۲۳june۰۷-۰۵۰.jpg

این در ورودی خائنان در برج لندنه. برخلاف در اصلی که خیلی با شکوهه این یکی برای ورود از سمت رودخونه است و کسایی که ازش داخل می شدند یا قرار بود پدرشون دربیاد یا پدر درآر بودند. راهنما اصرار می کرد که فقط درصد بسیار کمی از اونها که از این در وارد می شدند سرآخر اعدام می شدند و درصد خیلی کمتری سرشون زده می شد.مطمئنم اما خیلی از بازدید کننده ها این توضیح رو بیشتر تلاش یک انگلیسی برای مخفی کردن وحشیگری پادشاهان انگلیسی تلقی کردند.

۲۳june۰۷-۰۴۷.jpgاین آقای راهنما البته اطلاعات جالبی داشت که موجبات شادی و کمی حال بهم خوردگی بازدیدکنندگان را فراهم کرد. مثلا این نکته جالبه که پیش از مراسم اعدام، محکوم با گردن زننده دست می داده و یک کیسه پول بهش می داده. توجیه با ادبی این بوده که محکوم با دنیا داره خداحافظی می کنه. اصل داستان اما این بوده که این پول در واقع انعام بوده به آقای تبرزن برای یک گردن زنی خوب. سوال ما هم این بود که «چی؟». آقای راهنما توضیح داد که دوک فلانکسک که به گردن زنی محکوم شد پول رو نداد. آقای تبر بدست هم تبرش پایین اومد. مشکل این بود که «متاسفانه» تبر به شونه دوک خورد. لاجرم آقای گردن زن «لعنت»ی گفت (دراماتیزاسیون از منه!) و دوباره تبرش رو بالا برد و پایین آورد. “اه!” ایندفعه تبر به اون شونه آقای دوک خورد. داستان ادامه پیدا می کنه تا ضربه ششم که گویا باز هم «تصادفا» به جای ناجور می خوره. یادم نیست باقی داستان ولی فکر کنم آخرسر سر ِ طرف رو با چاقو جدا می کنن. انصافا خوشحالم که علم پیش رفت کرده و آدم رو با صندلی برقی و طناب اعدام می کنن. مسیر سبز رو راستی دیدین؟
در شکنجه خونه برج یک نمایشگاه برپا بود از وسایل شکنجه، که البته راهنما اصرار داشت بهشون بگه «وسایل ادامه مکالمه با کسی که نمی خواد حرف بزنه».

عکس چند تا از وسایل نمایشگاه رو اینجا ببینید. این وسایل برای شکستن کمر آدم و دراز کردن قدش استفاده می شدن. یکی دیگه هم آدم آویزون کنه که فکر کنم هنوز هم برادرای وزارت استفاده کنن ازش. چند تا وسیله «مخوف» دیگه هم در نمایشگاه اصلی بود از جمله شصت بند و طناب دار.