نامه ی وارده: جمهوری اسلامی یا آرش کمانگیر، وقتی زور بگویند چه فرقی می کنند؟
توسط کمانگیر در روز ۳۱ مرداد ۱۳۸۷مرداد ۳۱
این “نامه ی وارده” را امید عزیز نویسنده ی وبلاگ بسیار خواندنی “یه بشقاب اسپاگتی” (خوراک) همان زمانی که بحثهای بالاشهر/پایین شهر درگرفته بود فرستاد (ببینید: پدیده ای به نام زهرا-اچ بی و اهمیت او برای وبلاگستان). متاسفانه بدلیل درگیری های شخصی انتشار این نامه به تاخیر افتاد. عنوان نوشته هم از من است. از امید عزیز و همه ی دوستانی که بحث را دنبال می کردند معذرت می خواهم. اگر شما هم مطلبی نوشتید اما وبلاگ ندارید یا به هر دلیل مطلب رو نمی خواهید در وبلاگتون بگذارید، نوشته/عکس/ویدئوتون رو بفرستید به arash@kamangir.net. واضح ه که استانداردهای وبلاگ نویسی رو در این کار لحاظ خواهیم کرد.
آرش عزیز
من یک عضو تازه از وبلاگستان فارسی هستم. مثل بسیاری از تازهکاران تلاش میکنم تا خوانندهی وبلاگم بیشتر شود. سعی میکنم محتوای خوب وبلاگم، تبلغ من باشد. موضوع کاریم هم بیشتر موسیقی و فرهنگ است و کمتر پست سیاسی داشتم، و علاقهای هم به ورود به بازیهای سیاسی وبلاگستان ندارم. همیشه تلاش کردهام تا به روز باشم و وبلاگم را با آخرین دستاوردهای وب ۲ در حد توان و دانشم آپدیت کنم. برای موفقیت هم به کمک همهی بزرگترهای وبلاگستان از جمله خود تو احتیاج دارم. هر بار که یکی از مطالبم از سوی تو، دکتر مجیدی و بقیه به اشتراک گذاشته میشوند و یا به کمک بالاترین، دنباله، هفتان یا دیدیش پربازدید میشوند، خوشحال میشوم. تصور نمیکنم که با این حس آشنا نباشی. اما سخن تو را در این پست چنان برای فضای عمومی جامعهی مجازی وبلاگستان فارسی مخرب میبینم که احساس میکنم علیرغم خطرهایی که رودررویی با تو برای اعتبار و اقبال وبلاگ نوپای من میتواند داشته باشد، بیان چند جمله ضروری است.
آرش عزیز
در مورد این پستت گفتنی بسیار است. تقسیم جامعه وبلاگنویسان به شمال شهر و جنوب شهر و محق دانستن خود و حرفهای شیکت، تحقیر علایق (اگرچه مبتذل) و دانش برخی از اعضای این جامعهی مجازی هر یک تفصیل بسیار دارد… اما اشارهات به کامنت من برای تأیید پست زهرا اچ بی و پس از آن نوشتن این که
یعنی آنچه او می گوید برای کسانی منطقی است. این “کسان” ساکنان همین فضای آنلاین هستند که حرفهای “شیک” من و تو را نشنیده اند یا منطقی ندیده اندش. این یعنی هنوز خیلی کار داریم.
به نوعی من را وادار میکند تا از خودم و باورم دفاع کنم.
آرش عزیز
من تصور میکنم که انسانی آزاد هستم که طبق اعلامیهی حقوق بشر حق دارم از آزادی فکر و عقیده بهرهمند باشم. من از این که تصور کنم که کس دیگری باید تلاش کند تا عقیدهی خود را در نظرم منطقی جلوه دهد بیزارم؛ حال این میخواهد جمهوری اسلامی و پروپاگاندای رسانهای و آموزشیاش باشد، و یا آرش کمانگیر وبلاگنویس. من تصور میکنم که با خواندن نظرات گوناگون، تفکر در آنها و سنجش آنها با قوهی منطقم میتوانم راه خود را خودم انتخاب کنم.
در مطلبی که دربارهی روشنفکری نوشته بودم گفته بودم که “یک متفکر خردگرای سکولار هم که بحث انتقادی در مورد خرد و خردگرایی را مسدود میکند، جزمگرا است.” گفته بودم که “در یک کار روشنفکری، آنچه اهمیت دارد، نه ایدئولوژی، که رعایت اصول دموکراتیک و “نسبینگری معرفتی” است.” موضع من بسیار واضح است. معتقدم تو اصول و باورهای خود را مطلق و بدیهی میپنداری و تشکیک در آنها را نشانهی ضعف منطق امثال من و یا در بهترین حالت عدم توفیق خود و دوستانت در القای آن اصول و باورها میدانی. آیا به این اندیشیدهای که بهترین راه پذیرش سخنانت در منطق من و امثال من همین دیالوگ دموکراتیک و پرهیز از جزمگرایی و تحقیر عقاید طرف مقابل است؟
آرش عزیز
آیا تقسیم وبلاگستان به بالای شهر و پایین شهر کاری جز دامن زدن به اختلافات و بدفهمیهاست؟ آیا لازم است که در جامعهی مجازی هم به سان جامعهی حقیقی ایران شهروند درجه یک و دو و سه داشته باشیم؟ وردپرسیهای خارج نشین یا ضد جمهوری اسلامی درجه یک، بقیهی وردپرسیها و بلاگریها درجه دو، بلاگفاییها و یاهو ۳۶۰ و پرشینبلاگیها هم درجه سه… این دستهبندیهای تحقیرآمیز چه سودی برای وبلاگستان فارسی دارد؟ این است جستجو برای پیدا کردن زبان مشترک؟ من در این نوشته آن آرش کمانگیری را نمیبینم که برای بامدادی کامنت میگذارد “مهم نیست که با آنچه می گویی موافقم یا مخالف. مهم این است که شما حق حرف زدن داری.”
آرش کمانگیر، زهرا اچ بی، کاربران بالاترین، وبلاگنویسان ایرانی…
اگر به یک زبان مشترک هم نمیرسیم، بگذارید حداقل در اینجا – اینجا که اگر میخواهیم سر همدیگر داد بزنیم هم باید آن را بنویسیم – به همدیگر حق بدهیم جور دیگری فکر کنیم. از نظرات مخالف برنیاشوبیم. تفکر، باورها، ایدئولوژی و علایق همدیگر را تحقیر نکنیم. باورهای خودمان را مطلق و بدیهی نپنداریم و به جای آن تمرین دموکراسی کنیم.
به همان اندازه که از آرش انتظار نمیره که در وبلاگستان دیکتاتوری برقرار کنه از سایر دوستان هم انتظار نمیره یکپارچه آرش را بکوبند. همین که نامه اعتراض شما را در ویلاگ قرار داده نشون میده که آرش بیسواد از دمکراسی نیست، این خیلی بهتر از بعضی وبلاگ نویسانی است که کامنت ها را فیلتر میکنند (همان چیزی که از آن فراری هستیم). دوست عزیز فضای آزاد و دمکراسی این نیست که بهشت را بسازیم و پر پرواز در بیاوریم. همان طور که شما انتقاد میکنید باید حق تحلیل شخصی و انتقاد را به آرش بدهید. کسی در وبلاگستان رئیس یا رهبر نیست که نگران باشیم حرف یک نفر ایجاد تخریب کند (هنوز اینطور نیست). کسی آزادی شما را نگرفته!! شما حق داری بگی گفتههای آرش خوب هستند یا نه، و یا حتی از آنها انتقاد کنی. تقسیم وبلاگ نویس و شهروند اگر بر اساس اصول خودش باشد و اصل را زیر سوال نبرد به نظر من بیعیب است. (مثلا من یک وبلاگنویس بیتجربه و بیسوادم!! اما تلاش میکنم که به شما برسم!!!) مثلا برای داشتن یک ازدواج خوب و موفق تاکید میشود با کسی از طبقه خود ازدواج کنید. و در آخر بگویم که بسیاری از مطالب که آرش بیان میکند مورد رای و موافقت من نیست (کشته و مرده آرش نیستم)!!
کاملا” با ایشون موافقم
خیلی جالبه کسانی که سخت نگران آزادی بیان و ابراز عقیده شخصی هستند و دم از ادب و احترام و … میزنند ، خودشون ۲۴ ساعته مشغول فیلتر کردن نظرات و کامنتهای دیگران هستند . آقا جان این آرش کمانگیر اگر چیزی میگه و انتقادی میکنه حداقل اینقدری جرات و جسارت داره که نامه ها و کامنتها رو حتی اگر بر ض خودش باشه هم منتشر میکنه ولی هیچ کدوم از کسانی که تمام فکر و دکرشون حرفهای قشنگ و دهن پر کنه جرات این کار رو ندارن .
حالا که اینجا اینقدر از زهرا اچ بی مثال زده میشه و مظلوم نمایی میشه ، من هم هیچ ابایی ندارم که زهرا اچ بی رو بعنوان نمونه فاسد ترین وبلاگهای ، وبلاگستان فارسی معرفی کنم . ادعاش در حد خدا ، انتقاد پذیریش در حد صفر. (ملکه فیلتر و سانسور – جالبه که یک پست در میون هم در مورد آزادی بیان مینویسه) .
(دلیل هم به اندازه کافی برای حرفم دارم) .