باطبی قهرمان ِ اساطیری نیست
توسط کمانگیر در روز ۱۶ تیر ۱۳۸۷تیر ۱۶
اولین کاری که در فرودگاه وین کردی چه بود؟
لپ تابم را بازکردم.اینترنت پر سرعت حیرت زده ام کرد. برای همین اولین کاری که کردم آپ دیت کردن نرم افزارهایم بود. رفتم روی یوتیوپ. فیلم تماشا کردم. حال کردم. هی فایل هارا دانلود می کردم؛ هی دیلیت می کردم. لذت بردم…(مصاحبه احمدباطبی با روزآنلاین)
این احمد باطبی است. بدون نقاب. “رهبر جنبش دانشجویی” اولین ساعات آزادیش از زندان و تعقیب را در یوتیوب سپری می کند و “دانلود کردن و پاک کردن” فایل. اینترنت پر سرعت شاید نماد زندگی ِ آسوده ی اینسوی جهان است برای باطبی، بی آنکه بداند. که یعنی حتی مجبور نیستی منت سیم شبکه را بکشی.
گذشته از کیهان ِ ناسزاگو، این روزها زیاد شنیده ایم که به باطبی خرده می گیرند، برای کار ناتمام ِ وثیقه اش در ایران، و برای هزار دلیل دیگر.
در جستجوی همه ی چیزهای از دست رفته، شاید خیلی هایمان زیادی ناب گرا شده ایم. باطبی یک انسان است و انسان ها نفس می کشند، و در دنیای مدرن در یوتیوب ول می گردند. اجازه بدهیم نفسی بکشد. او تضمینی نداده است که شهوت ما برای ملاقات ِ قهرمان ِ اساطیری با هاله نور دور سرش را ارضا کند.
آن دیگری جایزه روزنامه نگاری گرفت بی اینکه وبلاگ براهی داشته باشد (مقاله نوشتن طلبش). اجازه بدهیم به باطبی که در سرزمین نو کمی آسودگی را مزمزه کند. اگر او هم سخنرانی اش را با تشکر از پوتین های آمریکایی شروع کرد، آنوقت کبابش می کنیم، نه پیش از آن.
موافقم که باید به باطبی مثل یک انسان نگاه کرد و شرایطش رو در نظر گرفت. کنار گود نشستن و گفتن که لنگش کن کاری نداره. در عین حال هم هرکسی که سرشو بلند میکنه و وارد بازی میشه قبول کرده که هرکارش از همه طرف نقد خواهد شد.
کمانگیر عزیز
من هیچ وقت ادعای رهبری جنبش دانشجویی نداشتم . دومن هیچ وقتی تابه حال با نقاب جایی ظاهر نشدم که این بار بار اولم باشد . شاید مشکل هم همین جاست . که من هیچ وقت نخواستم نقاب داشته باشم . و یا شاید مشکل مردم هستند که حد وسط ندارند . یا سیاه سیاه میبینند یا سفید سفید. به نظر آنها آدمها باید همان چیزی باشند که آنها میخواهند . آن هم به شکل تمام و کمال . و اگر نبودند پس آدم بد و بی لیاقتی هستند . در طول همین چند سال اخیر همین گونه بوده . خاتمی به عنوان ریس جمهور با آن حمایت میلیونی در ظرف مدت کوتاهی به عنصری تبدیل شد که همه معتقد بودند که حضورش باعث ادامه بقای نظام است . اکبر گنجی با آن همه حمایت جهانی در طرف مدت کوتاهی به توسط همین مردم حذف شد . چون نخواست کاری را بکند که سلیقه دیگران است . و… مشکل اینجاست که آنها نمیخواهند خود واقعی دیگران را قبول کنند . و همواره تلاش میکنند با اراده جمعی شرایطی را ایجاد کنند که طرف مجبور بشود به سویی برود که آنها میخواهند . اگر از روز اول به این موضوع فکر میکردیم که محمد خاتمی یک روحانی است و برای کسب مقام ریاست جمهوری مبانی نظام مثل اعتقاد به ولایت و قانون اساسی را پذیرفته و از حد آن خارج نمیشود ، شاید حالا شرایط بهتر میبود و کسی نمیگفت خاتمی گولمان زد . یا درمود گنجی میپذیرفتیم که او یک روشن فکر دینی هست نیز به همین شکل .
کمانگیر عزیز
من ادعای هیچ چیزی را ندارم . و هیچ گاه نقاب به چهره نداشتم . من هم بلد هستم مصاحبه ای سیاسی ترتیب بدهم و با ادبیاتی مخصوص بگویم که بعله بلافاصله بعد از رسیدن به فرود گاه وین لبتابم را باز کردمو با مسنجر با مبارزین داخل ارتباط برقرار کردم تا ببینیم اوضاع مبارزه درچه حالی است . نه این کار را نکردم . چون اینقدر خسته بودم که ترجیح دادم قدری از اینترنت پرسرعت لذت ببرم . چیزی که هیچ گاه حق داشتنش را در کشور خودم نداشتم . با مردم مختلف دنیا به دیدن بازی فوتبال ایتالیا و اسپانیا مشغول شدم . همان کاری که همه رهبران سیاسی انجام میدهند . اما در مصاحبه هایشان حرفی در موردش نمیزنند .
اما من مدعی یک چیز هستم . آن هم این چیزی که هستم . کارنامه عملکردم . و مدعی کار های هرچند کوچک اما قابل اجرا که در برنامه های آینده ام انجام خواهم داد . فرهنگ کشورما قهرمان پرور و قهرمان کش است . کسی را یکشبه رستم دستان میسازد و دیگری را در لحضه ای ضحاک مار به دوش . چرا که در فرهنگ ما حریم خصوصی دیگران و احترام به هویت فردی و خواسته های آدمها تعریف درستی ندارند . به کامند ها ، یاداشت ها ، مقاله ها ی مثلا همین بالاترین در این چند روز و یا استناد های روزنامه محترمه کیهان نگاه کن . این تجاوز را به حریم خصوصی به انواع شیوه ها میبینی . یا من خوب خوب هستم و یا بد بد . سیاه سیاه و یا سفید سفید . سوالاتی را میبینی که دوتا شاخ روی کله ات سبز میشود. کسی پرسیده : راستی همسر سابق احمد باطبی کجاست . از اون کی خبر داره . … و یا : حالا افتاده به توضیح دادن که خطر جانی بود و چه و چه. ولش کردند و آزادش گذاشتند تا فرار کنه، خیال برش داشته که خیلی مهره کلیدی بوده! و یا :آخی، لطف الله میثمی . گناه داره که. یه فکری باید کرد. چه می دونم. ملت جمع شن یه پولی بدن سند رو پس بگیرن. پیرمرد بیچاره. ویا :بنده تو دهاتمون داشتم کشاورزی می کردم زمانی که شما تو کافی شاپ با احمد باطبی اسنک می خوردین و عکس یادگاری می گرفتین ویا:ولی هتک حرمتی بزرگ و فدا کاری چون میثمی هم دور از انصافه!ویا : جب احمد باطبی تو دهنی خوبی به این محسی بی شرف دروغ گو زد و جواب اتهامات کذائی و من در آوردیش رو داد….. مشکل اینجاست که کسی نخواست باور کند که آدمها یک بخش خصوصی هم دارند که باید به آن هم بپردازند .بخش خصوصی زندگی با تمام مشکالات و معذروریت های یک آدم عادی .کاش میفهمیدند که باید هر آدمی را آنگونه باور کنند که هست . نه به آن شکلی که دوست دارند . باشد . من همین هستم . نه بیش و صد البته نه کم و خصوصا بی نقاب .شاد باشید
” آنوقت کبابش می کنیم، نه پیش از آن…”
چه گه خوردن های زیادی!
چی شده؟ فلان جای اصلاح طلب تون باز سوخته یک آزاده ی ایرانی غیر فاسد از دست رفقای خاتمی و دار و دسته عزیزش جان سالم بدر برده و در جهان آزاد مبارزه درست و حسابی می خواهد بکند؟
این حرفها و اصطلاحات را از کجا در می آورید؟! بیچاره افتاده زندان و حالا رفته خارج از کشور. مگر بدهکار کسی بوده مگر … این حرف ها چیه می زنید. این اصطلاحا اسطوره و قهرمان و رهبر دانشجویی مال دوران خامی و هیجان کور و… بذارید باطبی هم مثل هر ادم دیگری دنبال زندگی خودش باشد.
اهان پس جنابعالی خودتان کپنهاک تشریف دارید!!!! نه دوست عزیز در ایران امروز تقریبا اکثریت به این نتیجه رسیدند که هر چه می کشیم از قهرمانی و قهرمان دوستی و قهرمان بازی است. ما وقتی جامعه دموکراتیکی خواهیم داشت که هر کداممان به جای شاه کوچولو بودن یک انسان راحت و بی ادعا و پرکار و خلاصه ادم باشیم.
البته شما هم حق دارید. در کپنهاک خوب سرگرمی برای خودت پیدا کردی. اسطوره و قهرمان و … ور رفتن با این کلمات حال می دهد. قبول دارم.
باطبی جان قشنگ نوشتی.
بنظرم کمانگیر منظورش همینی بود که شما گفتی ولی خوب این دوست ما سابقه دیرینی در پیچاندن مطلبش دارد!(-:
بقول خودت خیلی ها خیلی حرفها میزنند، خوب حق حرف زدن دارند و میزنند. در ادامه مثالهایی که آوردی هزارتای دیگرش را هم میشود اضافه کرد. یک گروهی هم فکر میکنند باطبی یک شبه شد رهبر! و اصلا هیچ کاری نکره بود و …!
موضوع اینستکه شما تا ابد هم که وقت بگذاری و یکی یکی جواب این حرفها را بدهی تمامی ندارد. پس دنباله کار خویش بگیر! اگر بقول خودت هر حرکتی را هم گرچه کوچک به نتیجه برسانی بهتر است تا برای پاسخ این و آن همه وقتت را صرف کنی.
ولی من با یک جای مطلبت مخالفم، گنجی و خاتمی و سروش و سازگارا و… اینها اولا روشنفکر نیستند که روشنفکری دینی و اسلامی نمیشود. فراموش هم خواهند شد بخاطر همان بخش دینی که پشت بند روشنفکر آمده! چرا که مقابل اصلاح قرارشان میدهد. بنظر من مردم کسی را که در این نظام نان و نمک خورده نخواهند پذیرفت حالا هرقدر هم که برایت جویی کند!
سلام کمانگیر عزیز. از انجایی که در ایران فیلتری کمتر به اینجا سر می زنم. فیلم ۱۸ تیر در وبلاگ عزت الله ابراهیم نژاد مرا باز به اینجا کشاند. راستش با دیدن این مطلب بغض کردم. دلم گرفت از این ملت ناتوان که تمام ناتوانایی های خود را د وجود یک آدم خلاصه میکنند و از او می خواهند درست در همان زمانی که آنها به دنبال شخصی ترین کارهای خود هستند، جورشان را بکشد و به جایشان بمیرد. برخورد با باطبی پیش از رفتن او نیز همینطور بود. انگار باطبی باید برای آب خوردن خود هم از این ملت اجازه می گرفت یا مثلا اصلا آب نمی خورد. این فرهنگ ناشی از تنبلی ماست و ناتوانی مان. اینطور خودمان را توجیه می کنیم و مبارزه تنها به دست رستم می سپاریم.
راستش محشر نوشته بودی و حسابی لذت بردم
احمد جان سلام. از این راه دور دستت را می فشارم و برایت آرزوی خوشی دارم و دوست دارم لحظات خوشی را بگذرانی. تو انسانی با تمام خواسته های انسانی ات حتی اگر رستم باشی. زندگی ات را بکن برادر و به هیچکس و هیچ چیز جز آنچه می دانی درست است و خود می خواهی عمل نکن. این خواسته می تواند از یک زندگی مبارزاتی و اسطوره ای تا یک زندگی شاد و عادی و کاملا شخصی تغییر کند. تو آنچه که باید بسیاری آدمها با هم انجام می دادند یک تنه پذیرفتی و به انجام رساندی. دست مریزاد پسر عزیز.
کمانگیر عزیز می خواستم اگر اجازه بدهید مطلب شما و احمد را به طور کامل با لینک به شما در یک پست وبلاگ بگذارم. منتظر اجازه شما هستم.
باز هم سپاس
کمانگیر: کتایون جان، چاکریم عزیز. اجازه ما هم دست شماست رفیق.
منم گاهی وقتا موافقم که کمانگیر مطلب رو می پیچونه تا بگه ولی این یکی که پیچشی نداشت و واضحا داره میگه که بیخودی از باطبی انتظارات قهرمانی نباید داشت و بذاریم که بنده خدا اول کمی استراحت کنه بعد اگه حرفی زد نقدش کنین نه اینکه از بدو خروج از ایران هر حرکتش رو در بوق و کرنا کنین. در واقع در دفاع از باطبی به عنوان یک انسان است. از تندی لحن کامنتهای بالا راستش شگفت زده شده ام.
ممنون کمانگیر جان. کاش همه ایرانی ها چون تو بودند رفیق جان. ارادت
حرفت عین حقیقت هست. همان حرفیست که باطبی هم با توضیح بیشتر در کامنتهای بالا زد.
آقای باطبی مردم بی کارند و دنبال سوژه می گردند. از تخریب دیگران هم لذت عجیبی می برند. همین طور از ساز مخالف زدن و نکته گیری بی ربط برای اثبات خاص بودنشون و متفکر بودنشون. چه دلیلی داره که بخواین به تک تک افراد جواب بدین؟
http://hesamfiroozi.blogfa.com/post-57.aspxتکذبیه دکتر حسام فیروزی در خصوص خبر کیهان و احمد باطبی
پسر شریفی بود و مرد شریفی است. دورادور می شناسم اش.
در کنار خیلی های دیگر دوستش دارم و خوشحال ام بیشتر ازش بخوانم و بشنوم.
آرش جان سلام
ای ولله. یکی از چندتا نوشته های تو است که با کلمه به کلمه آن بدون قید و شرط موافق هستم. دستت درد نکند. در ضمن نه تنها نپیچانده ای مطلب را بلکه بنظر من بسیار صریح و با درنظر گرفتن تمام اصول نوشتن آن را نوشته ای. بگذریم.
وقتی باطبی از ایران خارج شد من خیلی خوشحال شدم. نه بخاطر جنبه سیاسی قضیه بلکه بخاطر اینکه زندگی هرکسی باید یک روالی پیدا کند. حتی اگر کسی کار سیاسی هم می کند باید با یک روال و خیال آسوده چنین کند نه اینکه هر روز -بقول عزیز نسین- مثل مهره های تسبیح توی دست های سرنوشت بالا و پائین بشود. زندگی احمد از الان به بعد یک روالی می یابد و این چیزی است که در این مدت از وی دریغ شده.
من نه از جنبش دانشجوئی کشور چیزی می دانم و نه از رهبر یا رهبران آنها. نگران باطبی بودم ولی خدا را شکر خطر از سر او رفع شد.
و اما الان که این پاراگراف را می نویسم دلم دارد تالاپ تالاپ می زند. اولین باری است که خطاب به احمدباطبی می نویسم. فقط خیلی خوشحالم احمد جان که هستی. چه آن اسطوره و قهرمان باشی چه نباشی. ورودت را به این طرف دنیا خوش آمد می گویم. امیدوارم آنچه در زندگی به دنبالش هستی و آنچه در این سالها از تو دریغ شده را در اینجا بیابی.
موفق و خوش و شاد و سالم باشی.
از تو هم آرش عزیز بخاطر این مطلبت متشکرم.
ارادتمند شما
محمد (ققنوس)
کیهان نوشته که باطبی کارهای نبود با یک عکس قهرمان شد وقتی یک ادم هیچکاره بخاطر یک عکس نه سال شکنجه وزندان میکشند وای بحال مبارزین
http://criticalimage.blogspot.com/2008/07/blog-post.html
با سلام
بعنوان یکی از نیروهای امنیتی ج. ا. می گویم :
احمد باطبی مثل خیلی از جوانان دیگر بطور اتفاقی و در جریان دستگیری انبوهی در جریان غائله ۱۸ تیر دستگیر شد منتهی چاپ عکسش در روی جلد مجله خارجی ، در آن فضای پر التهاب باعث سخت تر شدن کارش و صدور حکم اعدام برایش شد .
قبول دارم و تایید می کنم که در یک مقطعی در زندان خیلی به وی سخت گرفته شد ؛ بالاخره در نظامی با این شدت تقابل بین نیروهای درونی و خودی و غیر خودی ، حرکتهای آشوبگرانه به شدت پاسخ داده می شود . من اینجا از تمام عزیزان و دوستانم می خواهنم که تصور کننند که اگر جای ما و جای شما با هم عوض می شد و من و دوستانم ، داستان ۱۸ تیر را برای شما می ساختیم و کار نظامتان ذا به لبه پرتگاه می کشاندیم و بعد کمانگیر عزیز که مثلاً در این مثال در جای یک نیروی امنیتی نظام بود ؛ ما را دستگیر و به اوین خود می برد ؛ چه برخوردی می کرد .
ولی از اول هم خود ماها به صدور حکم اعدام برای باطبی معترض بودیم . چرا که می دانستیم اجرا نخواهد شد و فقط ما را در دهان سازمان های حقوق بشری می اندازد . اعتراضمان هم همین بود . می گفتیم با این احکام مسخره ، هم ما هزینه این احکام سنگین را می پردازیم و هم اینکه اجرا نمی شود یعنی آش نخورده و دهن سوخته .
کمانگیر عزیز ! من مدتهاست نوشته هایت را می خوانم . علی رغم اشتباهاتی فاحجش در بعضی از آنها ، نشانی از هوش را در بین بعضی هایش می بینم . پس به این موضوع بهمراه دوستانت دقت کن :
از دید ما یعنی گروهی از مسئولین رده های مختلف امنیتی ، صدور حکم اعدام احمد باطبی ، خیانتی است به نظام و آنرا در راستای یک حرکت تخریب کننده نظام منتهی از منشاء خودی ( یعنی بخش فاسد دستگاه قضایی ) می دانیم و نه تنها آینگونه احکام را قبول نداریم بلکه احکام آغاجری ، اکبر گنجی ، محسن سازگارا ، عباس عبدی و … را نیز در همان راستا می دانیم .
کمانگیر گرامی ، برادر من ، ( و حقیقتاًمن و تو دو ایرانی و برادر هستیم منتهی از بد زمانه در دو سوی یک تفکر سیاسی ایستاده ایم که اف بر این موجبات اختلاف باد ) عزیزم . دقت کن ! از دید یک دلسوز نظام ج . ا . و از دید من به موضوع نگاه کن ! کدام یک از احکام صادره فوق اجرا شد ؟ و کدام پرونده افراد فوق به نتیجه رسید و آیا همگی آزاد نشدند ؟ و چه نتیجه ایی برای ما داشت ؟ من اگر بگویم هیچی تو باور کن . در حقیقت پرونده های فوق بیشتر به درد اپوزوسیون داخل و خارج کشور خورد و بیشتر بدرد خود آغاجری و اکبر گنجی و …. اینها خورد وگرنه کجا اکبر گنجی را به کنگره آمریکا راه می دادند ؟ با پارکیینگ کنگره هم راه نمی دذادند . به طویله آنهم همچنین .
و مثلاًتو و دوستانت چه می دانید اکبر گنجی کی بود ؟ در سال ۶۴ و ۶۵ ، موجی راه افتاده بود در تهران به نام پانک ! و جوانان کفشهای چراغ دار می پوشیدند و رقص بریک دنس مد شده بود . خبر به جبهه ها رسید و کم کم جوانان از جبهه به شهر می آمدند و همگی معغترض که : آقا ما داریم جوون می دیم اینها پانکی بازی در میارن و سرگوچه ها بریک می زنن ! به خدا قسم کمانگیر ، به خدا قشم همین اکبر گنجی ، در میدان جمهوری ، جلوی پایگاه مقداد روی سکو یا موتور می رفت و علیه اینها سخنرانی می کرد و بعد با ۷۰-۸۰ موتور راه می افتاد . بخدا قسم ما ، پشت سر همین اکبر گنجی به لباس و چهره پسر و دخترهای جوان پانکی با سرنگ اسید می پاشیدیم ( که کاری بس غلط بود و خدا کند که هم خدا و هم آنها ما را ببخشند ) و پشت سر همین گنجی با زنجیر و تیغ موکت بری به جان مردم می افتادیم ( که آنهم غلط بود ) و نمی دانم خبر داری یا نه که به دستور امام عزیزمان به ناطق نوری که آنوقت وزیر کشور بود ؛ به سختی با ما برخورد شد و کتکی خوردیم جانانه در خیابان و مجبور شدیم جمع کنیم برویم دوباره جبهه و فدایش بشوم امام را که گفتهبود مثل اوباش با اینها برخورد کنید !
آری این چنین بود برادر ! ما معتقدیم که پروژه گنجی سازی و سازگارا سازی و باطبی سازی ، پروژه ایی است رذیلانه و کاملاًبه ضرر نظام جمهوری اسلامی که توسط بخش فاسد و وابسته قوه قضائیه ( شاهرودی و مرتضوی ) اجرا شده است .
و عیب شما و دوستانتان این است که همه ماها را به یک چشم و مانند یک بدن و یک تنه و سر می نگیرید . نه ! ما اینگونه نیستیم و در بسیاری از موارد شما را قبول داریم و در بسیاری از موارد دل به شما می سوزانیم .
و عیب شما و دوستانتان این است که تمام داشته و نداشته تان و تمام آرزو و آرمانتان را در وجود شخص ( مانند احمد باطبی ) می بینید . در صورتیکه احمد باطبی در حد و اندازه این حرفها نبود . و نه حتی دانشجو هم نبود که عضو کلاسها و دوره های آموزشی جهاد دانشگاهی بود . و کسی نیست که مثلاً بتواند نماینده جنبش دانشجویی شود .
و این را بدان ! هیمنه ایی که شماها از وزارت اطلاعات درست کرده اید و جار می زنید با داستان فرار احمد باطبی نمی خواند و پارادوکسی حل ناشدنی ایجاد می کند !! اگر آن وزارت اطلاعات اینقدر مخوف است که شما می گویید ؛ پس چگونه باطبی ها و گنجی ها و ابراهیم نبوی ها و سازگارا ها و بهنود ها و … دسته دسته در زیر دماغ آن وزارت اطلاعات مخوف و مقتدر و جانی که همه چی را کنترل می کند ؛ به آسانی از کشور خارج می شوند و هر آنچه می خواهند می گویند . حالا باطبی بسان فیلم های رامبو و spy game از ایران فرار کرده ؛ نیاندیشیده اید که آن بقیه از مرز قانونی و با پاسپورت رفته اند ؟!!!!
کمی دقت کنید .
وقتی کیهان میگه کسی بده بدونین طرف وطن پرسته و انسان شریفیه وگرنه افتخار فحش شنیدن از کیهان رو نداشت
با درود
آقای باطبی از اینکه شما را صحیح و سالم در تلویزیون دیدم بسیار خوشحال شدم .
آقای باطبی از برچسبهای واهی که اینجا و آنجا میشنوید دلگیر و دلسرد نشوید
تاریخ در مورد شما و دیگر مبارزینی که در آن بیدادگاه های ” ج . ا ” زندانی و شکنجه شدید قضاوت خواهند کرد.
آقای باطبی فقط یک درخواست لطفاً مردم ایران را فراموش نکنید – به تمام (البته در صورت امکان)اپوزیسیون خارج از کشور، از طرف من بگویید که مردم ایران از جنگ و جدل بین این گروه و آن گروه خسته شدن ، یا شما یا دیگر چهره های برجسته تدبیری بیاندیشید که بین همه گروهای مخالف اتحاد برقرار شود.
پاینده ایران
زنده باد آزادی،آگاهی و برابری
احمد از ایران رفت حالا که دستتون بهش نمیرسه. هی کیهان و وبلاگ جمهور و دیگر وطن فروشا خودشونو جر بدن.
این تیتر یعنی چی؟ “رهبر جنبش دانشجویی”
برای من سواله که شمایی که ادعا می کنی ایشون قهرمان اساطیری نیستن چه طور خودتون دو خط پایین تر چنین لقبی بهشون می دی؟!
واقعا می شه از آقای باطبی بپرسین اون لحظه که این پیراهن خونی رو بالای سرشون گرفتن چه عقیده ای داشتن و اون موقع آیا جزو رهبران جنبش دانش جویی بودن؟ منکر این همه درد و رنج توی زندان نیستم ولی دوست دارم بدونم که آیا ایشون از اول فعال دانش جویی بودن یا بعدا فعال شدن؟
“او تضمینی نداده است که شهوت ما برای ملاقات ِ قهرمان ِ اساطیری با هاله نور دور سرش را ارضا کند.”
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++….
I fully agree with u. well said
“او تضمینی نداده است که شهوت ما برای ملاقات ِ قهرمان ِ اساطیری با هاله نور دور سرش را ارضا کند.”
به نظر من باطبی حقشه که هر جور دوست داره زندگی کنه
[…] (سند ) – ( سند ) – ( سند ) – ( سند ) – ( سند ) – ( سند ) و […]