شیطنت ِ یک عکاس ِ نامرد با عکسهای دوست داشتنی
توسط کمانگیر در روز 14 سپتامبر 2008سپتامبر 14
جیل گرینبرگ ِ عکاس (Jill Greenberg) ضمن عکاسی از چهره ی مک کین شیطنت کرده و از زیر نور به صورت او تاباند. او توضیح می دهد که “اطرافیانش هم متوجه نشدند، اونها خیلی آدمهای باهوشی نیستند”. و به این ترتیب او توانست یک عکس “شیطانی” از مک کین بگیرد.
عکاس و عکس مورد بحث
داستان اما به اینجا خاتمه نیافت و گرینبرگ تصاویر ِ مک کین را به دندان های خون آلود و نظیر آن هم مزین کرد و در وبلاگش منتشر کرد (پایین). روی این تصاویر جملاتی چون “خیلی کیف داد وقتی به زنم که تو تصادف ناکار شده بود خیانت کردم” و “به زنم جلوی روزنامه نگارها گفتم (…)” نوشته شده است.
یکی از تصاویر اصلی هم روی جلد آتلانتیک چاپ شد (سمت چپ). این عکس، مک کین را با پوستی بد و چشمانی قرمز نشان می دهد. عکاس معترف است که عکس را به عمد این چنین برای روی جلد فرستاده است.
گرینبرگ را پیش از این با تصاویر “آخرالزمان”ش می شناختیم، تصاویری که کودکانی را در حال گریه نشان می دهد. برای گرفتن این تصاویر، بچه ها جلوی دوربین قرار داده می شده اند، به آنها شکلات داده می شده، و ناگهان شکلات از بچه گرفته می شده است (ویکیپدیا). گرینبرگ برای انجام چنین رفتاری با کودکان بشدت نکوهش شده است. مجموعه ی کامل عکسها را در اینجا در پوشه ی End Times ببینید.
قابل ذکر است که گرینبرگ یک منتقد جدی سیاستهای جرج بوش است و این مجموعه تصویر، انتقادی به سیاست های جرج بوش و بنیادگرایان مذهبی در آمریکا هستند.
کار نفرت انگیزی کردی خانم عکاس. عکس هایت اما یاد کودک درونمان می اندازدمان و برای همین دلمان می خواد دوستشان داشته باشیم، اما، انصافا گندت بزند.
منبع: گیتوی پاندیت و نیویورک پست
منم از آشنایی با شما خوشبختم.
در مورد عکس مک کین قضاوت نمی کنم ولی کارشون در مورد بچه ها جدا نفرت انگیزه!
کمانگیر: قربان من هم درمورد کارشان با بچه ها عرض کردم. آقایید.
من هم از این مک کین خوشم نمی آید، ولی باز هم نباید چنین کاری می کرد. گندش بزنند! در مورد عکاسی بچه ها که خیلی کارش غیر انسانی بوده. عجب انسان خبیثی است ماشالله!
به خاطر عکسش از مک کین باید او را ستایش کرد
راجع به تصاویر آخرالزمانش هم باید گفت عکس ها زیباست ولی دوست داشتنی نیست!
در مورد مک کین عکس تاریکی که در وبلاگش گذاشته با نقل قول مارتین لوتر کینگ خیلی جالبه.
انصافا با بچه ها چنین کاری کردن پست فطرطی می خواد!
می بینید؟ همه موقع نظر دادن در باره هنر یک خانم عکاس، در آن سوی مرزها با دست و دل بازیِ فراوان حرف از “نفرت انگیز بودن، خباثت ، پست فطرتی و گندش بزند “، به میان می آورید… چه دلهای حساس و نازک اندیشی…اما در همین نزدیکی شما ها سر می برند و قلب از شکاف سینه بیرون می کشند، تحقیر می کنند و انسانیت نزدیکانتان را به لجن می کشند و آنگاه شما دشنام گوی عامل اشک کودکی هستید که شکلاتش را از او دور کرده اند… باشد …هر چیز به جای خود…اما هر که در هر جا می تواند تنها و تنها “اطراف خود را “پاک کند، نمی تواند؟
مشاهده ٔعافیت طلبی ، کوته اندیشی و سطحی نگری همچون شمشیری به جگرم می رود و بوی مرداب عفن ِ عوام زدگی دل آشوبه ام می افزاید…دشنامم دهید که از شمایان انتظاری جز این به خطاست… اما خدا را ،که پس از عقده گشائی و سبکی ، ذره ای به سخنم بیاندیشید…
درشتی کردم،… ببخشائید بر بیابانگرد ِ خوابزدهٔ بیمار …که از او نیز جز تند خوئی نتوانید دید…
دردی است غریب، تنهایی در بیابانی لایتناهی…
کمانگیر: قربان، من چنین کاری کردم؟
هر چی فکر می کنم می بینم اصلا کار بدی نکرده!
آرش عزیز و پاک
تو خود وبگردی حرفه ای هستی، در تمام این وبلاگ آبادِ مغان، چند پارچه آبادی دیده ای که سر به تن بیارزد؟ چند قریه پیدا کردی که در آن هنوز زمین مرکز نباشد؟ به فروهر قسم که از وفور خرافه و خرفتی چیزی نمانده که دیوانه شوم و راهِ کلان شهر ها را در پیش گیرم…
من به تو برادر، جسارت نکردم ، در این آشفته بازار ،هنگام که چون تویی بیابم ، تلاشم آن است که به تند باد نقد ، زرد برگانی مرده و بی مقدار چون آن کامنت گذاران بی سواد را به خود آورم تا بر درخت تناور وبلاگ پارسی تنها برگ سبز فرزانگی چشمها را بنوازد …
تندی ام به مهربانی ات ببخشای…
چلهٔ کمانت پر توان و ذهنت پربار باد
بیخیال بابا، هر کی میرسه میگه کار بدی با بچهها کرد! نکنه فکر میکنین خیلی باکلاسه اینجوری حرف زدن؟ یه شکلات رو از دست بچه گرفته دیگه. کنارتون کلی از این بچهها هست که اصلاً نمیدونن شکلات چیه، اونا رو نمیبینین اونوقت گیر میدین به یه عکاس؟