فارس مینویسد،
به مناسبت سالروز ازدواج حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س)؛ امروز هیچ طلاقی ثبت نمیشود
به مناسبت سالروز ازدواج حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س) و روز ملی ازدواج، وزارت دادگستری اعلام کرده است که امروز هیچ طلاقی ثبت نمیشود و البته جامعه نیز با اطلاع از این خبر واکنشهای بسیار مثبتی داشته و از این طرح استقبال کرده است.
طلاق فرایند پرهزینهای برای فرد و جامعه است. در این نکته شک نمیکنیم. اما سوال مهم این است، آیا معضل کثرت اتفاقافتادن فعل طلاق است یا وجود شرایطی که به این اتفاق منجر میشود؟
فارس در همین گزارش «به میان مردم رفتهاست» و نظر چند نفر را درمورد ممنوعیت طلاق در روز اول ذیحجه، و نامگذاری روز ملی ازدواج به نام روز بدون طلاق، پرسیدهاست. یک استاد دانشگاه، دو دختر دانشجو، و یک مرد بهیار همگی این ایده را مثبت قلمداد کردهاند ولی اهمیت «برنامهریزیهای بنیادی» در کنار «اقدام سمبلیک» را هم مطرح کردهاند.
کمی به مساله دقیقتر نگاه کنیم. چهار شهروند، که خبرنگار در خیابان سراغشان رفته است، توانستهاند تحلیلی از مساله ارایه بدهند که از روش ِ «امروز طلاق ممنوع است» که توسط دادگستری وضع شدهاست واقعگرایانهتر است. برای مثال، حداقل دونفر بوضوح گفتهاند که «کسی که در این روز نتواند طلاق خود را ثبت کند در روزهای دیگر این اقدام را انجام خواهد داد». در مقایسه، در گزارش رسمی تنها به این بسنده میشود که «جامعه نیز با اطلاع از این خبر واکنشهای بسیار مثبتی داشته و از این طرح استقبال کرده است». قابل تصور است که با ایجاد ممنوعیت، کسی امکان استقبالنکردن را ندارد و بنابراین لاجرم آمار طلاق نزول خواهد کرد. اما نکتهی مهم این نیست. همانطور که «غیرمتخصصان خیابانی» توانستهاند با چند لحظه دقت متوجه شوند، مهم این نیست که در روز ممنوعیت، اعداد چگونه تغییر میکنند؛ مهم روز بعد از ممنوعیت است. این نکتهای است که در گزارش رسمی مغفول میماند.
به مساله اینطور نگاه کنیم، آیا طلاق یک مشکل است یا راه حلی برای یک مشکل؟ سیدمرتضی بختیاری وزیر دادگستری گفتهاست،
یکی از اقدامات صورت گرفته در این رابطه این است که با یک همت همگانی به سمت و سویی برویم که طلاق از جامعه ایران ریشه کن شود.
این جمله را کمی تحلیل کنیم. اتفاقی به نام ازدواج، لاجرم، و در کسری از موارد، اتفاقی به نام طلاق را در پی خواهدداست. فرض کنیم نرخ طلاق بهازای هر ۱۰۰ ازدواج آ عدد طلاق باشد. واضح است که آ هرگز صفر نیست، چون ما با آدمیزاد طرف هستیم که امکان اشتباه و تغییر دارد. قابل تصور است که، علیرغم علاقهی احتمالی طرفین ازدواج و مدیریت جامعه، موارد استثنایی همیشه اتفاق خواهند افتاد؛ این یعنی مردی که همسرش را آزار جسمی میدهد یا زوجی که امکان بچهدار شدن ندارد ولی نمیخواهد تسلیم شود و تصمیم به جدایی میگیرد. صفر نبودن نسبت طلاق به ازدواج و همزمان تلاش برای صفر کردن تعداد موارد طلاق یعنی تلاش برای کمکردن نرخ ازدواج. از نگاه دیگر، امکان طلاق دلگرمیی است که به طرفین در هنگام ازدواج داده میشود که «این تصمیم لزوما برای بینهایت نیست و راهحلهایی برای بیرون آمدن از رابطه وجود دارد». به این ترتیب ریسک تصمیمگیری پایینتر میآید و اتفاق ازدواج کمخطرتر میشود. علاوهبراین، وقتی فرد میداند زوجش امکان بیرونرفتن از رابطه را ندارد، یا هزینهی بیرون رفتن از رابطه برای او زیاد است، تصمیم معقول برای او کمتر دقت کردن به جزییات رابطه و احوال طرف مقابلش است؛ وقتی چهاردیواری ازدواج در خروج ندارد، دو طرف رابطه عملا زندانبان ِ یکدیگر هم هستند.
اما راه حل چیست. فرض کنیم یکی از همان کسانی هستیم که با عجله به سمت کارش میرود و ناگهان میکروفن توی صورتش میآید که «نظر شما دربارهی ممنوعیت طلاق در سالروز ازدواج حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س) و روز ملی ازدواج چیست؟»
به نظر من این اقدام صرفا سمبلیک است و حاصل مهم آن پایین بردن نرخ طلاق در یک روز خاص است. این عدد را میشود بعدا در تریبونها اعلام کرد و در گزارشها نوشت، اما این عدد بیمعنی است و خارج از زمینهاش دیده شدهاست. به نظرم راه حل بهتر این است که ۱۰۰ زوج بصورت تصادفی انتخاب شوند و بهشان یک روز مرخصی داده شود که با هم بروند سینما و شامی بخورند و کمی گپ بزنند.
حرفهایی که درمورد برخورد ِ مبتنی بر ممنوعیت ِ نقطهی بروز مشکل زدیم، صرفا منحصر به طلاق نمیشود. حاکمیت ایران مدتهاست به استفاده از چماق برای حل کردن مشکلات اجتماعی خو کرده است. ممنوعیت تظاهرات خیابانی هم در واقع ایجاد محدودیت برای طلاق گرفتن شهروندان از حاکمیت است. نکتهی مهم این است که شهروند از حاکمش دلزده است و میخواهد رابطه را به هم بزند. این که حاکم در این نقطه روی شهروند باتوم بکشد، صرفا اثبات مهم بودن شکاف برای شهروند و هل دادن او به استفاده از راهحلهای دیگر است. چیزی مثل اینکه زنی که هزینهی طلاق از شوهرش برای او زیاد است پس سر شوهر را میبرد و او را در باغچه دفن میکند. شبیه همین رویهی برخورد در همین جامعه درمورد مسالهی اعتیاد اتفاق میافتد.
زندگی در خانهای که به کمک ممنوعیت طلاق یکتکه مانده است، بیشباهت به دلگرمی یک حاکمیت از مردمی که به ضرب نیروی ویژه آرام نگه داشتهشدهاند نیست. در هر دو مورد وقتی در بسته باشد، طرف ناراضی از پنجره فرار میکند و اگر پنجرهای نباشد دیوار را سوراخ میکند.
عکس از اینجا