گپی در مورد اسلام – یک پادکست کمانگیرانه
توسط کمانگیر در روز 7 فوریه 2008فوریه 7
جناب آقای تشیعی نویسنده وبلاگ چکیده ای از اسلام رو شاید بشناسید. ایشون از معدود کسانی هستند که در فضای وبلاگستان به سوالات مذهبی جواب می دن. به نظر بسیاری، ممکنه با اصول اعتقادی ایشون موافق نباشی، اما استدلال های ایشون منطقی ه.
مدتی پیش گپ یک ساعته ای زدم با جناب تشیعی که بدلیل مشغولیت های من هرگز منتشر نشد. این یک خلاصه چند دقیقه ای از اون گفتگوست. یکجور فتح بابی که منسجم تر با ایشون و کسانی نظیر ایشون حرف بزنیم.
زحمت خلاصه کردن و گزینش این پادکست رو جناب تشیعی کشیدند. اینجا دو نسخه با کیفیت (۵ مگابایت) و کم حجم (۱ مگا بایت) رو می تونید بشنوید.
ای بابا! این حوزه خودمون خیلی آخوندی حرف می زنه. کاش صداش رو نمی شنیدم تا همان تصویر شبه روشنفکرانه ای که ازش داشتم بهم نمی خورد. البته نه اینکه من اینقدر ساده باشم که فکر کنم کسی که به سنگسار و شلاق اعتقاد دارد می تواند روشنفکر باشد. به خاطر همین هم گفتم شبه روشنفکرانه. خلاصه تا این اخویمان می خواهد خشتک مردم را پایین بکشد و به هر بهانه ای مثل زنا و شرابخواری شلاق بکشد، هزار بار هم که بیاید وارد مباحثه شود برای من دوزار هم نمی ارزد.
و یک حرف هم با تو کمانگیر عزیز. برای بنده بر خلاف تو هیچ اهمیت ندارد که مسلمین مفهوم قنوت نماز عید فطر را می فهمند یا نه. اصلا بروند توی قنوت نمازشان بابا کرم و یه توپ دارم قلقلیه بخوانند و با خدای علیه الرحمه شان حال کنند. به ما کاری نداشته باشند برایمان کافیست.
نه صدای تو و نه صدای آقای تشیعی ۱۰۰% با تثورم فرق داشت. ضمنا اینقدر تند حرف نزن.
بحث رو باید اساسی تر شروع کرد . اینکه یه دفعه بپری سر فلسفه روزه یا قنوت معنا نمیده.
سلام
کار بسیار جالبی است!
البته اگر به سوالات مهم تر و با مدت زمان بیشتر پرداخته شود.
به هر حال فکر می کنم همین که شما چنین شیوه ارتباطی رو راه انداختید اونم با کسی که شاید اصلا نظراتش رو قبول نداشته باشید به نظرم خیلی جالب و مفید می تونه باشه
موفق باشید
shabiheh barnamehayeh mazhabieh seda sima bood!!!
مرسی. قصد ندارین کاملش رو منتشر کنین؟
کمانگیر: فرزاد جان کاملش خیلی طولانی ه. دوست داری برای شما فرصتم رفیق.
جناب کمانگیر با این مصاحبه و سوالات مطرح شده بیشتر شما نقش یک میسیونر مذهبی را ایفا کردید تا یک مصاحبه کننده مستقل. اصلا نمی دانم منظورتان از گپ زدن چه بوده ولی به نظر من در وبلاگستان اگر قرار است سر این مسائل صحبت بشه (به دلیل فضای مجازی و عدم لزوم خودسانسوری) باید بسیار سنجیده تر و اصولی تر مصاحبه انجام بشه نه مانند مدل گفتگو های تلویزیونی رژیم جمهوری اسلامی! این چکیده شما هیچ فرقی با آن برنامه ها نداشت. نمی دانم شاید می خواهید اول دانه بپاشید و بعد وقتی طرف جلد شد با وی منطقی صحبت کنید گر چه ایشان به اندازه کافی در این مدت در بالاترین پوستشان کلفت شده و نیازی به مقدمه چینی نیود. نمی دانم شاید هم می خواهید فقط به دغدغه های خود بپردازید که به من هم اصلا ربطی نداره که فضولی کنم. به هر روی از دید من هیچ چیز تازه ای این گفتگو در بر نداشت. به نظرم اگر اینکار رو مثل یک میزگرد برگزار کنید مطمئنا بسیار سطحش بالاتر خواهد رفت.
بسیار جالب بود.
کار پسندیده گفتگو است و بحث منطقی با شانتاژ و اهانت غیر از نشان دادن بی مایه گی چیز دیگری نیست.ممنون ازحوزه ی عزیز به خاطرسخنان جالبش و کمانگیر عزیز
در دنباله کامنت قبلیام، شروع این دیالوگ خیلی خوبه. موفق باشی.
با این جمله که “به نظر بسیاری، ممکنه با اصول اعتقادی ایشون موافق نباشی، اما استدلال های ایشون منطقی ه.” به این معنی که بنظر عده ای استدلال های ایشان منطقی هست (و نه لزوما بنظر شمای کمانگیر) موافقم. و واقعا هم بسیاری این گونه بحثها را منطقی میدانند. چیزهایی که برای دیگرانی (مثل بنده) هیچ منطق و استدلالی درش نیست و صرفا حرفهایی پراکنده است برای ساختن و قبولاندن یک معنای قشنگ از چیزی که وجود خارجی ندارد! مثال کوفتن کله طرف به در و دیوار برای گیچ کردنش تا مالش را (که اینجا میشود کله محتوی مخ!) از دستش در ببری!(-:
چه اگر این استدلالها را برای شخص کمانگیر منطقی بدانیم پس دیگر مطالبی که در اینجا و آنجای این وبلاگ خواندیم غیر منطقی هستند.
پس برای من خواننده آن جمله اشاره به نظر دیگرانی دارد که تعدادشان هم کم نیست، و نه نظر کمانگیر. (اگر اشتباه میکنم بفرمایید)
اگر کسی هم اینطور حرفها باعث خوشحالیش می شود توصیه میکنم به آقای دکتر سروش و نوشته های ایشان مراجعه کند که به حق در عصر حاضر استاد اینگونه استدلالهای منطقی است و خیلی بهتر و زیبا تر به شک و شبهات و سوالات بی جوابتان معنی زیبا میدهد و رنگ تفکر میکشد!
من کاری به حرفهای مطرح شده در این پادکست (که باعث شد صدای خوش آهنگ شما را هم بشنوم) ندارم چرا که با صحبت خودمانی دوستمان علی هم عقیده هستم. البته این دوست حوزوی شما در وبلاگشان مطالب خوشمزه تری برای بحث و جدل دارند که اگر دوست داشتید و از آن بازار مکاره یکی را آوردید، برای زیاده گویی در کامنت دانی شما مشتری خواهم بود!(-:
ولی چیزی که در صحبت این عزیز جلب توجهم را کرد موضوع بی معنی بودن این متون عربی برای مخاطب ایرانی (از ترک و لر و فارس و گیلکی و مازنی و بختیاری و کرد و…!) ،و تبدیل شدنش بقول شمای کمانگیر به خواندن کلماتی بی معنی ولی شاید با خلوص نیت، بود.
دوست عزیز دانشمند! شما که دارید ۱۲ جلد کتاب در باب اسلام حنیف به زبان عربی میخوانی، در میان آن کتابها که میخوانی یک دو کتاب تاریخ این آب و خاک را هم ورقی بزن و به ما گمراهان بفرما که چطور شد که ایرانیان تا بیش از ۶۰۰ سال بعد از غلبه عرب، که طومار این خلافت اسلامی را مغول در هم پیچید، و بعد از آن تا به امروز عربی را نیاموختند؟ چه شد که مسلمانان تا مغرب و سودان همه را عرب زبان کردند ولی این همه سال حکومت عرب، ایرانی را عرب نکرد؟ چطوریست که همین امروز در مدارس ایران اینهمه ضربا ضربو میکنند ولی آخرش کسی عربی نمیداند؟(-:
این مشکل فارسی زبانان است که این متون پر مغز و معانی برجسته را به عربی نمیتوانند بخوانند؟ واقعا مشکلی در خود متون ندیدید؟(-:
(راستش بنظرم اگر میتوانستند بخوانند کار شما برای پیچاندن معانی برای “اصلح” شدنشان سخت تر بود!)
شما فکر کردی ترجمه فارسیش را میخوانند؟
آن دوستانی که بنظرشان این استدلالهای این چنینی منطقی است بفرمایید چقدر این مطالب از ذکر و دعا و غیره، یا حتی قرآن را به فارسی خواندید؟ برادر من این مومنین حداکثر یک دو صفحه ای تفسیر بخوانند که قابل هضمشان باشد و الا که متن فارسی قرآن در کله کسی صدای خوش نمیدهد!
(نمونه اش همان که در وبلاگتان نوشتید، همان که میفرماید “زنان شما کشتزار شما هستند، هر زمان که خواستید به کشت خویش درآئید (جماع کنید) و (فرزندان صالح) را براى خود ذخیره کنید و از خدا بترسید و بدانید که او را ملاقات خواهید کرد و بشارت بده مؤمنان را.”)
همیشه یکی مثل شما باید به این کتاب عزیز سنجاق بشود تا هر مخی زیر بار معانی عمیق! آن برای کشتن و زدن و تجاوز (رفتن به کشتزار!)، ماند از جعبه جادو بیرون بپرد و با تعبیر آن به شعر و هزار و یک دلیل از شان نزول و زیر و زبر کلمات (قابل توجه جناب کمانگیر و دوستانی که تغییران قرآن را پیگیری میکردند) گرفته تا ناسخ و منسوخ یک کاری بکند که بشود این کله را تا آیه بعدی کشاند و رساند!
(دیگر اینکه چرا این معانی و تفاسیر را خدا به زبان خود (که گویا عربی هم هست!) نفرمود، و مگر در این زبان بسیط کلمه برای بیان منظور کم بود که حالا زحمت شما شده تا با به دوران انداختن کله شنونده و خواننده آن معنی را بیرون بکشی!، یا چرا حضرت یا امیرش یا یکی از این ایمه اطهار جای این همه خدمات که با اسلام کردند و نسل حضرت را در همه جای ایران پراکندند یک کمی وقت برای نوشتن یک تفسیری و ترجمه ای نگذاشتند! یا نکند دور از ذهن است که این عزیزان متصل به عالم غیب و علم الهی در کنار عربی فارسی هم دانسته باشند! آری، اینها بماند برای دوستانی که استدلال شما برایشان برابر منطق است.)
در حاشیه، وقتی مباحثات و مسایل را شخصی میکنیم یعنی نمیتوانیم شخص را از آن صحبت که صادر کرده جدا کنیم بعضی وقتها این میشود که چون با او بدیم حرفش را از پیش قضاوت بد کرده ایم و مثلا اگر بشود از زیر بازگو کردن و انتشارش هم در میرویم.
ولی برعکس این هم هست، که گاهی کسی را دوست داریم یا دوست ماست یا آشنای ماست یا سلامی و علیکی رد وبدل کردیم بعد گرچه که حرفش را نپسندیم یا اساسا با فکر ما جور نباشد به حرمت همان آشنایی دلمان نمیاید که ردش کنیم یا نقدش کنیم! شاید هم از ما بخواهد که آقا این مطلب را آماده کردم و وقت گذاشتم و تهیه کردم حالا یک لطفی بکن و دوستیمان را به یاد داشته باش و اگر جایی نشستی از قول ما بگو!
بنظرم این قضیه پادکست هم همین باشد. شاید هم که اشتباه میکنم.(-:
کمانگیر: سلام رفیق. 🙂
من راستش متوجه نشدم هدف بحث چه بوده ومنطق رو در کجای خطابه این اقا میشه پیدا کرد ولی اونچه که بنظرم میرسه این هست که
۱) ایشون با لحن غریبی گفتن فارسی زبانان که من فکر کردم از یوفوها حرف میزنن ….البته رندانه سعی کردن بگن ما باید عربی رو جدی بگیریم .
۲)دعا اگر توجه به خداست چه فرقی داره به چه زبانی باشه حالا چاپ بشه دیگه بدتر من دوست ندارم کسی نوشته بده دست من بگه اینارو باید بگی به خدا.
۳)یعنی چه قران قانون اساسیه؟
بسیار بی محتوی بود کمانگیر جان
from Mohsen:
گاهی اوقات بعضی از این زن و مردها که عمری رو به نماز و روزه گذروندند و شدیدا هم مذهبی هستند و نمازشون رو هم ترجیحا در مسجد می خونند هر وقت در شبستانی ، جایی آخوندی رو تنها گیر بیارند فورا کنارش می نشینند و مسئله و احکام می پرسند . حالا این حکایت جناب آقای کمانگیر است که در یک پرسش و پاسخ اینترنتی با آقای تشیعی ( حوزه) مثلا در مورد اسلام با ایشان وارد گفتگو شده و از او در مورد احکام نماز سوال می کند!!! هر چند که بنا به تجربه شخصی معتقدم بضاعت حجت الاسلام حوزه در پرداختن به مسائل محدود به آموزه های قرون وسطائی در مدارس طلبگی است اما آقای کمانگیر بهتر بود حالا که قصد دارد صدای داودی اش را در سایت اش قرار بدهد از حوزه در مورد ارتباط دین و سیاست سوال می کرد و اینکه آیا ارزشهای اسلامی و مذهبی تا چه حد قادر به تامین منافع ملی است؟
The above comment is quoted from mohsen_f23
شروع خوبی بود کمانگیر جان زحمت کشیدی
کمانگیر: ممنونم عزیز. شنیدن یک کامنت تشویق آمیز انصافا لذت داره. ممنونم.
احسنت بر کمانگیر
عجیب پادکست توپی بود، من که کیفیت خوبش رو دانلود کردم و لذت بردم.
بازهم از این کارا بکن، تو که امکاناتش رو داری! افراد زیادی حاضر میشن که تو پادکستت باشن
کمانگیر: ممنون عزیز.
سلام ارش و حوزه جان
کار جالبی بود به ما که چسبید
کمانگیر: ممنون سیروس جان.
آرش جان
تا جایی که من می بینیم بسیاری از جماعت مخاطب وبلاگ شما اصولا مذهبی نیستند و مشکلشان احکام روزه و نماز و چگونگی خواندن قنوت و میزان دخول نیست.
ای کاش با این جناب حوزه٬ همان طور که محسن هم گفت٬ در مورد ارتباط سیاست و مذهب صحبت میکردی. وگرنه به قول دوست دیگه من اصلا اهمیت نمیدم که اینا توی قنوتشان چی می خوانند. مخاطب شما که آن خانمی نیست که میرود مبل امام را میبوسد که حالا پاسخ سوالاتش را اینجا بگیرد.
با این حال ممنون از زحمتی که کشیدی. یک که هم لطفا شمرده تر حرف بزن. ارادتمند
کمانگیر: چشم، آروم تر حرف می زنم.