می خورد و با شنیدن اخبار جنگ افغانستان و عراق سرگرم می شود فراتر نمی رود، فروختن مملکت و مردم خودش را هم بد نمی داند، در ضمن ابدا اهل بحث و منطق نیست، به شدت خودشیفته است و بیمارگونه احساس می کند از بدو تولد در موضع حقانیت قرارگرفته! به قول یک وبلاگ نویس نکته سنج جواب دادنش هم طوری است که: انگار داره میگه خوب این عقلش تکمیل نشده، یک کروموزوم کم داره، آدم های زیادی هم مثل این یا بدتر هستند! ما هنوز با این ها طرفیم و باید آدمشون کنیم چون خودشون نمی فهمن!»
http://madreseyema.blogfa.com/post-187.aspx
اقدام هر دو گروه هکرها بسیار زشت و بدوی بود. من اینجا به مساله دو سایت منتقد ادیان میپردازم.
سایتهای گفتگو و زندیق – آنچه نمیخواهند بدانید:
جمع زیادی از ایرانیان سکولار، آزاداندیش و علاقه مند به این دو سایت سر میزنند. مساله جالب اینجاست که در فروم گفتگو جلوی سخن مدافعان اسلام گرفته نشده و برای مدتها بحثهای زیادی میان ناباوران و باورمندان در گرفته است.
البته در بحثهای طولانی این باورمندان بودند که هر بار شکست خورده و چه بسا کارشان به لعن و نفرین کشیده است. گویا چند وقتی است که اسلامگرایان به کل از گفتگوی متمدن ناامید شدهاند و دیگر جرات گفتگو را هم ندارند! خب البته که سخن بدون مدرک یارای مقابله با اندیشه انتقادی را ندارد.
کمی فکر کنید. اگر جوابی هست راه باز جاده دراز! چرا میترسند؟! چرا فی ل تر میکنند؟! هک کردن سایتهای انتقادی، سیاسی و… اوج بدبختی و فلاکت عدهایست که جواب قلم را با باتوم میدهند. میترسند و جوابی ندارند.
ج. اسلامی و برخی از متعصبین از این گونه سایتها هراس دارند. البته با فی ل تر کردن و هک این سایت و آن سایت راه به جایی نمیبرند و فقط بیشتر و بیشتر به عمق قبرستان دگمی که برای خود کندهاند فرو میروند. تا ابد نمیتوان جلوی اندیشه را گرفت. شاید بتوانند این صدا یا آن صدا را با خفت بسیار خفه کنند (که میکنند)؛ ولی به سرعت فراوان صداهای تازه از جاهای دیگر جوانه میزنند.
خطاب به بیچارگانی که به جای پاسخ دادن، صورت مساله را پاک میکنند. (نمیخواهم توهین کنم، ولی به افرادی که به جای پاسخ و گفتگو، در سدد خفه کردن صدای مخالف برمیآیند جز این چیز دیگری نمیتوان گفت).
این مسالهایست که برای ذهن بسته و متعصب آنها قابل درک نیست.
در ضمن برای رفتن به این سایتها بهتر است یک S به http اضافه کنید. goftegu.com / zandiq.com
شاد و بیدار باشید
در ضمن مطالب بسیاری از سایتهای اینترنتی به نظر برخی توهین آمیز محسوب میشود. این دلیل نمیشود که سایتهای همدیگر را هک کنند! ف ی ل تر هم پدیده ای به غایت بزدلانه و بی معنی است. تا کی و کجا میتوان چشم و گوش انسانهای عاقل و بالغ را گرفت؟؟
عزیزان این راهش نیست. اگر کسی با خواندن مطلبی رگ غیرتش بالا میزند، اولا کسی او را مجبور نکرده تا همه چیز را بخواند و آگاه شود! آزادید. خواستید بخوانید، خواستید جواب دهید، خواستید گفتگو کنید، جهان پیشرفت کرده عزیز!
البته فرد متعصب این مشکل را دارد که نمیتواند با ذهن باز و بدون پیشداوری “هر مطلبی” را بخواند و شواهد را با “خرد” و عقل سلیم ارزیابی کند.
راستش این عدم توانایی ذهن متعصب باورمند در شنیدن سخن مخالف ریشه باستانی دارد. از همان زمانی که دین و خدا و این موضوعات “مقدس” تلقی میشدند، جلوی بسیار از انتقادها گرفته شد. به قول داگلاس آدامز:
ولی امروزه دیگر قرون وسطی نیست و نمیتوان مردم را با اسم مقدس و… ساکت کرد. برای بسیاری از انسانها، ادیان هیچ فرقی با دیگر پدیدهها ندارند و میتوان آنها را بررسی کندوکاو کرد. برای عقل مدرن هیچ چیزی مقدس نیست، پس همه چیز را فارغ از اسم و رسمش نقد و بررسی میکند و از صافی خرد میگذارند. نه مدعیان پیامبری مقدسند؛ نه این کتابهای کهنه و قدیمی و نه افسانههای دینی. همه مانند دیگر مسائل دنیا “نقد” میشوند. پس در هر صورت باید پذیرفت که به بسیاری از باورمندان بر خواهد خورد؛ حتی اگر به لطیفترین زبان ممکن گفته شود. ولی حداقل بایستی آموخت که راه و روش متمدنانه ای هست به نام گفتگو.
شاد باشید
در پاسخ به یک دوست:
دوست گرامی، نسبی گرایی از سراسر کلامتان می بارد! اگر این طور باشد که گاو هم مقدس است، چون خدای هندوهاست! آلت آدمی هم مقدس است، چون خدای آلت پرستان است! شیطان هم مقدس است، چون خدای پرستان است!
دوست گرامی! محمدی که چنین از او یاد می کنید، ۱۴۰۰ سال پیش آمد و گفت این ها که می پرستید خود مخلوقات خالق هستی هستند! بت که دیگر خود مخلوق مخلوق بود، چطور می توانست خالق باشد!؟ من تعجب می کنم که چرا عقلانیت جمعی از بشر بعد از ۱۴۰۰ سال دارد عقبگرد می کند و جمعی دیگر از بشر به بهانه کثرت و نسبیت نه تنها این جاهلیت مدرن را رد نمی کند بلکه آن را نیز تایید می کند!
خب البته که به نظر “هندوها” هست! همانطور که به نظر شما قرآن یا محمد یا هر چیز دیگر مقدس است، به نظر پیروان دیگر ادیان هم، عقاید خودشان مقدس است. البته مقدس بودن کلا چیز مضحکی است. به نظر بسیاری هم قرآن مانند گاوپرستی هندوهاست و بلکه مخربتر! (کامنت قبلی مرا بخوانید)
نمیدانم چرا برخی به این نکته توجه ندارند. اگر به نظر شما یک دین دیگر مسخره است؛ به نظر پیروان یک دین دیگر هم دین شما به غایت چرند و مضحک است. بروید با یک کاتولیک گفتگو کنید. به شدت روی دین خودش تعصب دارد و اسلام شما را یک دین چرند و نوعی از ارتداد میداند. سعی کنید جهان را از دید دیگران هم نگاه کنید. تنها شما نیستید! خیلیها هستند که ادعاهای بدون مدرک میکنند و چه بسا از خود شما هم به دین خودشان (به نظر شما چرند یا غیر چرند) معتقدترند.
در ضمن در مورد حرفی که در مورد زندیق زدید دو کامنت قبلی من را بخوانید. حتی اگر فرضا حرف شما مبنی بر اهانت درست باشد دلیلی بر هک کردن آن نمیشود! (البته مساله بیشتر همان ترس است که نمیخواهند کسی این نوشتهها را ببیند) راستی دوست عزیز امکان بحث و گفتگو در فروم گفتگو بوده و هست. به شدت توصیه میکنم شرکت کنید. چون در اثر شکستهای پیاپی گروههای مدافع اسلام، تالار با مشکل کمبود مسلمان طرف است! البته پیشنهاد میکنم برای بحث مفیدتر ابتدا تاپیکهای مرتبط را مطالعه بفرمایید. با درود
“مقدسات یک قوم، خرافات قوم دیگر است”. ؟
“برای آنکه بت پرست نباشی کافی نیست که بتها را شکسته باشی بلکه باید خوی بت پرستی را در درون خود شکسته باشی” نیچه
عشقی جان شما که از اسمتان پیداست اهل دل هستید دیگر چرا؟!
مقایسۀ بت با الله مقایسۀ بسیار نابجایی است. چون من میدانم که لااقل در ۱۴۰۰ سال پیش بتهایی وجود داشتهاند. اما وجود داشتن یا نداشتن الله در هالهای از ابهام قرار دارد.
بیائید آزمایشی را انجام دهیم؛ من در خط زیر مینویسم که:
“الله وجود ندارد”
خب، حالا اگر الله وجود دارد، “نون” ندارد را بردارد! و با اینکار جماعت کفار را بر سر جای خود بنشاند.
توضیحات: ابراهیم که خلیل الله بود و با خدا رفیق گرمابه و گلستان بود به مسئلۀ معاد مشکوک بود و خدا لطف کرد و با نشان دادن ماجرای پرندگان به او، باور او را تقویت نمود. خب، ما که از ابراهیم بالاتر نیستیم! او مشکوک بود و تا ندید باور نکرد . چرا ما نباید مشکوک باشیم؟
اگر این اللهی که شما میگوئید خالق هستی است و بر خلاف بتهای بی خاصیت توانایی انجام هر کاری را دارد پس باید توانایی ابراز وجود را هم داشته باشد. ببینیم زورش میرسد نون ندارد را بردارد یا نه!
عشقی عزیز ؛ دانشمندان با صرف میلیاردها دلار خودشان را جر میدهند تا به راز پیدایش هستی، پیدایش نمونههای نخستین حیات، مسئلۀ تکامل (فرگشت)، انتخاب طبیعی و … پی ببرند. آنوقت شما…
سوال دیگر من از جنابعالی اینست: اگر به باور شما این جهان و مافیها را خدا خلق کرده است، پس خود آن خدا را چه کسی خلق کرده است؟ مگر خودتان نمیگوئید که هر چیزی باید خالقی داشته باشد؟
به عشقی و سایر مسلمین:
(این متن از وبسایت “سکولاریم برای ایران” کپی شده است)
پائول کورتز استادیار دانشگاه بوفالو و مدیر اجرایی انجمن اومانیسم سکولار:
***********چرا شکاکان به وجود خدا شک دارند؟ ************
اول- شکاکان مفهوم سنتی از خدا به عنوان موجودی “متعالی”، “قدیر”، “همه جا حاضر” یا “خیرمطلق” را منسجم، قابل فهم یا معنادار نمی یابند. ادعای وجود موجودی برتر که ورای فهم بشر باشد (آنگونه که الاهیدانان مدعی هستند)، چیستی دنیای ما را توضیح نمیدهد. چگونه میتوانیم بگوییم که موجودی توصیف ناپذیر وجود دارد هنگامی که نمی دانیم وجودش به چه معناست؟ چطور بفهمیم که خدا در فراسوی مکان و زمان وجود دارد و فهم ما از درک ذات او عاجز است؟ خداباوران فرض می کنند که یک “X” فهم ناپذیر وجود دارد اما اگر چیستی آن “X” در ادراک نمی گنجد، پس “X” چندان بهتر از یک انتزاع مهمل نیست. به این ترتیب شکاک در دین، ایرادهای معناشناختی بر واژه ی خدا دارد و می گوید که این واژه نامفهوم است و هیچ مصداق روشنی ندارد.
یکی ازاستدلال متداول در مورد این موجود غیر قابل درک این است که او علت نخستین است. اما میتوانیم بپرسیم که “علت این علت نخستین چیست؟” گفتن اینکه او بی نیاز از علت است جهل ما را تنها یک گام به عقب برمی راند. گام نهادن به خارج از جهان فیزیکی، پرشی به خلاء ایمان است برای پذیرش فرض مورد پرسش.
ادعای اینکه جهان نشاندهنده ی آفرینشی هوشمندانه[۸] است نیز برخی واقعیات جهان را توضیح نمی دهد: ستیزه جویی ها، تنازع بقا، مصیبت های اجتناب ناپذیر، شر، درد و رنج جهان موجودات زنده با ایده ی آفرینش هوشمندانه نمی خوانند. نظم لزوماً نمایانگر وجود یک آفریننده و ناظم نیست. برهان نظم یادآور برهان غایت شناختی ارسطو است که می گفت اهداف و غایت هایی در طبیعت وجود دارد. اما ما در طبیعت نشانه ای از هدفمندی نمی یابیم. حتی اگر نشانه ای از وجود طرح در جهان می یافتیم، دلیل کافی برای وجود طراح نبود، چرا که دلایل کافی برای وجود خود طراح در دست نیست.
نظریه تکامل توضیح شسته رفته تری در مورد منشاء گونه ها ارائه می کند. تغییر در گونه ها در طی زمان، شانس جهش، تولید مثل افتراقی، انتخاب طبیعی و سازگاری را بهتر از آفرینش نشان میدهد. علاوه بر این اندامهای باقیمانده[۹] و زائد مانند آپاندیس، استخوان دُم، پستان مردان و نوک پستان را دشوار بتوان نشانگر طراحی شمرد. بنابراین آموزه ی آفرینش را دشوار بتوان به طریق تجربی تأیید کرد.
نسخه ی دیگری از استدلال آفرینش هوشمند، استدلالی است که “تنظیمات ظریف”[۱۰] خوانده میشود. مدافعان این نگرش استدلال می کنند که تنها ترکیب یگانه ای از مقادیر ثابت های فیزیکی کیهان میتواند ایجاد حیات و به ویژه بقای موجودات زنده ی هوشمند را ممکن سازد. آنها این موضوع را دلیل بر این می گیرند که خدایی آفریننده بوده [که مقادیر ثابت های فیزیک را به طور مناسبی تنظیم کرده است]. اما این هم دلیل کافی [بر وجود خدای آفریننده] نیست. اولاً ملیونها گونه منقرض شده اند و “تنظیمات ظریف” کاری برای نجات آنها نکرده است. دوم اینکه تعداد زیادی از انسانها بوسیله علتهای طبیعی مانند بیماری و بلایای طبیعی از بین میروند. سونامی اقیانوس هند که در سال ۲۰۰۴ در اثر جابجایی صفحات تکتونیک زمین ایجاد شد، یکباره جان دویست هزار مرد، زن و کودک بی گناه را گرفت. این پدیده را دشوار بتوان نشانگر تنظیمی ظریفی دانست. اگر تنظیم کننده ای در کار بود، میتوانست با رفع عیب صفحات زمین جلوی بروز این فاجعه را بگیرد. یک روایت مشابه از استدلال آفرینش هوشمند را اصل آنتروپیک[۱۱] می گویند که فقط روایت دیگری از انسانوار انگاری[۱۲] است؛ زیرا آمال و آرزوهای مؤمنان را در طبیعت می جوید. اما اگر این نگرش را بپذیریم، آیا میتوانیم نقص ها و خطاهای طبیعت را ناشی از خالق ندانیم؟
یک مسئله ی مرتبط دیگر، مسئله ی کلاسیک وجود شَر است. اگر جهانی که می شناسیم آفریده ی خدایی قدیر، همه جا حاضر و خیر مطلق باشد، چگونه میتوان وجود شر را توضیح داد؟ مطمئناً انسان را نمی توان، گیریم، مسئول وقوع سیل و طاعون دانست. برخی از فاجعه ها را فقط با فرض وجود یک خدای بدخواه یا ناتوان میتوان توضیح داد. چون یا باید بگوییم که خدا از قبل میدانسته و اجازه داده که این فجایع وحشتناک اتفاق بیفتد و یا اینکه فرض کنیم که خدا قادر به جلوگیری از بروز این شرها نبوده است. که در این صورت باید گفت خدا خالقی بی شعور، ناقص یا معیوب است.
ادیان مدعی هستند که خدا در طول تاریخ خود را نشان داده و وجود خودش را توسط وحی برای انسانهای برگزیده آشکار کرده است. این “وحی” ها به وسیله شاهدان مستقل تایید نشده اند. دریافت وحی بیشتر توسط پیامبران خاصّه یا صوفیان گزارش شده، اما ادعاهای آنها چندان قانع کننده نیست زیرا شواهد مستقلی برای تایید صحت این ادعاها وجود ندارد.
متون “مقدس” برخی حوادث ظاهراً غیر قابل توضیح را معجزه های الاهی می خوانند و اغلب این ادعا را جایگزین پژوهش علمی برای یافتن علل واقعی این حوادث ساخته اند. اما علم معمولاً میتواند با جستجوی طبیعت، علل این به اصطلاح معجزه ها را توضیح دهد.
انجیل، قرآن و دیگر کتابهای کلاسیک پر از تناقض و خطا هستند. این کتابها را انسانهای جوامع باستانی نوشته اند و بازتاب تصورات علمی و اخلاقی زمانه نگارش خود هستند. این کتابها نمیتوانند پیام های الاهی باشند بلکه صرفاً بیان مکتوب افسانه های شفاهی و آموزه های اقوام باستانی هستند. دشوار بتوان این آموزه ها را مناسب همه ی فرهنگ ها و زمانها شمرد. کتابهای عهد قدیم و عهد جدید گزارش نادرستی از حوادث تاریخی به دست می دهند. اعتبار تاریخی کتاب عهد قدیم درباره ی حوادث و شخصیت های شرح داده شده مانند موسی، ابراهیم و یوسف، به شدت محل تردید است. همینطور در مورد عهد جدید، پژوهش ها نشان میدهد که هیچکدام از نویسندگان آن مستقیماً عیسی را نمی شناخته اند. هیچ یک از چهار انجیل موجود بوسیله ی شاهدان عینی نوشته نشده بلکه همگی بر اساس سنت شفاهی و شنیده ها نگاشته شده اند. شواهد سست و متناقضی در مورد تولد عیسی از مریم باکره، یا شفا دادن و زنده کردن مردگان بوسیله ی عیسی وجود دارد. به همین نحو، بر خلاف ادعای مسلمانان که می گویند کتاب مقدس شان بی کم و کاست از طرف خدا وحی شده، در واقع نسخه های متعددی از قرآن وجود داشته و قرآن نیز مانند انجیل برگرفته از سنت شفاهی است. علاوه بر این صحت و اصالت حدیثهایی که می گویند توسط صحابه ی محمد ضبط و نقل شده اند، به وسیله پژوهش های مستقل و معتبر تایید نمیشود.
برخی ادعا میکنند که به این خاطر به خدا اعتقاد دارند که وجود خدا و الهامات غیبی را مستقیماً در زندگی شخصی شان درک می کنند. این مدعا مربوط به تجربه های روانی و پدیداری افراد است و به سختی می تواند گواه بر وجود یک موجودی الاهی و مستقل از مخیله ی فرد باشد. توسل به تجارب عرفانی یا حالت های سوبژکتیو و خصوصی را دشوار می توان شواهدی مکفی بر وجود نیرویی خارجی گرفت که این حالت های روانی را ایجاد می کند. تا زمانی که این تجربیات درونی به طریقی مستقل قابل تأیید نباشند، شکاکان دلیل موجهی برای تردید در صحت آنها دارند. تجربه ی سخن گفتن با خدا یا خدایان، فرشته ها و شیاطین امری ذهنی است. تجربه ای درونی که می تواند آرامش یا پریشانی یا زهره ترک شدن شخص تجربه کننده را به همراه آورد. پرسش اینجاست که چگونه این امر ذهنی میتواند حقیقت خارجی داشته باشد. این مسئله به ویژه در مورد کسانی مطرح می شود که مدعی اند که موجودی متعالی به آنها اوامری مانند ده فرمان را وحی کرده است.
دوم- آیا خدا شخص وار است؟ آیا شبیه انسان است؟ آیا از طریق خاصی، گیریم توسط جبرئیل، با موسی ابراهیم، عیسی و محمد و دیگر پیامبران ارتباط برقرار کرده است؟
این ادعاها هم توسط شاهدهای عینی تأیید نشده است بلکه توسط مبلغان سنت های دینی مختلف، بر فراز منبر و محراب و از طریق سلسله مراتب دینی و قدرت حکومتی به جامعه تحمیل شده اند. آداب و سنت های هزاران ساله و مؤسسات محافظه کار اجتماعی همواره حامی اعتقادات دینی بوده اند و آنها را بی چون و چرا صحیح شمرده اند.
متون باستانی به اصطلاح مؤید وجود خدا، مربوط به دوران بی سوادی بشر هستند؛ این متون، پیشا-فلسفی و از لحاظ علمی نامسجل هستند. این نوشته ها بیشتر از فن سخنوری بهره می برند و شعرگونه هستند. اما از حیث شواهد باستان شناسی و پژوهش های دقیق تاریخی قابل پذیرش نیستند. علاوه بر این مدعاهای این متون مقدس با هم تناقض دارند و هر کدام هم خود را موثق و معتبر می شمارد.
ایمان باستانی به اینکه خدا یک شخص است از لحاظ شواهد تاریخی قابل تایید نیست. این قبیل انگاره ها در مورد خدا، انسانوار انگارانه و انسان محورانه هستند زیرا امیال و آمال انسانی را در طبیعت می جویند. گزنوفن(۴۲۸-۳۵۴ قبل از میلاد) گفته: “اگر شیرها خدا داشتند، آن خدایان خصال شیرانه داشتند”. پس ممکن است خدایان انسانوار هم پیامد امیدها و امیال انسان و روایت ها و افسانه هایی حاصل ذهن خیال پرداز انسان باشند.
سوم- ادعای اینکه ارزشهای اصلی اخلاقی را خدا وضع کرده نیز خیلی مشکوک است. قوانین به اصطلاح مقدس، بازتاب شرایط تاریخی و فرهنگی جوامعی هستند که واضع این قوانین بوده اند. مثلاً عهد عتیق می گوید که باید زناکاران، کفرگویان، فرزندان سرکش، حرامزاده ها، جادوگران و همجنس گرایان را سنگسار کرد؛ چون عفت عمومی را جریحه دار می کنند. این قوانین حامی مردسالاری و سلطه ی مردان بر زنان هستند. در این قوانینِ به اصطلاح الاهی، مجازاتی برای برده داری و قتل عام در نظر گرفته نشده است.
در عهد جدید هم می خوانیم: “امور سزار را به سزار واگذار.” انجیل از زنان می خواهد که فرمانبردار شوهران شان باشند؛ درمان توسط وردخوانی، جن گیری، و معجزه را ممکن می داند؛ تعبد را برتر از استقلال می شمارد؛ ترس را برتر از شهامت و تقوی را برتر از اتکا به نفس می داند.
قرآن تحمل عقاید مخالف، آزادی عقیده و حقوق غیرمؤمنان را ندارد؛ حقوق زنان را نفی می کند؛ جهاد، یعنی جنگ مقدس علیه کافران را واجب می شمارد؛ و پیروی محض از کلام الله را که می گوید بر محمد وحی شده فرمان می دهد. جدایی مسجد از حکومت را نمی پذیرد و به این ترتیب قانون شریعت و دین سالاری امام ها و ملاها را امضا می کند.
خدای پدرسالار قوانین اخلاقی متناقضی وضع کرده است. خداباوران اغلب بر سر اینکه دستورهای اخلاقی درست کدام اند، با هم در جدال بوده اند. مومنان هم موافق جنگ بوده اند و هم مخالف آن؛ هم موافق برده داری بوده اند و هم مخالف آن. هم موافق حکم اعدام بوده اند و هم مخالف آن. برخی مؤمنان قصاص را می پسندند و برخی عفو یا دیه را. بعضی موافق حق الهی شاهان بر حکومت، برده داری، و پدرسالاری بوده اند و بعضی هم مخالف اینها. بعضی موافق رهایش زنان بوده اند بعضی مخالف آن؛ عده ای موافق ممنوعیت مطلق پیشگیری از بارداری، بهمرگی [کشتن بیمار مبتلا به امراض لاعلاج به درخواست خود بیمار]، و سقط جنین بوده اند و گروهی هم مخالف آن؛ دسته ای از مؤمنان موافق برابری جنسی بوده اند و دسته ای مخالف آن؛ برخی حامی آزادی پژوهش های علمی بوده اند و برخی هم مخالف آن. بعضی مؤمنان حامی ایده های لیبرال و جامعه ی آزاد بوده اند و بعضی مخالف آن.
اغلب مومنان برای استقلال فردی، آزادی فردی و اتکا به نفس ارزشی قائل نبوده اند. دستور های خدا را مهم تر از خوداتکایی شمرده اند؛ ایمان را برتر از خِرد و زود باوری را برتر از شک دانسته اند. در اغلب اوقات، مؤمنان انسان را ناتوان از حل مشکلات خود و ساختن فردایی بهتر بر اساس توانایی های بشری، می دانند. اغلب مؤمنان در هنگام رویارویی با مصیبت ها به جای دلیری کردن برای غلبه بر فاجعه و ساختن آینده بهتر، به درگاه خدا التماس و دعا میکنند. شکاک می گوید: ” هیچ خدایی به داد ما نمی رسد. اگر می خواهیم نجات پیدا کنیم، باید خودمان آستین بالا بزنیم.” مذاهب مختلف اغلب نه تنها مشغول نبرد با دیگر ادیان یا ایدئولوژی هایی بوده اند که مشروعیت الهی آنها را نمیپذیرفتند، بلکه علیه فرقه های دیگر از همان دین خودشان نیز میجنگیدند(مثلاً جنگ کاتولیک ها و پروتستان ها، جنگ شیعه
و سنی). ادیان مدعی هستند که از جانب خدا سخن می گویند. به این ترتیب، در طول تاریخ خونریزی ها، ظلم ها و وحشت افکنی های فراوانی به نام خدا و مقدسات انجام گرفته اند. مومنان اغلب جلوی پیشرفت های بشری را گرفته اند: لغو بردگی، آزادی زنان، برابری خواهی، و اعطای حقوق برابر به دگرباشان جنسی، بسط دموکراسی و حقوق بشر، همگی با مانع دین برخورد کرده اند.
من توجه دارم که دینداران لیبرال عموماً عقاید جزمی بنیادگرایان را نمی پذیرند. خوشبختانه آنان از اثرات دموکراسی مدرن و ارزشهای انسانی بهره گرفته اند، که تعصب ذاتی بنیادگرایی را تخفیف می بخشد. با این وجود آنها بخش کلیدی ایمان به ادیان ابراهیبی (یهودیت، مسیحیت، اسلام) یعنی انگاره ی رستگاری ابدی را می پذیرند.
چهارم- ما میپرسیم: مؤمنان به خدا، چگونه به نامیرایی روح و رستگاری ابدی خود اطمینان دارند؟
اولین دلیل برای شک کردن به این ادعا این است که رستگاری خیلی فرقه گرایانه است. تورات رستگاری قوم برگزیده را تضمین میکند؛ انجیل مؤمنان به مسیح را و قرآن معتقدان به الله و دین محمدی را شایسته ی بهشتی شدن می داند.
به طور کلی این وعده ها جهانشمول نیستند و اگر قول کشیشان، خاخام ها و ملاها را بپذیریم فقط معتقدان به کیش خاصی از موهبت رستگاری بهرمند می شوند. جنگهای خونینی بر سر مشروعیت نظام پاپی ها (بین پروتستان ها و کاتولیک ها و ارتودوکس ها) درگرفته است. مسیحیان با مسلمانان نبرد کرده اند و میان خود مسلمانان هم بر سر اینکه پیروان حقیقی محمد و قرآن کیستند جنگ و جدال فراوان بوده است. همین نبردها و عداوت ها میان هر دو دین فوق و یهودیان نیز کم نبوده است.
ایراد دوم این است که شواهد علمی کافی برای وجود “روح” خارج از بدن، بقای آن پس از مرگ به صورت موجودی غیرمادی و جاودانگی آن وجود ندارد. علم نشان می دهد که “ذهن” یا “آگاهی” ناشی از عملکرد مغز و دستگاه عصبی است و با مرگ جسم “خود” یا “شخص” از بین میرود. برای ادعای جاودانگی روح هیچ مدرکی به جز امیدواری مومنان وجود ندارد.
به علاوه، معتقدان به وجود روح هرگز نتوانسته اند وجود داشتن روح هیچ کدام از میلیاردها نفری را که پیش از ما مرده اند نشان دهند. تمام تلاشها برای تماس با موجودات غیر مادی بی ثمر بوده است. مشاهده ها هیچ گاه به وسیله شاهدان عینی و معتبر تأیید نشده اند. توسل به تجربه های پدیداری نزدیک به مرگ هم شاهد معتبری به دست نمی دهد. این حالت های پدیداری به سادگی ناشی از شرایطی است که شخص در مرحله ای که پیش از مرگ قرار دارد اما هنوز نمرده است تجربه می کند. البته ما هیچ گاه سخن کسی را نمی شنویم که از نظر کلینیکی مرده باشد و از “دنیای دیگر” بازگشته باشد. به علاوه، این تجربه ها را می توان بر پایه ی علت های طبیعی، روانی و فیزیولوژیک توضیح داد.
پنجم- خداباوران مدعی هستند که هیچ کسی نمیتواند خوب باشد مگر اینکه به خدا اعتقاد داشته باشد. اما شکاکیت در مورد وجود خدا و امور الهی، به معنای بدبینی، پوچ انگاری و نابودی ارزشها نیست. تعداد بیشماری از انسانها بارها و بارها ثابت کرده اند که بدون دین هم می شود از لحاظ اخلاقی متوجه نیازهای دیگران بود، شهروند خوبی بود و زندگی شایسته و تحسین برانگیزی داشت. بدین سان، هر کسی میتواند نیکوکار و نوعدوست، دلسوز و نیکخواه باشد بدون اینکه به خدا اعتقاد داشته باشد. هر کسی میتواند بدون ایمان به خدا، ارزشهای اخلاقی و حسن نیت نسبت به دیگران را در خود بپروراند. میتوان با دیگران همدلی کرد در عین حال مراقب شادکامی خویش نیز بود. پس می توان به وسیله شواهد و خِرد و با پرورش و توسعه ی ارزشهای اخلاقی و یافتن راههایی که مردم را به هم نزدیک می کند، اصول و ارزش های اخلاقی سکولار را حمایت کرد. ما می توانیم اصول و ارزشهایمان با وارسی نتایج انتخاب هایمان توجیه، و در پرتو تجربه تصحیح کنیم. شکاکان انسانگرا (اومانیست) توجه خود را معطوف به زندگی خوب اینجهانی می کنند. آنان ما را ترغیب می کنند که زندگی خلاق، پر از شادی و حتی سرخوشانه ای داشته باشیم. آنها به ما می آموزند که مصائب زندگی را با متانت تحمل کنیم، با بردباری با مصیبت ها روبرو شویم؛ به رغم ناملایمات، با شجاعت و شکیبایی رواقی زندگی پرمعنایی داشته باشیم و از دستاوردهایمان خرسند شویم. زندگی می تواند فی نفسه و بدون هرگونه تکیه گاه خارجی، لذت بخش و پر ارزش باشد.
گرچه ارزشها و اصول اخلاقی وابسته به علائق و نیازهای انسان هستند، اما این لزوماً به معنای ذهنی (سوبژکتیو) بودن ارزش ها نیست. برعکس، ارزش ها عینی (اُبژکتیو) هستند و با رجوع به عقل می توان آنها را مورد ارزیابی انتقادی قرار داد و اصلاح کرد. امروزه پارادایم جدیدی شکل گرفته که شکاکیت را با انسانگرایی سکولار، خردگرایی علمی، اوپراکسوفی[۱۳]، و ادراک ناتورالیستی آمیخته است. بنابراین شکاکانی که در باب اخلاق اغلب اومانیست هستند، میتوانند مثبت اندیش و در مورد قابلیت های حصول زندگی خوب، مثبت اندیش باشند. چنین کسانی نه تنها می توانند از زندگانی خود بهترین بهره را ببرند، بلکه میتواند از نظر اخلاقی دلمشغول نیازهای دیگران نیز باشد.
خلاصه اینکه تحقیق شکاکانه نشانگر مدارک غیر قاطع و دلایل ناکافی در این موارد است: اعتقاد به وجود خدا؛ شخص وار بودن خدا؛ اینکه همه ی ارزش های اخلاقی ریشه ی الاهی دارند؛ اینکه اعتقاد به خدا موجب رستگاری روح می شود و اینکه رفتار اخلاقی بدون اعتقاد به خدا غیر ممکن است.
علاوه بر این، شکاکیت بر پایه ی پژوهش علمی، جا را برای رویکرد ناتورالیستی به جهان باز می کند. همچنین آلترناتیوهای سکولار و اومانیستی را برای رفتار اخلاق پیشنهاد می کند. به این ترتیب، وقتی از یک شکاک در مورد اعتقاد به خدا سوال می کنند می تواند به سادگی بگوید: “نه، اعتقاد ندارم، من شکاک هستم.” و می تواند اضافه کند: “من به نیکی کردن اعتقاد دارم.”
تمام حقوق برای سایت “سکولاریسم برای ایران” محفوظ است.
Secularismforiran.com
به قول شادمهر عقیلی:
مشکوکم… مشکوکم به تو… نمیتونم بمونم با تو…
با عرض پوزش از آرش عزیز بخاطر گند زدن به وبلاگش، شب بر همگی خوش 😉
🙂
کامنت هایتان را می خوانیم.
تبسم می کنیم.
سناریو ی جالبیست
از قیاسش خنده آمد خلق را…
مضحک تر از این نمی شود وجود خدا را انکار کرد. آخر عزیز جان لااقل برای انکار خدا هم کلاس بذار و یک استدلال قرن بیست و یکی بیاور. اگر قرار بود خدا دم به ساعت بیاید برایمان معجزه بیاورد تا ما وجودش را قبول کنیم که دیگر این همه مشکل نداشتیم! باور کنید هر چه دلیل و استدلال برایتان بیاورم، چون با پیش فرضهای ذهنی خود با قضیه مقابله می کنید باز هم اثری ندارد. به قول دوستمان بیشتر شبیه سناریو است تا یک بحث جدی.
ولی برای اینکه گمان نکنید از بحث فرار کرده ام فقط به یک استدلال ریاضی اشاره می کنم. یکی از اساتید ریاضی که کمونیست نیز بود با این محاسبه ساده ایمان آورد. قانون احتمالات است، یا خدا وجود دارد یا ندارد، پنجاه پنجاه است. اگر بگوییم وجود ندارد اما فردای قیامت مشخص شد که وجود داشته، بازنده ایم. اما اگر قبول کنیم که وجود دارد، چیزی را از دست نداده ایم، بلکه آخرت خود را آباد کرده ایم. خوب حالا با این قانون ساده ایمان می آورید!؟
خدانگهدارتان
کمانگیر: رفیق ِ عزیز، اینکه فرمودید به ایمان بنظرم ختم نمی شود، به مصلحت اندیشی ختم می شود. اینکه از روی مصلحت به خدا بگروم را وهن او می دانم.
عشقی جان حالا که لطف فرموده و جواب یکی از سوالات مرا دادید، پس جواب بقیهاش را هم بدهید، عجیب است که شما فقط یکی از آنها را دیدهاید (آنهم احتمالا پس از آنکه دو روز آمدید و دیدید که نون ندارم برداشته نشده!)
اما جواب من به همان یک جواب شما: همانطور که میدانید و معتقد هستید تمام پیامبران بایستی برای اثبات حقانیت خود معجزهای بیاورند تا با اینکار مردم حقیقتجو به حقانیتشان پی ببرند. خب، در عصر حاضر که پیامبری وجود ندارد، تکلیف مردم چه میشود؟ آیا باید به قصههایی که اکثر آنها ریشه در افسانه دارند ایمان بیاورد؟ (خواستید مثال هم میزنم)
******************
یکی از پاسخهایی که حدس میزنم احتمالا بدان اشاره خواهید نمود: قرآن معجزۀ جاوید است.
یکی از پاسخهایی که من به این پاسخ احتمالی شما خواهم داد:
آیه ۸۶ سوره کهف: هنگامی که ذوالقرنین با غروب روبرو شد؛ فهمید که خورشید در چشمه آب تیره ای فرو رفته است.
راستش را بخواهید من به هیچ وجه چنین کتابی را نوشتۀ یک فرد عاقل نمیدانم، چه رسد به اینکه از طرف خدا (که باید همه چیز دان باشد) نازل شده باشد.
*******************
دریا را که نخواستیم بشکافد! چه شده که خداوند جدیداً از آوردن سادهترین معجزات هم دریغ میفرماید؟ مگر نمیبیند که روز به روز بر تعداد بیخدایان جهان افزوده میشود؟ (و با رشدی که دارد احتمالا تا ۱۰ سال آینده جمعیت بیخدایان جهان از کل مسلمانان بیشتر خواهد شد).
اما در مورد استدلالی که برای وجود خدا کردید، این بحث نخستین بار توسط ریاضیدانی به نام پاسکال مطرح شد. اگر واقعا مایل هستید پاسخ سوالتان را دریافت نمائید، کامنت بعدی من را با دقت مطالعه فرمائید.
کتاب پندار خدا (God Delusion)، اثر ریچارد داوکینز، ترجمۀ ا.فرزام:
بِلِز پاسکال، ریاضیدان بزرگ فرانسوی، می اندیشید که هرقدر هم بخت شرط بندی روی وجود خدا اندک باشد،
جریمه ی اشتباه حدس زدن از آن هم افزون تر است. بهتر است به خدا اعتقاد داشته باشید، چون اگر اعتقادتان
درست باشد سعادت ابدی نصیب تان می شود، و اگر برخطا باشید هیچ تفاوتی ایجاد نمی کند. از سوی دیگر، اگر
به خدا اعتقاد نداشته باشید و از قضا برخطا باشید، دچار عذاب ابدی می شوید. در حالی که اگر بی اعتقادی تان
درست باشد هیچ تفاوتی ایجاد نمی کند. تصمیم گیری در چنین شرایطی جای تأمل ندارد. به خدا اعتقاد داشته باشید.
اما، در این برهان نکته ای بس غریب است. اعتقاد یا باور داشتن چیزی نیست که شما بتوانید آن را مثل یک
سیاست اتخاذ کنید. دست کم، چیزی نیست که من بتوانم به طور ارادی درباره اش تصمیم بگیرم. من می توانم
تصمیم بگیرم که به کلیسا بروم، یا تصمیم بگیرم که وردی را زمزمه کنم، یا می توانم تصمیم بگیرم که دست بر
روی انجیل بگذارم و سوگند بخورم که کلمه به کلمه ی آن را قبول دارم. اما هیچ یک از این تصمیم ها حقیقتاً
موجب اعتقاد من به خدا نمی شود. قمارباز پاسکال تنها می تواند برهان اعتقاد قلابی به خدا باشد. و در این
صورت بهتر است خدایی که مدعی اعتقاد به او هستید از نوع خدایان همه دان یا عالم بمافی صدورنباشد. داگلاس
آدامز در داستان مؤسسه ی کارآگاهی جهانی دیک جِنتلی این ایده ی چرند را به سخره می گیرد که اعتقاد یا
باورداشتن چیزی است که شما می توانید درباره اش تصمیم گیری کنید. در این داستان، ما با روبوتی به نام راهب
برقی آشنا می شویم که نوعی ابزار صرفه جویی در کار است و با خریدن آن می توان عمل “باور کردن را
برایتان انجام دهد”. مدل دولوکس این روبوب به این سبب توصیه می شود که “قادر به باور کردن چیزهایی است
که مردم سالت لِیک سیتی هم باور نمی کنند”.
در هر حال، چرا باید به راحتی این ایده را بپذیریم که برای خشنود کردن خدا، باید به او معتقد باشیم؟ چه نکته ی
خاصی در باور هست؟ آیا همین قدر محتمل نیست که خدا مهربانی، بخشندگی، یا تواضع را نیز پاداش دهد؟ یا
صداقت؟ چه کنیم اگر خدا دانشمندی باشد که جستجوی صادقانه ی حقیقت را والاترین فضیلت بداند؟ آیا صانع
عالم حتماً باید دانشمند باشد تا صداقت را بر صدر نشاند؟ از برتراند راسل پرسیدند اگر بمیرد و خود را در محضر
خدا بیابد، و خدا از او بپرسد که چرا به من اعتقاد نداشتی چه جوابی می دهد. راسل پاسخ داد: “فقدان شواهد کافی
خدایا، فقدان شواهد کافی” (من غالباً گفته ام که این پاسخی جاودانی است). آیا خدا نباید برای شکاکیت دلیرانه ی
راسل بسی بیش از شرط بندی زبونانه ی پاسکال احترام قائل شود؟ (بگذریم از صلح طلبی دلیرانه ی راسل که
در خلال جنگ اول جهانی موجب زندانی شدن اش شد). و با این که نمی دانیم خدا متمایل به کدام رویه است، اما
برای شکست دادن قمارباز پاسکال باید این نکته را بدانیم. پاسکال ادعا نمی کند که قماربازش هیچ دانشی ورای
شرط بندی ندارد. آیا می توانید شرط بندید که خدا برای اعتقاد قلابی و فاقد صداقت (یا حتی اعتقاد صادقانه) بیش
از شکاکیت صادقانه ارج قائل است؟
باز هم فرض کنید که خدایی که پس از مرگ تان با آن مواجه می شوید، بَعل [خدای باستانی کنعانیان] باشد و
فرض کنید که بعل هم به همان حسودی رقیب قدیمی اش یهوه باشد. آیا بهتر نیست که پاسکال به جای شرط بندی
روی یک خدای خاص، اصلاً روی هیچ خدایی شرط بندی نکند؟ آیا با توجه به شمار فراوان خدایانی که می توان
رویشان شرط بندی کرد، کل منطق شرط بندی پاسکال زایل نمی شود؟ شاید پاسکال این برهان را به شوخی
مطرح کرده باشد، همان طور که من آن را به شوخی رد می کنم. اما کسانی را دیده ام، مثلاً در جلسه ی پرسش و
پاسخ پس از یک سخنرانی، که جداً برهان قمارباز پاسکال را مؤید باور به وجود خدا می دانند، و همین ارائه ی
طرح مختصری از این برهان در اینجا را توجیه می کند.
سرانجام، آیا نمی توان گونه ای ضدبرهان قمارباز پاسکال مطرح کرد؟ فرض کنید بپذیریم که واقعاً اندک بختی
هست که خدا موجود باشد. با این حال، می توان گفت که اگر بر روی نبودن خدا شرط ببندید از زندگی سرشارتر و
دلپذیرتری برخوردار می شوید، اما اگر بر روی وجود خدا شرط ببندید مجبورید وقت گرانبهایتان را برای عبادت
او، قربانی کردن به درگاهش، جنگیدن و مردن به خاطرش و غیره تلف کنید. در اینجا پرسش را پی نمی گیرم ،
اما خوب است هنگامی که به فصل بعد می رسیم و درباره ی نتایج مصیبت بار اعتقاد و التزام دینی سخن می
گوییم، خواننده این نکته را در نظر داشته باشد.
قانون احتمالات است، یا خدا وجود دارد یا ندارد، پنجاه پنجاه است. اگر بگوییم وجود ندارد اما فردای قیامت مشخص شد که وجود داشته، بازنده ایم. اما اگر قبول کنیم که وجود دارد، چیزی را از دست نداده ایم، بلکه آخرت خود را آباد کرده ایم. خوب حالا با این قانون ساده ایمان می آورید!؟
این پوچترین و بیهودهترین دلیلی است که اکثر دینداران آگاه هم دلیل اشتباه بودن آن را میدانند. شیرجواد گرامی منبع بسیار خوبی برای دلیل اشتباه بودن این افسانه مطرح کردند. بسیار عالی!
اتفاقا من هم به تازگی در آخرین پستم، که در گفتمانی با یک بیخدای دیگر نوشتم، به این مساله اشاره کردهام: پاسخ به یک دندانپزشک: همیشه شکگرا باشید!
البته نیمه دوم نوشته بیشتر به درد شما میخورد، چون نیمه اول بحث درمورد انواع بیخدایی است که احتمالا زیاد به کار شما نمیآید. شاد باشید
چرا خدا معجزه نمی آورد؟ معجزه برای قومی است که عقلشان به چشمشان است. اگر قرار بود همه چیز با معجزه حل شود پس عقل دیگر به چه کار می آید؟ رفتار خدا در قرن بیست و یک باید همان رفتارش در قرن اول میلاد باشد؟ یعنی بشر در این همه سالی که این همه به علمش اضافه شده، کمی به عقلش اضافه نشده؟ اثبات خدا چندان کار مشکلی نیست و دلیل خاصی نمی خواهد، این اثبات عدم وجود خداست که دلیل می خواهد و به نظرم محال است. آن استدلال ریاضی نیز که من بدان اشاره کردم حداقل و کفّ استدلالات است برای افرادی که اتفاقا قلبشان راضی نمی شود و می خواهند همه چیز را با حواس پنجگانه خود تجربه کنند، ولی حداقل در عقلشان یک محاسبه ساده را انجام دهند و بلکه بدین وسیله قلب نیز به تبع عقل خداباور شود.
عَمیت عَینٌ لا تراک (کور باد چشمی که تو را نمی بیند!)
از همه بدبخت تر خفاش بود کو عدوی آفتاب فاش بود
با این وضعی که من میبینم شما عزمتان را جزم کرده اید که بگویید خدایی وجود ندارد. من هم که هیچ اگر عالم و آدم هم عزمشان را جزم کنند و بگویند خدا هست باز هم شما میگویید نیست؛ این را خود بهتر می دانید. چون من هنوز استدلال نیاورده ام شما خود استدلال می آورید و ردش می کنید و قس علی هذا. پس افراد بی سواد و نادان و جاهل نیست. مشکل در قلبتان است، حالا یا این قلب یا مریض است که قابل درمان است و یا میت و مرده است که زنده کردنش فقط دست همان خداست. اگر او بخواهد هدایت می کند و اگر نخواهد هدایت نمی کند، آیات قرآن به صراحت این را می گویند که اگر خدا می خواست تمام مردم را به یک راه و روش و منش می آفرید، این جزو هنرهای خالق هستی که این تکثر را آفریده و به خود ایشان اختیار انتخاب راه را سپرده.
من برای اثبات خدا برای شما فقط یک راه به ذهنم می رسد و البته برایتان آرزویش نمی کنم. یحتمل این را نیز شنیده باشید و آن همان ماجرای اضطرار است. اگر زمانی در وسط دریایی گرفتار شدید و با چشم خود مرگ را دیدید و از همه کس و همه چیز قطع امید کردید آیا فکر میکنید در آن لحظات باز امیدی به زنده ماندن هست؟ در ان لحظه ندایی در گوش قلبتان شنیده می شود که هنوز امیدی هست. ندایی در گوش دل نجوا می کند که خدایی هست در این نزدیکی… امیدوارم کار بدانجا نکشد. ولی اگر در آن لحظه هم ایمان نیاورید من که هیچ خود پیامبر خدا هم بیاید باز هم شما ایمان نخواهید آورد و جزو افرادی خواهید بود که جز با عنایت خود خدا هدایت نمی شوند.
با اینکه می دانم این بحث به جایی نمی رسد و نه شما با خدا می شوید و نه من بی خدا، اما نمی دانم اگر من بی خدا شوم به شما چه می رسد؟ حداقل من می توانم ادعا کنم اگر شما را باخدا کنم پاداشی برایم نهفته است! گرچه خدایی که من می شناسم پاداش و نعماتش را بی دلیل و بهانه بر مخلوقاتش از هر قسم، چه آنان که به او ایمان دارند و چه آنان که ندارند، ارزانی داشته و نیازی نیست تا ما کار خاصی کنیم و به خودمان فشار بیاوریم تا مشمول لطف و کرمش شویم.
از خداوندی که بدان معتقدم طلب می کنم شما مشمول آیات ۵۶ و ۵۷ همان سوره مبارکه کهف نباشید که فرمود: و پیامبران [خود] را جز بشارتدهنده و بیمرسان گسیل نمىداریم و کسانى که کافر شدهاند به باطل مجادله مىکنند تا به وسیله آن حق را پایمال گردانند و نشانههاى من و آنچه را [بدان] بیم داده شدهاند به ریشخند گرفتند (۵۶) و کیستستمکارتر از آن کس که به آیات پروردگارش پند داده شده و از آن روى برتافته و دستاورد پیشینه خود را فراموش کرده است ما بر دلهاى آنان پوششهایى قرار دادیم تا آن را درنیابند و در گوشهایشان سنگینى [نهادیم] و اگر آنها را به سوى هدایت فراخوانى، باز هرگز به راه نخواهند آمد (۵۷)
آیت الله مکارم شیرازی (منبع منبع):
– در دنیای کنونی همگان میتوانند به راحتی در فضای مجازی به تبلیغ بپردازند، ولی گروهی به نام وهابیت مانع این تبلیغات میشوند.
نشانه خدواند جک میفرمایند!
– بالاخره اگر خدا نور ایمان را از کسی بگیرد، آثارش همین سخنان بیهوده می شود.
گاهی هم چنان زیاد میشود که به گونه هاله نور نمایان میشود!