کاش اخلاقمان به سیاست آلوده نمی شد
توسط کمانگیر در روز ۲۷ خرداد ۱۳۸۷خرداد ۲۷
اول)
نیمه شب، ماموران ِ ماسک به چهره زده به خانه مرد می ریزند و کشان کشان بیرون می کشندش. بعد عکاس های خبرگزاری ها هجوم می برند و از زیر و بم زندگی ِ متهم عکس می گیرند. مرد اولین سری کتک رو پیش از سوار شدن به ماشین پلیس و در راه می خوره. مردمی که عبور می کنند معتقدند “این کثافت ها رو باید سوزوند”.
این روایت اصلا نا آشنا نیست.
استاد ِ دانشگاه دختری رو به دفترش صدا کرده. فیلمی موجوده که مرد رو دستپاچه نشون می ده. دانشجویان اعتصاب می کنند. تصاویر و نام فرد در هزاران وبلاگ قید می شه.
این روایت هم دیگه نا آشنا نیست.
حادثه زنجان و برخورد با “اراذل” یک شباهت دردناک دارند: در هر دو مورد نظام قضایی دور زده می شه. در هر دو مورد کسانی، پلیس یا دانشجو، به حریم کسی هجوم می برند و رسواش می کنند. در هر دو مورد حریم انسانی نقض می شه.
دوم)
دیروز، خبر آزار دختر دیگری هم منتشر شد. تفاوت این خبر با حادثه زنجان این بود که در این مورد، موضوع فقط به “تلاش برای آزار” ختم نشد و “مرجان” توسط برادرش کشته شد،
در حاجی آباد بندرعباس…مردی به خواستگاری دختری ۲۱ ساله رفته است….خانواده ی دختر …مخالفت می کنند. اما دختر به این مرد علاقمند شده و … او اصرار می ورزد….دختر از منزل فرار می کند….پس از سه روز…فاش می کند که همراه آن مرد برای ازدواج به دفترخانه ای مراجعه کرده است اما به دلیلی نداشتن اجازه ی پدر موفق به عقد ازدواج با او نشده است. تصمیم گرفته به منزل بازگردد و پدر را راضی کند که همراهش به دفترخانه برود. …برادر…: “…آبرویمان را در خطر می دیدم…یک تکه پارچه برداشتم و آن را در دهان خواهرم فرو کردم سپس با تکه پارچه دیگری حلقه دار درست کردم و مرجان را از آن آویزان کردم. …پیکر نیمه جان او را پایین آوردم و با چاقو چندین ضربه به وی زدم وگریختم” (ادامه)
این رخداد تفاوت ماهوی با حادثه زنجان داره اما شباهت ناگریزی هم وجود داره: به دختر دانشجوی زنجانی گفته شد که سکس تنها راه نجاتش از اخراج یا محرومیت دیگری ه. دختر بندرعباسی اما دو راه بیشتر پیش رو نداشت: فرار دایمی از خانه و انتخاب زندگی ِ یک زن خیابانی، یا مرگ. عملا مرجان انتخابی نداشت.
ملا حسنی می نویسه،
در کشور ما خبر آزار و تعدی به یک دختر خانم دانشجو٬ آنچنان انرژی التهابآفرینی دارد که شاید هیچ خبر اسفبار اقتصادی٬ اجتماعی٬ سیاسی٬ محیط زیستی٬ حقوقی و جزایی و حتی سیل و زلزله و غیره باعث تحریک دانشجویان نشود.
سوم)
اینکه استاد زنجانی درخواست غیرقانونی از دختر دانشجو داشته ارتباط مستقیمی به تصمیمات دیگر ایشون و لغو مجوز انجمن اسلامی دانشگاه زنجان نداره. تلاش برای ساکت کردن وبلاگ نویسان به این دلیل که،
توصیه میکنم اول یک قدم عقب بنشینید و به آن نگاه کنید تا اصل خبر مشخص شود…اگر با کمی آرامش این خبر را دنبال کنید، می بنید چه طیفهایی از آن سود می برند. تلویزیونها و رسانههای خارجی خود را با آن خفه میکنند، ناراضیان سطحی نظام آن را در شیپور می کنند و بعد یک حرکت علیه چند نفر آغاز می شود و در کل، سودی برای یک عده خاص قرار است در پی داشته باشد.
رو هم بی ارتباط با موضوع می بینم. این حادثه سو استفاده یک استاد دانشگاه از موقعیت شغلی ه، اینکه رسانه ها چکار می کنند می تونه کمک باشه به رد یا تایید این شک که این حادثه از پیش طراحی شده است. این البته بوضوح فقط یکی از احتمالات، و بنظر شخصی ِ من جزء نامحتمل ترین اونهاست.
سمیه توحیدلو می نویسه،
کاش اخلاقمان به سیاست آلوده نمی شد
بنظرم اگر حرف زدن در مورد این جمله حاصل این اتفاق باشه، نه برای دانشجوی بینوا، که برای ِ مای دیگه که کنار گود ایستادیم، پیروزی ه،
پس نوشت: متن کامل نوشته بامداد رو بخونید: آرام باشید؛ بگذارید ببینیم چه خبر است. بامداد عزیز معتقده که قسمتی که من از نوشته اش ذکر کرده ام تمام منظور ایشون رو نمی رسونه.
پس نوشت ۲: یولیو جواب می دهد: به آرش کمانگیر – درباره دختری که نمی خواست تن دهد!
پس نوشت ۳: پاچال جواب می دهد: اعتراضات اخیر و رگ غیرت
سلام، ممنون نوشتهی خوبی بود. ولی به نظرم نقل قولی که از بامدادی کردی، زیاد representative آنچه من نوشتم نیست.
این عبارت رو من از جایی نقل کردم که بگم اصولا در برخورد با خبرهای به ظاهر داغ و پرسر و صدا بهتره اندکی صبر کرد و از دور و به صورت منطقی و تا حد امکان دور از جنجال موضوع رو بررسی کرد.
من فقط یکسری تردیدهایی رو مطرح کردم و اینکه نباید زود قضاوت کرد. فراتر از این نرفتم و ضمن محکوم کردن هرگونه هتکحرمتی از دانشجویان، دوستان رو از زود داوری کردن بر حذر داشتم.
قربانت
کمانگیر: ببخش عزیز. ذکر کردم نظر شما رو در پس نوشت. اینکه نباید زود داوری کرد رو با شما دقیقا موافقم.
خیلی حال کردم باهات!
من واقعاً اعصابم به هم ریخته بود از اون ویدئو. طبق اون ویدئو در هیچ محکمه جهانی اون آقا متهم نیست. فقط در محکمه جمهوری اسلامی متهم میشه. به نظر من نوع برخورد با اون ویدئو عملاً تأیید حکومت بود. یه تناقضیه که نمی شه راحت ازش اومد بیرون! متاسفانه دانشجوها از ابزاری که خود حکومت استفاده میکنه میخوان علیه حکومت حرف بزنن! نیازمند به ابزار همه پسندتری هستیم
در مملکتی گه همه از فساد سرانش باخبر هستند .وبعد از رو شدن فساد به دلیل باند بازی از طرف باند خودشون خمایت میشوند و با سپردن وثیقه حتی چند روز هم در بازداشتگاه نمیمونند قانون محلی از اعراب نداره.
بازرگانی از بازار میگذشت.برده فروشی را دید که برده ای قوی هیکل را میفروشد .ومیگوید این برده اگر رگ غیرتش بگیرد چهل تن را حریف است.
برده را به قیمت گزافی خرید و به همراه کاروانی راه شهر خویش در پیش گرفت .
راهزنان در سر گردنه ای به کاروان حمله کردند.بازرگان شادمان از داشتن غلام به او گفت که اکنون نوبت هنر نمایی توست.
دزدان از کاروان سرقت میکردند و هرچه بازرگان به غلام میگفت که چرا کاری نمی کنی غلام میگفت اکنون وقتش نرسیده.
خلاصه دزدان تمام دارایی کاروان را بردند .
بازرگان که از دست غلام بی خاصیت ناراحت بود رو به رییس راهزنان کرد و گفت به تو حواله هزار دینار میدهم به شرطی که این غلام را ادب کنی .
رییس دزدان حواله را گرفت وبه راهزنان گفت حساب این غلام را برسید.راهزنان یکی پس از دیگری بر پشت غلام سوار میشدند تا نوبت به آخری رسید.
آخرین نفر همانطور که بر پشت غلام عقب و جلو میرفت به او گفت جای مادرت خالی .
ناگهان غلام فریادی کشید و او را با ضربه ای بر زمین کوفت و مرد.
دیگر دزدان به سمت غلام حمله کردند .اما غلام همه را بر زمین زد و تمامشان را کشت.
و بازرگان به راز حرف فروشنده پی برد.
بله آقای ملاحسنی عزیز تمام مشکلات اقتصادی و سیاسی حکم آن ۳۹ نفر قبلی رو دارن .این چهلمی خیلی زور داره که دختر یا خواهرت رو بفرستی دانشگاه به امید تحصیل دانش و آبرودار شدن در اجتماع.
به جاش دست کم یک دختر گوشه نشین روانی تحویل بگیری.
ببخشید کمی طولانی شد
سلام آرش. این دو اتفاق به هیچ وجه قابل قیاس نیستند. این که کسی را که دارد از قدرت سوء استفاده میکند رسوا کنیم، نه تنها عیب نیست بلکه وظیفه است. اگر دانشجویان به اتاق این آدم نمیریختند، یک تجاوز رخ میداد؛ نیروی انتظامی با هجوم پبانه خود مرتکب تجاوز میشود. اگر دانشجویان فیلم نمیگرفتند راهی برای رسوا کردن این مردک متجاوز نداشتند؛ راهی برای جلوگیری از فساد او نداشتند. او به هیچ وجه قربانی نیست. و جایی که آنها وارد شدهاند هم حریم خصوصی نیست؛ مردک در یک مکان دولتی و در دفتر کارش تدارک تجاوز میدیده. متجاوز قدرتمند را باید افشا و رسوا کرد. حتا با منطق همان بچه مسلمانهایی که الان یاد اخلاق افتادهاند، و چه وارونه، هم همین درست است – از قضا البته. به نظرم این مقایسه نه جایی دارد و نه درست است. بلکه ناشی از قضاوت اخلاقیای بیمبنا و فاسد است. سیاست؟ معلوم است جایی که پای سوء استفاده از قدرت در میان است سیاست هم هست. من نمیفهمم این آقایان و خانمها چرا مدام میخواهند همه چیز را از سیاست بپیرایند؛ البته میفهمم، این یک راه نگهداشتند انحصار بازیگری سیاسی است. بگذریم.
به نظر من عمل آن دختر دانشجو و دانشجویانی که با او همراهی کردهاند نه تنها اخلاقی، و عین انجام وظیفه انسانی و اخلاقی بود، بلکه شجاعانه و شایسته تقدیر است. من به آن خانم و آن دوستان دیگر از سر احترام تعظیم میکنم.
آرش جان اینجا
http://balatarin.com/permlink/2008/6/17/1331402
یا اینجا
http://youlio.wordpress.com/2008/06/17/be-arash/
به نوشته ات پاسخ داده ام. فرصت داشتی بخوان. ارادت بسیار.
aghayun va khanumaye aziz be nazar miad modate ziadie ke az iran durido nemidunin systeme hukumatie iran az che gharare.
آقای معظمی
پیراستن سیاست از اخلاق لازم و آراستن سیاست به اخلاق هم واجب است. اخلاق یک قانون کلی است که مبنا باید باشد. این معنایش پیراستن همه چیز از سیاست است؟ نفهمیدم منظور شما را از آن جمله که بی ربط با نوشته من هم نبود !
کمانگیر: موافقم.
جناب کمانگیر تاکنون این نظام به ظاهر اسلامی ناموس و شرف و عفت همه ی ما را مورد تجاوز و تعرض همه جانبه قرار داده در چنین شرایطی که فاسد ترین آنها بی تردید خود قوه قضاییه است چطور می توانیم شکایتمان را نزد آنها بریم؟سوال من این است که اگر خدای نکرده این اتفاق برای شما یا خانواده تان اتفاق می افتاد آیا همین طور در کمال آرامش نشسته بودید و دم از حریم شخصی می زدید،آیا از ما انتظار دارید که گوشه ای نشسته و فقط نظاره گر پایمال شدن حقوق این دختران بی گناه و مظلوم باشیم؟غرور و غیرت و شرف ما بی تردید خیلی با ارزش تر از حریم شخصی(بخوانید لانه فساد) این آقاست ، یک بار دیگر کلاه خودرا قاضی کنید و یک قدم عقب تر بنشینید و نگاه کنید.
اگر صدای مرجان به ما نرسید ما صدای این دختر دانشجو را به همه ی دنیا می رسانیم اگر آن اراذل و اوباش خارج از دایره قضایی مورد مجازات قرارداده شده اند ما حق آنها را نیز می گیریم ولی همه ی اینها مستلزم آن است که دست آنها که ناهی منکر واقعی هستند را رو کنیم و عدالت را از نو در جایگاه واقعی اش قرار دهیم بگذارید رسیدن به این مهم به قیمت نقض حریم شخصی شان شود سالهاست که ما معنی حریم شخصی را فقط در فرهنگ ها و لغت نامه ها جست و جو میکنیم حال که خود ما درصدد رسیدن به حقوقمان شده ایم حریم شخصی معنی پیدا می کند؟حداقل برای احترام به آن دختر دانشجو هم که شده تجدید نظری در متنان بکنید.
کاش همه شما آقایونی که با اون معاون دانشگاه هم ذات پنداری می کنید. ذره ای هم به موقعیت دختر دانشجو فکر میکردید. واقعا شما که از این افشاگری انتقاد میکنید چه راهکار جایگزینی را پیشنهاد می کردید اگه به جای اون دختر بودید؟ دانشجویی که یا باید با بدنامی اخراج بشه یا تن به خواسته یک آدم صاحب قدرت بده. دفتر کار معاون دانشگاه حریم خصوصی بوده؟ پس کلینتون هم الکی محاکمه شد چون دفتر کارش حریم خصوصیش بوده. واقعا تعجب می کنم از استدلالتون، امیدوارم تز دکتری را با موفقیت و با کیفیت به پایان ببرید!
سلام آرش خان.
متاسفانه توی این چند روزه اکثر سایتها و خبرگزاریها رو هم چک کردم. همه، هرچی میلشون کشیده بود گفتن. هیچکدوم هم حتی اون ۳۰۰۰ هزار نفری که “یولیو” بهم جواب داده چشماشونو حاضر نیستن باز کنن و از خواب عمدی بیدار بشن. این جریان از چند طریق قابل بررسیه:
۱٫ فیلمی که ارائه شده می تونه با ۱۰۰ ساریو همخوانی داشته باشه. من می تونم کلی براش داستان بسازم. بی ارزش بودن این فیلم کاملا مشخصه.
۲٫ منظور از آبروریزی یه نفر به این وسعت چیه؟ حتی اگه دکتر مددی گناهکار هم باشه، ما چه حقی داریم اینطور آبروریزی کنیم؟
۳٫ نمی دونم چرا همه دنبال یه عده دانشجوی سودجو افتادن؟ مثل روز روشنه تنها افرادی دارن سود می برن که انجمن اسلامیشون تعطیل شده. بقیه بعدا می فهمن که آلت دست بودن. ای وای بر پیروان نادان.
۴٫ وای برما که قشر تحصیلکرده ما این رفتار رو در پیش گرفتن. دیگه بدتر از این هم میشد؟ بدترین روش از قشری که در همه دنیا مشهور به رفتار منطقی هستن…
۵٫ حالا می فهمم چرا در جمهوری اسلامی، نیروی انتظامی و قوه قضایی، در واقع قوه قهریه است. والله حق دارن اینطور بکوبن تو سرمون.
۶٫ این دانشجویان محترم بدون اون عمل بسیار کثیفشون (به اصطلاح مچ گیری) نمی تونستن همین کاری که همین الان انجام دادن رو انجام بدن؟ تحصن تحصنه. دلیل؟ همون که الان به کثافت کشوندنش….
۷٫ آقا کمیته انضباطی یه دانشکده چه مرضی داره روی یه دختر انگشت بذاره؟ یادمون باشه این یه کمیته هست نه یک نفر خاص. پرونده ای هم ساخته شده باشه، یه نفر نساخته. اگه واقعا هرکی هرکیه، پس هرکدوم از ما باید مشروط انضباطی باشیم. چرا نیستیم؟ اون دختره حتما مشکل انصباطی داشته….
۸٫ در عجبم که هنوز یه عده خودشون رو به خواب زدن…. گاهی اوقات ما چقدر خودمونو خوب “شاسگول” نشون می دیم….
زیاده جسارت است … اگه خواستید یه سری به وبلاگ من بزنید :
http://daryush.farspuya.com
کمانگیر: تا مورد ۷ کمابیش موافق بودم. اما این مورد شدیدا خوش بینانه است.
اولا ممنون که ما رو هم بازی دادید
دوما اگر خانواده رو یک اجتماع کوچگ فرض کنیم .بچه های اون جامعه حاضرند با بی پولی یا نداری پدرشون بسازند اما وقتی پدری به بچه ا ش تجاوز کنه …..
خلاصه تو و جناب ملا اونورید و مسایل رو به قول خودت با نگاهی بیگانه به ایران دنبال میکنید.
اگه در ایران بودی توهم از این حرکت هیجان زده میشدی مطمئنن
کمانگیر: چاکریم رفیق. در اینکه هیجان زده می شدیم شکی نیست. سوال این ه که این هیجان زدگی چه حاصلی داره.
مقایسه این ماجرا با کشته شدن آن دختر بندرعباسی خیلی خوب بود البته برای کسی که در حال عربده کشیدن بابت “ناموس” (که نمیداند چیست!) نباشد. چون عربده کشان نه این چیزها را میبینند نه میشنوند که خدای نکرده بجای عربده کشیدن مشغول فکر کردن بشوند!
شباهت! دیگر این دو تا با هم این بود که برای آن دختر در بندر عباس کسی تحصن نمیکند! هیچ کس هم دنبال این نیست که آن قاضی عادل! را که قاتلی را آزاد کرده از کار برکنار کند یا اساسا این قانون عدل الهی را عوض کند.
یک آقایی پست معاونت دارد در دانشگاه پس یعنی که از وابستگان جمهوری اسلامی است و خود من فکر میکنم بخاطر همین وابستگی آدم بدی است. خوب که چه؟! این چه ربطی دارد به اینکه ریختند توی اتاقش؟!
این تجاوز تجاوز که وسط عربده اینها میشنویم کجای این فیلم هست؟! یا شاید باید بقول دوستمان در آن یکی پست بالغ بشویم و فقط نوک دماغمان را نگاه نکنیم تا عمق فاجعه را درک کنیم!
من یکی خجالت میکشم که خبرنگار را زندانی میکنند و معلم را میکشند و مخالف را به دیار باقی میفرستند آب از آب تکان نمیخورد! ولی به محض اینکه این آقا را با ان دختر خانم توی یک اتاق گرفتند (چه گرفتنی!) این ملت همیشه در صحنه و دانشجویان هوشیار که “ناموس” همه شان در دست آن خانم بوده، به صحنه میریزند که وا مصیبتا تجاوز شده! (یا بقول آن آقای بالایی، داشته که میشده!)
کمانگیر جان، برادر من، اگر اینطوری نبود که دیگر ایران نبود! سویس بود!(-:
اگر اینجور نبود که آن مرزبان هم روی مین نمیرفت بعد منتظر ماشین باشند برای حمل مجروح…
شما فراموش نکن که اینجا کجاست! جایی است که،
هر کس کثیف تر لباس میپوشد خاکی تر و مردمی تر است.
هر کس بیشتر دزدی بکند زرنگتر و باهوشتر است.
هر کس بلندتر عربده میکشد “ناموس” پرست تر و با شرف تر است.
اینجا ایران است، سرزمین عربده کشان!(-:
سوال خوبیه ولی فکر کن با دخترت یا خواهرت رفتی بیرون نیروی انتظامی بیاد گیر بده کشون کشون ببردش بازداشتگاه به خاطر مو یا حالا چیز دیگه ای….چند روز بعد رییس پلیس رو…
تا حالا شده توی محوطه دانشگاه از دختری یک خود کار بخواهی حراست یا بسیج هر دو شما رو بگیرن و بعد تو بیشتر برای دختره ناراحت باشی تا خودت؟ …………………….
مرسی کمانگیر جان.واقعن عالی گفتی. دقیقن حرفی که میخواستم بزنم.تجاوز به حریم خصوصی چه مجرم چه غیر مجرم اشتباهه.جمله ای که گمش کردایم
کمانگیر: دقیقا.
آرش جان
۱- همونجوری که خودت هم بهتر از همه می دونی، نظامی قضایی در ایران به طرق فضایی عمل می کنه و اگر این دختر خانوم می رفت سراغ قاضی یا دادستان به احتمال زیاد مجبور می شد این معامله ای رو که نمی خواست با این اقا بکنه با اون آقایون بکنه تا شاید اونها این آقا رو تنبیه کنند.
۲- قضیه کلینتون هنوز از یادها نرفته. می دونی چرا این بلا سرش اومد؟ چون رییس جمهور بود. این آقا هم معاون امور دانشجویی دانشگاه بود. داشته از قدرتش سواستفاده می کرده برای اهداف شخصی. رییس سابق بانک جهانی رو واسه چی برکنار کردن؟(تازه اون دختره رو خفت نکرده بود.) موضوع همچین هم خصوصی نیست. موضوع سواستفاده از قدرت یک مقام دانشگاهی برای نیل به اهداف غیراخلاقی و شخصی حداقل در سطح دانشگاه زنجان یک موضوع عمومیه! موافق نیستی؟ یه مثال بی ربط، فرماندار نیویورک به خاطر داشتن روابط با یه مدل سکس استعفا کرد(تازه بنده خدا خلاف هم نکرده بود.) مسئله اینجا سواستفاده از قدرت توسط صاحبان قدرت و این واقعیته که مقاماتی بر امور دانشجویان تصمیم می گیرند که صلاحیت ندارند.
۳- فرض کن که این قضیه در ابتدا اصلا سیاسی نبوده باشه. تو به این دختر خانوم چه پیشنهادی می کردی؟ می رفت به رییس دانشگاه یا حراست یا نماینده ولی فقیه در دانشگاه اعتراض می کرد؟ چی می گفت؟ به قول قاضی “ادله” اش چی بود؟ فکر کنم به خاطر بدحجابی و تبرج که باعث از خط خارج شدن برادر مذکور شده بود، توبیخ کتبی می شد و شاید هم دعوت می شد به کمیته انضباطی. این طور فکر نمی کنی؟
وقایعنگاری یک قتل از پیش اعلام شده داستانی از گابریل گارسیا مارکز است. داستان در یک دهکده در آرژانتین اتفاق می افتد. دختری در شب ازدواج به علت “باکره” نبودن به خانواده اش مرجوع می شود. مادر و برادران دختر او را وادار به بیان نام شخصی می کنند که قبل از ازدواج با او همبستر شده است. برادران دوقلوی دختر که در کتاب آدمهایی ساده (تا حدی پخمه) و بی آزار معرفی شده اند در قهوه خانه دهکده اعلام می کنند که قصد کشتن سانتیاگو نظر (مرد زناکار) را دارند. اما سانتیاگو اهمیتی نمی دهد و برادران دوقلو او را می کشند. من این کتاب رو خیلی وقت پیش خوندم اما امروز با دیدن خبری درباره قتل دختری ۲۱ ساله به علت فرار سه روزه از خانه جهت ازدواج با مرد مورد علاقه اش (که مورد تایید خانواده اش نبوده) توسط برادرش یاد این کتاب افتادم. راستی چرا برادرهای دوقلوی داستان به جای سانتیاگو، خواهرشون رو نکشتن؟ این سئوالی بود که به ذهنم اومد. تو ایران همیشه خواهر، زن و یا دختر هستند که تو این جور قضایا کشته می شن. فیلم قیصر هم که به نوعی به همین موضوع می پردازه یه استثناست چون دختر داستان خودش “لکه ننگ” رو از دامن خانواده پاک کرد (خودش رو کشت.) و گرنه فرمون باید خواهرش رو می کشت ( با وجود همه جوانمردی و لوطی گری که دست خالی رفت سروقت برادرهای آب منگل چون قسم خورده بود!)
تو این جور قتل ها (که نمونه اش در ایران کم نیست و در بین سایر مسلمانان هم به اندازه کافی یافت می شود) همیشه صحبت از “لکه ننگ” و “آبروی خانواده” است و قاتل تقریبا همیشه با تایید سایر اعضای خانواده (و به نوعی تایید معنوی همه اعضای جامعه روستا، شهر و کشور) دست به قتل همخون خودش می زنه و نه حتی طرف قضیه. کشتن طرف قضیه دردسرسازه. اول اینکه مجازات اعدام داره، دوم اینکه باعث انتقام جویی خانواده مقتول می شه و سوم اینکه احتمالا اجرایی کردن قتل با توجه به مذکر بودن طرف قضیه خیلی سخت تر خواهد بود. اما کشتن دختر، خیلی آسونه. مورد تایید قانون هم هست. مورد تایید مردم هم هست. قاتل فقط از جنبه عمومی قتل (این جنبه عمومی هم از فرهنگ منحط غربی به سرزمین ما رسوخ کرده و گرنه در گذشته خبری از این سوسول بازی ها نبود) توسط قاضی که خودش از جمله ترویج دهندگان این گونه رفتارهاست محاکه می شه و طبیعی هم هست که محکومیتش چیز خنده داری از آب در بیاد.
برگردیم سر اصل قضیه، تو داستان مارکز ، برادران دو قلو چرا خواهرشون رو نکشتن؟ بذار یه جور دیگه بپرسم چرا ما ایرانی ها ( و مسلمان ها) دخترها، خواهرها و زنهای خودمون رو می کشیم؟ (حتی اگه بهشون تجاوز به عنف شده باشه. این تجاوز به عنف هم خودش بار معنایی جالبی داره، تجاوز در فرهنگ ایرانی-اسلامی به صورت یه امر پنجاه پنجاه دیده می شه که اگرچه مرد با توصل به زور زن رو تصاحب کرده اما زن به عللی مثل در معرض تماشا قرار دادن جذابیت هاش در واقع دعوت کننده این داستان بوده و به همون اندازه (اگر نه بیشتر) مقصره، واسه همین هم لغت تجاوز خالی بیانگر حالتی که مدنظر ماست نمی شه. باید گفت تجاوز به عنف!). در نگرش مردسالاری زن “ضعیفه” محسوب می شود. یعنی اینکه ضعیف تر از مرد است و باید تحت حمایت او قرار بگیرد. فرهنگ ایرانی اسلامی ما هم به شدت تحت تاثیر این نگرش قرار دارد ( فکر نمی کنم ذکر منابع برای طرح چنین بحثی اصلا لازم باشد). در غرب هم مردسالاری حاکم بوده (و طبق نظر فمینیست ها هنوز هم هست) و در آن جا هم زن جنس ضعیف محسوب می شده . اما یک تفاوت وجود داره، در غرب زن باید به عنوان یک موجود ضعیف تحت حمایت قرار بگیره. وقتی شوالیه ها قسم شوالیه گری شون رو می خورن که همیشه از ضعفا حمایت کنن، به طور خودکار زنها رو هم تحت حمایت خودشون در می آوردند. کشتن زن به علت ضعیف بودنش نه مایه افتخار که باعث سرافکندگی ابدی برای شوالیه (که شاید بشه با عیار/لوطی/پهلوان/لات ایرانی مقایسه اش کرد) می شه. تو ایران زن فقط درصورتی از حمایت مرد (به عنوان پدر، برادر یا همسر) برخوردار می شه که از دستوراتش تبعیت صددرصد بکنه، وگرنه در واقع دشمنیه که باید سرکوب بشه.آقایون تو ایران سر زن رو می برن به همه نشون می دن تا درس عبرت بشه. همون کاری که مافیا با دشمناش می کنه، همون کاری که آقا محمدخان به مردم کرمان کرد. درس عبرت. مردم ما هم که موافق هستن تو دلشون سری به تایید تکون می دن (همون کاری که با برخورد نیروی انتظامی با زنها کردن. پدرها چه خوشحال بودن از اینکه حالا که خودشون زورشون به دخترهاشون نمی رسه، کس دیگه ای هست که بزنه تو سرشون و شوهر ها هم به هاکذا)
متاسفم برات…
بالای گود نشستی و می گی: “لنگش کن!” … آره، آسونه.
بردیا جان محض روشن شدن خودم سوال میکنم:
۲- چه بلایی سر کلینتون آمد؟ رییس سابق بانک جهانی رو از کا برکنار کردند؟ منظورت اینسکته مجبور به استعفاء شد. خوب چرا؟ فرماندار نیویورک چرا کنار رفت؟
آنجوری که من خواندم و شنیدم، کلینتون بلایی سرش نیامد تا آخر دوره ریاست جمهوریش هم سر و مر و گنده سر جایش بود. الان هم یکی از محبوبترین سیاستمداران کشورش است. همه ایرادی که به او گفرتند این بود که چرا به در مورد رابطه اش با کارآموز کاخ سفید (خانم لوینسکی) دروغ گفته. هیچ کس کاری به خود رابطه نداشت. موضوع دروغ گفتن بود. بقیه اش هم که در تاریخ هست.
رییس سابق بانک جهانی بخاطر ارتقای شغلی و حقوقی که خارج از روال پیشکش دوست دخترش کرده بود مجبور به ترک پستش شد. کسی کاری به خود رابطه نداشت.
فرماندار نیویورک نزدیک به ۸۰۰۰۰ هزار دلار برای استفاده از خدمات سکس ورزان سطح بالا (عجب معادل فارسی!(-: ) در طول سالها در حالیکه با شعار مبارزه با همین موضوع در انتخابات پیروز شده بود، صرف کرده بود و خود رابطه موضوع اصلی نبود.
چه میخاهم بگویم، اینکه این رابطه جنسی یا بقول ایرانیهای عزیز “ناموسی” در مواردی که مثال زدی موضوع فرعی است. موضوع اصلی بقول خود شما دروغگویی و سواستفاده از مقام است.
پس حالا یک نگاهی هم به نحوه برخورد مردم و مقامات آنجا به همین خلافهای جزیی که برشمردیم بکنید بعد مقایسه کنید با وضعیت برخورد دانشجویان غیرتمند با این واقعه در ایران. یعنی مثلا آیا مردم نیویورک همه تحصن کردند تا فرماندار نیویورک استعفاء بدهد؟! بعد شروع کردند به نمایش فیلم ورود فرماندار به هتل محل ماجرا!
آخر چی را با چی مقایسه میکنیم. به عقیده من جرم معاونت دانشگاه بودن در دولت احمدی نژاد خیلی بزرگتر از جرم حضور دختر خانم داخل اتاق ایشان است!
بفرض اینکه واقعا قصد ایشان ایجاد رابطه بوده باشد، از نظر من تنها تقصیر این آقا استفاده از اتاق محل کاری بوده که متعلق بخودش نیست!
میدانی میخواهم بگویم که این یعنی مشروعیت دادن به طرح امنیت اجتماعی، یعنی مجوز اینکه در خانه من و شما را هم باز کنند و فیلم مان کنند. یعنی تایید اینکه از من و شما نسبتمان را با همراهمان بپرسند. یعی همان آش و همان کاسه.
کمانگیر: موافقم.
اهر جان
راست می گی. تو تموم مثالهایی هم که من آورده بودم شما به درستی اشراه کردی که موضوع بحث نه بی اخلاقی بلکه سواستفاده از موقعیت بوده (البته به جز کلینتون که موضوع کلا رسوایی اخلاقی و بعدهم قسم دروغ به عنوان رییس جمهور بود.) ولی در این مورد من از منظر سواستفاده از موقعیت برای آزار جنسی یا Sexual harrasment به قضیه نگاه می کنم و از این جنبه اصلا قضیه خصوصی وجود نداشته که حالا عمومی شده باشه. فرماندار نیویورک هم همون کاری رو کرده که این آقا یعنی به همه می گفته این کارها خیلی بده و خودش انجام می داده. اتفاقا شباهت خیلی زیاده ولی تو اونجا که روزنامه ها می تونن به موضوع بپردازن کار به تحصن نمی کشه. اگر اینجا هم نهاد دانشگاه درست بود، نهاد قضایی مستقل بود، زن جای خودش رو داشت اصلا لازم نبود کسی بریزه تو اتاق کسی(این کار واقعا کار باج گیرهاست و نه آدم حسابی). اما اینجا ایرانه. اصلا تحصن معنی نداره. تحصن تو جایی مثل ایران معنی داره که هیچ جور گردهمایی، راه پیمایی یا حتی اظهارنظری به صورت قانونی و بدون هزینه های گزاف (گاهی بسیار گزاف) امکان نداره. یه آدم خیلی وقیحی یه دختر رو تحت فشار قرار داده تا باهاش رابطه جنسی برقرار کنه، اینجا بحث حریم خصوصی مطرح نیست. خصوصی برای وقتی که دختر راضی باشه به این کار. اگر شما ببینی یه نفر یه زن رو به زور می بره تو اتاق و در رو می بنده، به پلیس زنگ نمی زنی؟ حالا تو ایران یه همچین ماجرایی اتفاق افتاده، اما دانشجو می دونه که اگه به حراست یا رییس دانشگاه ارجاع بده هیچ اتفاقی نمی یافته. واسه همین خودش وارد ماجرا می شه، فیلم هم می گیره که بعدا بتونه حریف این آدم دروغ گو و هرزه که قطعا حمایت خواهد شد بشه. واقعا فکر می کنی که اگه نهادهای مسئول این امور واکنش منصفانه و صحیح نشون می دادن دانشجو همچین کاری می کرد؟ این کجاش شبیه داستان نیروی انتظامی و ورود به حریم خصوصیه؟ هرجای دیگه دنیا بود یه همچین آدمی رو می بردن زندون ، ولی اینجا آب از آب تکون نخورده، اگه دانشجو عربده نکشه، اگه عربده نکشیده بود تا حالا سر دختر رو مثل خانوم بنی یعقوب زیر آب کرده بودند. البته این صحبت ها همه با فرض اینه که داستان همونجوری باشه که من گفتم. در آخرهم بهت بگم دزدی ژان والژان داستان بی نوایان هم دزدی بود و خلاف و دزدی آقای بامبول چوک از یتیم خونه هم در داستان اولیور توییست دزدی بود و خلاف. ولی تو درک می کنی که چرا ژان والژان یه قرص نون می دزده، ولی هیچ دلیلی به جز رذالت و پستی برای رفتار بامبل متصور نمی شی. اگه درک نکنی می شی همون قاضی که ژان والژان رو محکوم کرد به حبس طولانی مدت. در این موردهم اگر هم تجاوز به حریم خصوصی باشه ( که نیست) با اون تجاوز به حریم خصوصی توسط نیروی انتظامی زمین تا آسمون فرق می کنه. در مورد دختر و زن کشی هم نظرم رو گفتم.
من فیلم را دیدم اما کاملا مطمین هستم تصاویری که نشان داده میشود با آنچه که ادعا میشود، مغایرت دارد. اگر از دولت بدمان می آید، اگر کارهای نادرست شان جان ما را به لب رسانده و اگر چند دانشجوی یک دانشگاه از اعمال یکی از مسولین دانشگاه خود ناراحت هستند و … دلیل نمیشود با جار و جنجال بخواهیم آبروی افراد را ببریم. حتما ضرب المثل گنه کرد در بلخ آهنگری … را شنیده اید. قطعا بسیاری از شما در دانشگاههای ایران درس خوانده اید و با وضعیت این محیط ها آشنا هستید که همه، چه دانشجو و چه استاد و کارمند دانشگاه، دایما در حال ترس هستند که انگ فساد اخلاقی و.. به آنها نچسبد. آیا یک فرد که در این دانشگاهها حضور دارد و مدرک دکتری هم دارد، از حداقل هوش و آی کیو برخوردار نیست که اگر هم میخواهد عملی انجام دهد آن را در خارج دانشگاه انجام دهد و نه در ساعت اداری و در دفتر خود و هنگامی که در را حتی قفل هم نکرده است؟ مطمینم اگر در قفل بود با توجه به اینکه افرادی که این فیلم را تهیه کرده اند کار خود را خوب بلد بودند از ابتدا اقدام به تصویر برداری میکردند چون مشخص است که آنها کمین زده بودند تا این طرح خود را عملی کنند و گرنه به چه دلیل پشت در اتاق مددی بوده اند و حتی در اتاق را شکسته اند!!!!! به عبارت دیگر وقتی می گویند درا تاق را شکسته اند یعنی از ابتدای امر در محدوده در اتاق حضور داشته اند و می دانستند داخل اتاق خبری هست اما اقدام به تصویر برداری نکرده اند و بعد از شکستن در!!!! اقدام به فیلم برداری کرده اند. امیدوارم طراحان این واقعه از اقدام خود در پیشگاه وجدان و فطرت انسانی شان، شرمنده نباشند.
مرسی کمانگیر جان.واقعن عالی گفتی. دقیقن حرفی که میخواستم بزنم.تجاوز به حریم خصوصی چه مجرم چه غیر مجرم اشتباهه.جمله ای که گمش کردایم
کمانگیر: دقیقا.
برادران و خواهران عزیز. در هر کاری (حتی جرم و جنایت) در نظر نگرفتن انگیزه و صفر و یکی برخورد کردن باعث گمراهی می شه. مثلا قتل جرمه، ولی اگه شما برای نجات مثلا ۱۰ تا بچه از دست یه دیوانه آدم کش مرتکب قتل بشی، آیا بازهم می گین”قتل اشتباهه چه قتل یه آدم مظلوم چه قتل اون یارو که می خواست بچه من رو بکشه”. در این مورد هم،قضیه اصلا تجاوز به حریم خصوصی نیست(بازم می گم اگه شما ببینی دست یه دختر رو به زور (حالا این زور رو بزار فشار برای اخراج).گرفتن بردن تو اتاق، به پلیس زنگ نمی زنی؟ چون یه امر “خصوصیه”؟ شوخی می کنید؟ نه؟ حالا اگه بدونین پلیس اگه بیاد می ره به کمک متجاوز چی کار می کنین؟ سکوت می کنید؟ اگه بدونین پیش هر کسی برین بگین “بابا من با چشمای خودم دیدم به زور بردش تو اتاق” بهت بگن تو مثلا “ایمانت سسته” یا “جهت گیری سیاسی داری” چون این آقا به صرف حمایت از شخص خاصی می شه “چهره سیاسی” و هر کاری هم بکنه می شه “افتضاح سیاسی” اون وقت چی کار می کنی؟ می گی :”من سعی کردم از نهادهای قانونی اقدام بکنم ولی نتیجه نگرفتم. از طرفی تجاوز به حریم خصوصی ایشون تو اتاق کارش کار صحیحی نیست. بذار کارش که تموم شد، می ریم دختره رو راضی می کنیم بره شکایت کنه.” اگر این دختر خانوم تونست از تفتیش مفتشان برای کسب اطمینان اونها از “مریم مقدس” بودن ایشون جون سالم به در ببره، اگر خانواده ایشون نفوذی در حکومت داشتند،اگر اون آقا بانفوذ تر نبود شاید اتفاقی بیافته. ولی به احتمال بیشتر دختره دچار فساداخلاقیه و محاکمه و دست آخر محکوم می شه و اصلا کار به اینجا ها نمی کشه، می کشه؟
در این مورد هم حتی اگر تجاوز به حریم خصوصی باشه، نیتش با نیت نیروی انتظامی جمهوری اسلامی و اقدامات مشابه زمین تا آسمون فرق می کنه. البته با فرض اینکه این ماجرا طبق روایات موجود صحیح باشه و نقشه و کلک و این کارها تو کار نباشه.
کمانگیر: بردیای نازنین همین “البته” ی آخرت ه که من رو نگران کرده.
مرسی که با تحلیلت معنی حریم خصوصی!!!!آبرو!!!!و سو استفاده رو به ما فهموندی.من هم به حقوق بشر معتقدم اما یادت باشه در مورد معاونت فرهنگی یک دانشگاه صحبت میکنیم نه یک فرد در رده ی عادی جامعه.این آقا غریزه ی جنسی رو با قدرت و نفوذی که از پست و مقامش کسب کرده ارضا کرده من واقعا متاسف شدم که تو توی چنین فاجعه ای تمام اینا رو ول کردی و چسبیدی به بحثی که اصلا در همچین موردی نباید مطرح شه.
در ضمن یه سوال.شما چرا فقط به کامنت هایی که تاییدت کردن جواب دادی؟؟؟؟؟
کمانگیر: جدی اینطوریه؟ ببخشید. الان نگاه میکنم.
من هم وقتی که فیلم رو دیدم در اون لحظه که یک دانشجو گفت: «چه لذتی داره؟» و مددی جواب داد: «آقا خجالت بکش». با خودم فکر میکردم کاش یک دانشجو آن جا بود و به بقیه میگفت: «کار ما قضاوت نیست. کار ما اینجا این است که مطمئن شویم روال قانونی در مورد این ماجرا به درستی انجام میشود. حالا اگر به روال قانون اعتراض داریم، روش آن نیست که خودمان قانون بتراشیم و اجرا کنیم.» اما متأسفانه بعضی اوقات دانشجوهای امروزی به همان خامی دانشجوهای ۳۰ سال پیش رفتار میکنند که این از همه چیز ناامید کنندهتر است.
یک نکته را هم اضافه کنم که ارتباطی که شما دنبالش هستی بین درخواست بیشرمانه از یک دختر (کاری ندارم که خود دختر پتانسیل آن را داشته یا نه) و فعالیتهای مددی در لغو نشریه دانشجویی در واقع وجود داره و ارتباطش هم کاملا مستقیم هست. آن هم حاکم شدن فرهنگ تزویر در جامعه است. خود سیستم طوری طراحی شده که به فرهنگ تزویر اجازه رشد میده. از نظر من کاملا منطقی است که دانشجوها خواستار استعفای هیأت مدیره دانشگاه شدهاند. چون که در واقع این معیارهای تعیین شده از طرف همین آدمها است که باعث میشه آدمهای مزوری مثل مددی بتوانند در جایگاههایی که لیاقتشان نیست قرار بگیرند. کسانی که این معیارهای احمقانه داشتن «ظاهر» انقلابی را برای رسیدن به پست و مقام تعیین کردهاند باید پاسخگو باشند و مسؤولیت گندی که از آن بلند میشود را قبول کنند.
کمانگیر: حق با شماست. این ارتباط وجود داره اما چیزی نیست که در هیجان یک برخورد فیزیکی، مثل اون چیزی که اینجا می بینیم، بهش رسیدگی بشه. این موضوع باید، همونطور که شما هم گفتی، در دادگاه مطرح بشه. و البته دوستان هم درست می گن که امیدی به انجام اینکار در روال های موجود نبوده.
از همون یه قدم دورتر خودمو جای اون دختر ذارم :
الف – اگه نپذیرم، اگه برم و فیلم بگیرم تا دیگه هیچ جای انکاری براش باقی نمونه: حتی شما ها هم که همفکر من به نظر می آیین حمایتم نمی کنین(حتی آرش کمانگیر) همه از این بی آبرویی خبردار می شن و شاید هم یه گوشه ذهنشون به دنبال سرنخی هستند که من به معاون داده ام تا چنین پیشنهاد بی شرمانه ای رو به من بده
ب- اگه بپذیرم و بدشانس باشم : یکی من و معاون نکبت بدقیافه رو ببینه ! دادگاهی می شیم و قاضی در شدید ترین حکم خودش به معاون پیشنهاد می ده منو عقد کنه
ج- اگه بپذیرم و خوش شانس باشم : فقط بین من و معاون می مونه، بازم دانشجو باقی می مونم … بقیه زندگیم از رنج اخراج نجات پیدا می کنم
… از اتاق بیرون می آمو پیش هیچکدوم دوستام نمی رم … فقط بین من و معاون می مونه ! هم پیشنهاد کثیف اون و هم جواب من
(فکر می کنم این سناریوی واقغی واقغیه که تا حالا هزارها بار تکرار شده ، ما دخترها در دانشگاه هیچوقت نباید به اتاق مسوولان گذارمون بیفته هیچوقت)
راستی در حالت (د) که احتمال وقوعش از نظر طبیعی محاله
د- اگه آرش تو برادر من بودی و تا از اتاق بیرون می اومدم به تو زنگ می زدم چه راهی جلوی پام می ذاشتی ؟
بعد از این همه کمانگیری …!؟
دیگه تیر و کمونتو دست کسی که اونو می گیره طرف من نده !
کمانگیر: مژده جان دقیقا درست می فرمایی.
رضا امیرخانی تکذیب کرد در سایت ارمیا! نوشتهی راجع به ابطحی را