چگونه گفتگو را از ریشه می زنند – برای سالگرد جنگ
توسط کمانگیر در روز 21 سپتامبر 2008سپتامبر 21
لازم نیست اینجا زیاد سر زده باشید تا بدانید که سمیه توحیدلو (نویسنده ی وبلاگ “برساحل سلامت“) را ستایش می کنم (خوراک ِ “برساحل سلامت” را از اینجا مشترک شوید). این ستایش علی رغم این نکته ی واضح است که در زمینه های بسیار اساسی با نویسنده ی این وبلاگ تفاوت فکری بسیار جدی داریم (مثلا در زمینه این پست: عشاق ِ تقلبی ِ خداوند – برای شبهای قدر).
امروز سالگرد آغاز جنگ است و سمیه توحیدلو می پرسد: شروع جنگ خانمان برانداز، بزرگداشت دارد؟ متعاقب این سوال، و درحالیکه نویسنده ی مطلب حاضر نیست، بحثی در فرندفید ِ نازنین در می گیرد. توحیدلو می نویسد،
اگر هستند کسانی که اعتقاد دارند جنگ در نهایت با پیروزی ما همراه بوده، اگر هنوز اعتقادی هست که پذیرش قطعنامه هرچند تلخ شکست ما نبوده، چرا آن روز و روز ختم جنگ را پاس نمی داریم؟ مگر نه این است که این صلح است که میمون است و باید پاس داشته شود؟ مگر نه این است که در روز صلح باید یاد آنهایی کرد که برای صلح تلاش کردند؟
در فرندفید که بحث می کنیم اما، با فرزاد زمانی و احمد نجمی و هادی فضل، جملاتی از این قبیل می شنویم،
بر فرض آنکه در روز برگزاری جشن ، کج سلیقگی می شود..خب اخرش چه؟؟چه چیزی را می خواهید ثابت کنید؟؟می خواهید بگوئید دفاع از میهن اشتباه بوده؟؟همین که به این موضوع بسیار ناچیز گیر داده اید نشان می دهد که در مورد مسائل اصلی هیچ حرفی برای گفتن ندارید
…چرا شما هزاران رزمنده و جانباز و شهید و خانواده هاشون رو افرادی فاقد تشخیص و اراده تصویر یا تصور می کنید؟…
جنگ، مثل هر پدیده ی انسانی دیگری، مشتکل از اجزای بسیار زیادی است و می توان آن را از جنبه های مختلف بررسی کرد. به این معنی، اینکه سوال کنیم “آیا بهتر نیست بزرگداشت را به روز پایان جنگ منتقل کنیم” اساسا ارتباطی به مثلا “فاقد تشخیص” دانستن ِ کسانی که در جنگ شرکت کرده اند ندارد. کسانی که در جنگ شرکت کرده اند، در زمان نیاز، به کمک ِ کشورشان شتافته اند و بسیاری شان حالا با درد و مشکل جسمی و روحی دست و پنجه نرم می کنند. امروز، مساله مساله ی آسان کردن زندگی قهرمانان ِ وطن، رسیدگی به قصور احتمالی ِ سیاست مداران ِ وقت و اتخاذ ترتیباتی برای جلوگیری از جنگ بعدی است. به این ترتیب، این سوال کاملا منطقی است که با بزرگداشت ِ روز آغاز جنگ آیا به این ذهنیت دامن نمی زنیم که “با شروع جنگ درهای بهشت باز شد”؟
تبدیل کردن پدیده ها به یک کل و جلوگیری از تحلیل ِ جزء به جزء آنها یک ترفند ِ بسیار کارآمد برای بستن راه انتقاد است. مثلا در مورد جنگ ایران و عراق، واضح است که هر انسان منصفی با دیدن آدمیزادی که مجبور به حمل ِ کپسول اکسیژن برای کار ساده ی نفس کشیدن است دلش به لرزه در می آید. این احساس ِ خالص انسانی را می توان اما دستمایه ی بستن راه کنکاش در زمینه ی رخداد ِ جنگ کرد. به این ترتیب، وقتی در مورد شروع، ادامه و مدیریت جنگ سوال می کنی،گفتگو بسرعت به نقاط حساس کشیده می شود. به عبارت دیگر، جانباز ِ خسته تن باز هم می شود دیوار گوشتی برای محافظت از نقاطی که به آنها نباید نور بتابد: کسی قرار نیست بپرسد وقتی آیت الله گفت “جنگ چیز خوبی است” دقیقا منظورش چه بود.
و البته این ابزار فقط در ایران نیست که استفاده می شود. سخنرانی های جرج بوش را نگاه کنید. کافی است بحث ِ انتقادی در مورد حمله ی آمریکا به عراق جدی بشود تا حضرت بوش سخنان ِ غرایی درمورد ِ لزوم هدیه ی آزادی به نوع بشر سر بدهد و تو را قانع کند که سوال در مورد رفتار ِ آمریکا در جهان به معنی تشکیک در بدیهیات ِ منوری مثل آزادی است، پس “خفه شو!”. یک نکته اساسی اما، نسخه ی ایرانی را با نمونه ی آمریکایی متفاوت می کند: آزادی بیان. یعنی در نیمه ی آزاد ِ جهان تو حق داری سوال کنی. نه فقط در وبلاگت و کتابت، که در کانال تلویزیونی. می دانستید شبکه های تلویزیونی ِ خصوصی حق ندارند کسی را به دلیل ابراز عقیده از کار برکنار کنند؟
برای مثال این ویدئو را ببینید. مجری ِ یک برنامه تلویزیونی با اشاره به تصادم اخیر ِ قطار و طوفان ِ مدتی پیش در آمریکا می گوید “کافی بود اینها کار تروریست ها باشد تا باز آزادی هایی از ما سلب شود”. اشاره ی او به این بحث است که برای مثال (ببینید: تجارت ِ وحشت: این تنها مساله نیست)
تعداد کشته های حملات یازده سپتامبر، با همه بزرگیشان، تنها یک پنجم تلفات سالانه در آمریکا در اثر جنایت بود.
و البته بامزه است که در همان بحثمان، دوستی می گوید،
سرباز آمریکایی …به خاطر پول میره (جبهه). دیگه فیلم مایکل مور رو همه دیدن. دقیقا یه بخشش در مورد همین بود که یه عده به خاطر پولی که ارتش میده میرن برای جنگ
و البته لابد قرار نیست بپرسیم نسخه ی ایرانی ِ مایکل مور اساسا می تواند وجود داشته باشد یا نه.
هر زمان راه گفتگو در زمینه ای بسته می شود، این یعنی حقیقتی را پنهان می کنند. حرف می زنیم. دوران ِ “مقدسات”ی که نمی شود درباره شان حرف زد مدتهاست تمام شده است.
و البته منصفانه نیست حرفهای حق زده شده را هم ذکر نکنیم. مثلا این،
…از سال ۶۳ این هفته را به عنوان دفاع مقدس نامیدند و مسئله پذیرش صلح در سال ۶۷ اتفاق افتاد…پس این جشن سالها قبل از پذیرش صلح بوده است.هر سال هم به مناسبت پذیرش قطعنامه برنامه هایی برگزار می شود اما نه ب اندازه هفته دفاع مقدس.در تقویم ها هم روز پذیرش قطعنامه ثبت شده است
عکس از مهر
گفته شد شد آنچه لازم بود در این باب … امیدوارم دوستان کمی برای پرسش ها سعه ی صدر پیشه کنند
پست خیلی خوبی بود. به نکته مهمی اشاره کردی.
فکر می کنم ادامه دهنده بحث در غیاب صاحب نوشته خود شما هم بودی 🙂
به هر حال نخستین مطلب را از سلسله مطالب از جنگ صحبت می کنیم، نوشتم، اگر چه بیشتر شخصی شده است. طرح ادامه مطالب را هم نوشته ام، گفتم که از قبل این مطالب در ذهنم بود و متن خانم توحیدلو و بحث فرند فید، کلید کار را زد.
امیدوارم بحث خوبی باشد و وقتی که برایش گذاشته می شود، با ارزش باشد. موفق باشی
کمانگیر: چاکریم رفیق. ممنون. حرف می زنیم. 🙂
اصلاح شد اخوی!
ممنونم کمانگیر عزیز! درست گفته ای ! تمام تلاشم این بود که همین را بگویم که انتخاب این زمان بیشتر کج سلیقگی است. احترام همه جانباختگان در راه دفاع از میهن هم جای خودش. در ضمن شما به بنده بسیار لطف دارید.
آرش عزیز و دوستان گرامی سلام
۱- دقیق یادم نیست ولی یه ۲-۳ سالی بود که جنگ شروع شده بود و ما تازه از جریان منافقین ( مجاهدین ) و داستان بنی صدر و اینها خلاص شده بودیم و یکی دو تا پیروزی مهم هم بدست آورده بودیم و دیگه از اون حالت ضعف اولی خارج شده بودیم ؛ بله فکر می کنم بعد از فتح خرمشهر و حتی بعد از عملیات سنگین خیبر در جزایر مجنون بود که به پیشنهاد ستاد تبلیغات جنگ که رئیسش یا سید محمد خاتمی خودمون یا کمال خرازی وزیر امور خارجه قبلی بود ( دارم آلزایمر می گیرم ، احتمالاً همون رابطه آلزایمر و جنگ و صلحه ! ) شروع جنگ رو هفته دفاع مقدس نامیدند . اولش هم گفتیم هفته جنگ و بعدش شد هفته دفاع مقدس .
بالاخره کشور در حال جنگ بود و تازه ۵ سال بود یه انقلاب سنگین ایدئولوژیکی رو گذرونده و یه جنگ سنگین تر رو شروع کرده بود و مناسبتی ، چیزی لازم داشت . تو اون هفته هم تبلیغاتی میشد و نمایشگاههای جنگ تو گوشه کنار شهر برگزار میشد و خدا رو شکر جنگ تموم شد وگرنه این سالهای آخر تانک میاوردن تو نمایشگاه و شب ها روشنش می کردن و با تیربار روش شلیک می کردن و خلاصه نمایشی بود . ( اونهایی که خونه هاشون نزدیک هفت حوض نارمکه باید یادشون باشه سال ۶۵-۶۶ رو که یه تانک تی-۷۲ در ضلع شرقی میدون ، شبها روشن می شد و مانور می داد و دود استتار می زد و … اون نمایشگاه کارخودم بودها ! ) داشتم می گفتم ، و همچنین در اون هفته اعزامهایی به جبهه بود و از این حرفا . جنگ که تموم شد یهو این موضوع موند رو دست ما که جنگمون چند مناسبت داره : ۱- هفته دفاع مقدس ۲- ۲۸ تیر قبول قطعنامه ۳- ۲۶ مرداد آتش بس … بعداً به این لیست اضافه شد آزادی خرمشهر ، متجاوز شناختن صدام و عراق در جنگ ۸ ساله توسط سازمان ملل ، آزادی اسرا ، یادمان عملیاتهای سنگینی مثل والفجر – ۸ در فاو و کربلای ۵ در شلمچه و …
آقا داستانی شد این پست ما .
حالا ، این یادمان هفته دفاع مقدس همینجوری ادامه پیدا کرد ، همونجوری که دوستان در وبلاگ سرکار خانم سمیه توحید لو اشاره کرده اند ؛ کسی این هفته را جشن نمی گیرد . یعنی با کمال احترام ، مبنای بحث سرکار خانم توحید لو کمی تا قسمتی اشتباه بوده و بنابراین در نتیجه گیری هم تا حدودی به خطا خواهد رفت و اگر شما هم همان اعتقاد را داشته باشی آرش جان ، شما هم همچنین .
در واقع برنامه های این هفته ، نوعی بزرگداشت ، پاسداشت .. آهان ، نوعی یادمان ۱ هفته ایی است از جنگ ۸ ساله ، که در فلان روز به ما حمله کردند و چه کردند و ما خوب بودیم و دشمن بد بود و از این حرفا . و از این نوع مناسبتها همه جا هست ، نه اینکه جنگ اینقدر قشنگ است و زیباست و ما گریمش کنیم و به جای عروسی خرامان به خودمان قالبش کنیم ، نه ، بالاخره اتفاقی است که ۸ سال از تاریخ ۳۰ ساله ما را در بر گرفته و طبیعی است که یادمانی هم داشته باشد .
از نظر زمانش هم حالا منصفانه که نگاه کنیم می بینیم که یادمان جنگ را می بایست در شروعش گرفت دیگه ، تازه پایانش هم که مناسبت دارد . شما تصور کنید اگر ما فقط یادمانی در پایانش داشتیم و شروعش در تاریخ ما گم بود چه می شد ؟ : اونوقت مثلاً اگه دخترم از من می پرسید که : بابا ! این جنگی که ۸ سال بود و تو هم رفتی توش و اینقدر احمق ! بودی که دویدی جلوی تیربار تا خفه اش کنی و یه تیر هم به بغل فلان جات خورد و مجبور شدی منو آزمایشگاهی درست کنی ، کی شروع شد ؟ من چی باید بهش بگم ؟
۲- این حرف آرش یا منظورش که می خواد بگه تا حرفی از نقد جنگ میشه ، فوری از جانباز و شهید یه دیوار گوشتی می سازن و جلوی بحث رو می گیرن ، حرف درستیه . آرش ، این حرفتو هستم ! اتفاقاً هر چی در مورد جنگ صحبت بشه ، قشنگه و قشنگتره ، اگر ما ادعا داریم که بر حقیم پس نباید کم بیاریم و نباید از بحث هراسی داشته باشیم .
اگر شما حاکمیت رو یکپارچه تصور نمی کنید و تفاوتی بین برخی اجزائش قائل هستید خواندن رو ادامه بدید :
البته بخشهایی از حاکمیت ، عقیده دارند که طرح برخی انتقادات از جنگ و از کلیت جنگ و نه از طول کشیدنش مثلاَ از بعد از فنح خرمشهر ، موجب نگرانی ، ناامیدی ، سرخوردگی و از بین رفتن توده های وفادار به این نظام مانند خانواده شهدا ، رزمندگان ، جانبازان ، وابستگان و فامیلهای آنها و … خواهد شد . یعنی می گویند نقد جدی جنگ در این نسل شایسته نیست بلکه مثلاً ۵۰ سال بعد و بیشتر که این نسل از دنیا رفته باشد اشکالی ندارد . تعجب می کنید ؟ پس گوش کنید : مثلاً ما خودمان الان نقد جدی ایی داریم به عملکرد محسن رضایی که چرا جنگ را از خوزستان دنبال کرد و چرا راه ادامه جنگ را ار قصر شیرین و مرز خسروی بست ؟ چرا در حالی که ما می دونستیم که عراق دژهای سنگین پدافندی و موانع وحستناکی در جنوب داره ، ما دقیقاً از همون مسیر بدنبال گره گشایی جنگ بودیم ؟ منظورم محور فاو – ام القصر یا منطقه شلمچه – بصره یا هورالعظیم یا … است آنهم نه یه بار که چندین بار عملیات که انصافاً انگشت نظامی های دنیا از تعجب و اتفاقاً از موفقیت ما به دهانشان رفت . خب ! چرا ؟ چرا باند محسن رضایی و خوزستانی ها مایل بودند که از جنوب جنگ را ادامه دهیم و پیروز بشیم ؟ چرا عملیاتهایی از خسروی و قصر شیرین نشد ؟ در حالی که اونجا فقط ۲۵۰ کیلومتر با بغداد فاصله داشت ؟ و طی چند پیروزی و پیشروی ، براحتی می تونستیم با موشکهای میان برد و حتی توپهای معروف به فرانسوی و اطریشی با برد ۷۵ کیلومتر ، بغداد رو زیر آتش بگیریم ؟
آرش جان و سرکار خانم توحید لو و سایر دوستان ، این بحثهای الان نیست ها ، این مباحث سنگین زمان جنگ بود که باعث جدایی خیلی ها از جبهه ها میشد و اختلافهای شدیدی رو در سپاه ایجاد کرده بود و حتی اینقدر موافقین این بحث زیاد بودند که سال ۶۵-۶۶ رفتن با هم لشگر الزهرا رو تاسیس کردن ، تعجب خواهید کرد که بگویم حسین اله کرم یکی از مخالفین فرماندهی جنگ فقط بدلیل همین بحث بالا بود .
حالا شما تصور کن این مباحث و مباحث بسیار کلان تر یا مباحثی با درجه اهمیت خیلی کمتر ( مانند آنچه که در این جور وبلاگها و توسط برخی خوانندگان و احیاناً توسط برخی وبلاگ نویسان مطرح می شود ) در سطح جامعه باز شود . خب انصافاً کار صحیحی نیست چون باعث رنجیدن و ایجاد سئوالات زیادی برای مثلاً خانواده شهدا می شد که پس پسر من که در شلمچه شهید شد برای هوای دل محسن رضایی بوده ! یا همسر فلان جانباز چه فکری می کند که پس من برای چی به عقد آسیب دیده ایی از جنگ درآمده ام که بدلیل خریت فرمانده اش که در کربلای ۵ ، محور را اشتباهی اعلام کرد و باعث درگیری چند ساعته ۲ گردان خودی شد ؛ اسیب دیده است . حتی شما در فیلمها هم دیده ایی که فرماندهء یک سرباز آمریکایی که کشته شده تاکید دارد که به خانوادهاش بگوید او مثل یک قهرمان و شجاعانه کشته شد نه مثل یه احمق بدلیل تصمیم اشتباه فرمانده اش !
خدایی میشه اینجوری انتقاد کرد و خانواده هایی را رنجاند ؟ آنهم اقشاری رو که پشتوانه مردمی و اصلی این حاکمیت هستن ؟ شما جای حاکیمت بودی صدای مخالف رو خفه نمی کردی ؟
۳- البته ازجنبه ایی دیگر اگر نگاه کنیم ، کلیت جنگ صحیح بوده و انتقادی را بر نمی تابد و لذا زمان یادمانش هم به شروعش می خورد . از چه منظری ؟ از این منظر که ما چقدر بودیو و دشمن چقدر ( همون چند نفر به یه نفر ) ؟ ما چی داشتیم و او چی داشت ؟ چقدر زمین از دست دادیم آنهم نسبت به تمام جنگهای ۲۰۰ ساله اخیر ؟ در حالی که قراربود ۱ هفته ایی سقوط کنیم . چه نتایج بین المللی ایی داشت ؟ شما تصور کنید که در میانه عملیات کربلای ۵ ، زمانی که ما به ۵ کیلومتری بصره رسیده بودیم و حتی حومه بصره و پتروشیمی اش را نیز گرفته بودیم و بین ما و بصره فقط یه دژ مثلثی با طراحی اسرائیلی بود ، یک دفعه وزاری جنگ آمریکا و شوروی همزمان با هم به بغداد رفتند و شما تصور کنید که بسیجی های حدود ۲۰ ساله و کمتر ، از اروند رود گذشتند ( فاو ) که با سرچ در گوگل نیز می توانید تحسین دنیا را بیابید و تبدیل دنیا از جنگ سرد شوروی و آمریکا به گفتمان متخاصمانهء اسلام و آمریکا تبدیل شد که موجبش انقلاب و جنگ ما بود و اگر به منابع رجوع کنیم ، می بینیم که موج اسلام خواهی و درگیری با حاکمیتها ، نه در کشورهای دوری مثل فلسطین و مصر بلکه در کشورهای عرب و انصافاً مرتجع منطقه مثل عربستان و یمن و … پس از جنگ ما رخ داد و … از این دید ما اشتباه نکردیم و انتقادی وارد نیست . برای همین هم وقتی منتظری ۴ ماه پس از جنگ انتقاد کرد و گفت ما برای چی جنگیدیم و جواب این خونها را که می دهد ؟ امام خمینی ( ره ) در پیامی که از تلویزیون قرادت شد بر وی تاخت و ضمن عذرخواهی از مردم بابت تحلیل منتظری ، یکسره بر جنگ صحح گذاشت . جملات معروف امام درباره جنگ مربوط به همین پیام هست که همه کمابیش شنیده ایم : ما در جنگ ابهت دو ابر قدرت شرق و غرب را شکستیم ، … ندای اسلامخواهی در مصر و آفریقا از جنگ ۸ ساله ماست …. جنگ ما کمک به فتح افغانستان را بدنبال خواهد داشت … جنگ ما کمک به فتح فلسین را بدنبال خواهد داشت … ما در جنگ برای یک لحظه نادم و پشیمان از عملکرد خود نیستیم .
پس از منظر فوق ، انتقادی وارد نیست البته از دید حاکمیت ، و از منظر حفظ آرامش روانی هواداران نیز انتقادی وارد نیست . و بدلایل فوق ( بند ۱ ) زیاد اشکالی نیست که چرا یادمان جنگ را در زمان شروعش برگزارمی کنیم .
اه ، چقدر حرف زدم !
چگونه مدعیان روشنفکری چارهای جز مغالطه ندارند .(از خانم دکتر و آرش کمانگیر شگفت زده شدم ، به چند دلیل؟ چرا این دو نفر پیش از نوشتن یادداشت خود نیم نگاهی به ایام سال نکردند و جستجوئی نفرمودند ؟؟ بر اساس مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی سوم خرداد (روز فتح خرمشهر) به عنوان روز مقاومت، ایثار و پیروزی نامگذاری شده و در این روز برنامههای شاد و جشنوارههای مختلفی برگزار می شود؟خب خانم دکتر ! حالا حرفتان چیست؟ در روزی که خرمشهر آزاد شد ، ما جشن پیروزی برگزار می کنیم.نمی دانم این مسئله را ندیدید یا اینکه …..)
“تبدیل کردن پدیده ها به یک کل و جلوگیری از تحلیل ِ جزء به جزء آنها یک ترفند ِ بسیار کارآمد برای بستن راه انتقاد است.”
اولاً که شما خودت به شدت این تبدیل را مرتکب می شوی. به خصوص در تبدیل کل انقلاب اسلامی به یک پدیده یکدست و همگن آنوقت یک مثال ملودرام مثل سنگسار می زنی و بعد در مورد کل انقلاب اسلامی نتیجه گیری می کنی. دوماً شما استقراء ناقص هم مرتکب می شوی با همین منطق. مثلاً چون عکسهای مانور موشکی سپاه فتوشاپی بود پس آنگاه تمام موفقیت های جمهوری اسلامی تقلبی است. سوماً کلی نگری به معنی ذاتی انگاری و مطلق گرایی فرق دارد با در نظر گرفتن ارتباط بین مفاهیم و اعمال و اشیاء. اتفاقاً وقتی ذات گرا باشی می توانی مثلاً فرهنگ را به اجزاء تقسیم کنی عین تقسیم یک ماشین به اجزاء. و بعد فرض کنی که اینها خصوصیت های ذاتی و مستقل دارند که تا اینجا همه فرض است. اما در رویکرد هرمنوتیک مدرن نمی شود یک مفهوم یا یک تکست را جدا از بقیه و مستقل مثل یک چرخدنده بررسی کرد. همه معناها روی هم تاثیر می گذارند و اصلاً معنا از همین تاثیرات متقابل «تولید» می شود. برای همین هم نمی شود بر فرض انقاد شما از هفته دفاع مقدس را خارج از کانتکست ایدئولوژی لیبرال ضد جنگ و بدون تاثیر و تاثر از آنها خواند. خواننده به درستی حرف شما را در کنار سایر نظرات و حرفهای دیگران و خودتان و مثلاً حمایت از اسرائیل و ضدیت با اسلام و غیره می خواند . نمی شود حرف و متن را مثل اشیاء فیزیکی بهشان خاصیت ذاتی داد و از زمینه و کانتکست جدا کرد. این روش مهندسی است. در مهندسی یک جعبه سیاه که یک فرایند را روی ورودی A انجام می دهد و خروجی B را می هد باید همیشه همین نتیجه را بدهد. این یعنی یک خصوصیت ذاتی دارد که پایدار، همیشگی، قابل تکرار و قابل پیشبنی است. پس می شود از سایر اجزاء جدایش کرد و جداگانه بررسی کرد. این فرض اولیه مهندسی در علوم انسانی به این بلاهت و سادگی کارکرد ندارد.
کمانگیر: اولا، مرجع می دی من کی درباره “کل انقلاب اسلامی” نتیجه گیری کردم؟ دوما، مرجع می دی کی من گفتم “تمام موفقیت های جمهوری اسلامی تقلبی است”؟ سوما، بالاتر از سواد من حرف می زنی رفیق. حرف من این ه، اجازه بدید حرف بزنیم و عکس کشته های جنگ رو در بحث ها پیراهن عثمان نکنید. چاکریم.
کمانگیر عزیز مطلب من در مورد بهمین بحث پابلیش شد! مشتاق شنیدن نظرات شما هستم!
http://bizbloger.wordpress.com/2008/09/22/why-we-need-to-remember-begining-of-iran-iraq-war/
آر ش پاسخی برایت نوشتم. کمی کوتاه است.
آقای احمد نجفی در مورد این بحث پستی رو نوشتهاند که از زوایایی قابل تامله،
آدرس پست آقای نجفی: http://menbar.ir/1387/07/01/jangh
*************** ضد نقد و البته ضد میکیموس ***************
این آقای احمد نجفی بخش اول پست “چگونه مدعیان روشنفکری چارهای جز مغالطه ندارند” رو خوب شروع کرد، اما کم کم زد به صحرای کربلا، آخرش هم انگیزهخوانی عجیبی کرد؛ او در توضیح این موضوع که چرا پس از آزادسازی خرمشهر در خرداد ۶۱ خمینی دستور ادامۀ جنگ رو صادر کرد، گفته که:
“… و جالبتر از آنکه برای جماعت مریض! همیشه بهانه برای ایرادات بنی اسرائیلی وجود دارند. با تمام وجود می توانم قسم بخورم که اگر آن ایام جنگ تمام می شد ، همین جماعت به ظاهر روشنفکر فریاد وطن
خواهی سرمیدادند و نظام را متهم به شکست میکردند.بله همین جماعتی که امروز معترض به ادامه جنگ هستند نخستین کسانی بودند که اعتراض می کردند : « چرا ایران پس از فتح خرمشهر جنگ را تمام کرد !!!»…”
۱- احمد گرامی، لزومی نداره که با تمام وجودت قسم بخوری، همون با زبونت هم اگه قسم خورده باشی روزهات رو باطل کردهای…
**********************
ایشان در جای دیگری گفته:
“… امام راحل ما فرمودند « جنگ نعمتی برای کشور ما بوده است» و چه سخن حکیمانهای .بله کشور ما توانست در جنگ ناخواسته که می توانست به تسخیر ایران به دست دشمن خاتمه یابد ، استقلال نظامی داشته باشد..بهترین فرماندهان نظامی را تربیت کند و از نظر نظامی خود را دهها سال جلو بیاندازد.این جنگ خانمانسوز بود اما تجربه آن برای دستگاه نظامی ما باعث می شود هر جنگ جدیدی را به نفع خود تمام کند…”
۲- اگر واقعاً طرز تفکر شما اینست، من حرفی برای گفتن ندارم.
*********************
اما ادامۀ بحث چندان سرگرم کننده نیست:
” … این یادداشت را تقدیم می کنم به همه خانواده شهدا خصوص برادر بزرگترم محسن نجمی که در هفده سالگی به جبهه و رفت در منطقه فاو قطع نخاع شد و تا آخر عمر باید بر روی ویلچر بنشیند و شاهد تفسیرهای عجیب و غریب تیپ روشنفکران از عملکردش باشد…”
احمد عزیز مطمئنم که باور نخواهی کرد اگر بگویم که تا چه حد از خواندن این پاراگراف متاثر شدم، اما ایکاش برای یکبار هم که شده، منصفانه از خودت میپرسیدی که چه سیاست گذاریهای غلطی باعث آغاز جنگی شد که به قول خودت گویی در اون تمام دنیا بر علیه ایران موضع گیری کرده بودند (نقل به مضمون)…
********************
اکیداً توصیه میکنم که مطلب “نگاهی به تاریخچه هشت سال جنگ ایران و عراق” رو مطالعه کنید.
آدرس:
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/story/2005/09/printable/050920_pm-mv-war-history.shtml
*********************
توضیحات:
الف- بحث ضدیت با میکیموس هم شوخیای بود که به خاطر مشاهدۀ عکسی در گوشۀ “بالا سمت راست” وبلاگ ایشون، مطرح کردم.
ب- این کامنت رونوشتی از کامنتی بود که در وبلاگ خانم توحیدلو قرار دادم، فکر کردم شاید بد نباشه که اینجا هم قرارش بدم.
کمانگیر: مرحمت کردید رفیق.
شاید دلیل این که بزرگداشت روز آخر جنگ ایران عراق برگزار نمی شود این است که این جنگ پایان مشخصی نداشت.یعنی یک روز معین را نمی توان برای پایان آن در نظر گرفت. اگر به خاطر داشته باشید عراق بعد از قبول قطعنامه ۵۹۸ باز هم به ایران حمله کرد. دایی من بعد از قبول قطعنامه یعنی در ۱ مرداد ۱۳۶۷ شهید شد. به نظر شما روز قبول قطعنامه پایان جنگ بود؟ پیشنهاد بدهید روز شهادت آخرین شهید در ایران را گرامی بدارند شاید قابل قبول باشد!!
بازم جر و بحث سر این موضوع ! اینهمه گفتیم اینهمه شنیدیم آخرش هر کی حرف خودشو میزنه !!!!!!
بسیار بسیار عالی نوشتید. نکات را بخوبی دریافتید و نوشتید.
آرش تو می دونی روش من اعتداله و سر همین تو قشر فکری خودم خیلی طرفدار ندارم اما از تو می پرسم وقتی طرف دارد شارلاتان بازی در میا ورد. به جاب بحث ریچال می گوید تو باشی چه می کنی؟
این که نشد که؟ ما بردیم و ما بردیم چلوکباب را بدهیم آنها بخورند؟ این که نشد! چه دردی؟ چرا دردت می گیرد؟ چطور وقتی آنها زبان به نیش می گشایند خبری از درد نیست آرش خان؟ هو شده ی کلمبیا و عمو عطا درد ندارد . به سخره کرفتن امام یک امت درد ندارد آنهم از سوی کسی که همه ی زندگیش سخرا! است. اما مقابله به مثل درد دارد؟ می شود ریچال؟ … عحب …
[…] و به راحتی ارزش یک دفاع کم نظیر را زیر قلم هایشان “له” می […]
این بیل مار خیلی باحال است! (کمدین در ویدیو یوتیوب معرفی شده)
به شدت منتظر فیلم جدیدش هستم! فیلم جدیدش کلا در مورد انتقاد دین و اعتقاد است. البته با همان زبان طنز تندی که دارد! به طور حتم خوشایند بسیاری نخواهد بود. شاد باشید
[…] چگونه گفتگو را از ریشه میزنند؟ (کمانگیر : آیا بهتر نیست بزرگداشت را به روز پایان جنگ منتقل کنیم؟!!) […]