“روزهای سبز” حنا مخملباف سه بخش دارد. بخش اول، داستان دختری است که “از ده سالگی برای انتخاب سید محمد خاتمی تلاش کرده است” و حالا سرخورده شده است و دارد دنبال رییس جمهور اصلاحات می گردد که با او حرف بزند. اینکه دقیقا قرار است چه گفتگویی بین دختر و رییس جمهور سابق اتفاق بیافتد نمی دانیم، اما می بینیم که دختر مضطرب است و دارد تمرین می کند “آقای خاتمی!… “. در مورد این بخش حرف نمی زنیم. من فیلم شناس نیستم.
بخش ِ دوم “روزهای سبز” مستندی است از روزهای پیش از انتخابات. دختر ِ نقش اول فیلم در خیابانها می گردد و ما رقص و شادمانی ِ پیش از انتخابات را می بینیم. برای من که روزهای انتخابات را از بیرون دنبال می کردم این صحنه ها جذابیت داشت. بعد از فیلم دیدم که دیگرانی هم که در همین موقعیت بودند نظر مشابهی در مورد این بخش داشتند. دوست ِ دوستی گفت “کاش یک مستند در مورد همون روزها ساخته بود”.
بخش ِ سوم ِ “روزهای سبز” ِ حنا مخملباف موضوع این نوشته است.
موسیقی بالا می رود و ویدئوهای یوتیوبی روی صفحه نمایش داده می شوند. قبل از این هم صحنه ی کشته شدن ِ ندا دو بار نشان داده شده بود. صفحه سیاه می شود؛ با قلم سفید ِ درشت روی صفحه نوشته شده است “۱۱ هزار نفر دستگیر شده، مورد شکنجه قرار گرفته و به آنها تجاوز شد”. در مورد ِ صحت ِ این ادعا که ۱۱ هزار نفر در حوادث ِ پس از انتخابات دستگیر شده باشند باید تحقیق کرد، اما، گذشته از این موضوع، می دانیم که این ۱۱ هزار نفر همگی لزوما شکنجه نشدند و به همه ی این ۱۱ هزار نفر تجاوز نشد. دوباره صفحه سیاه می شود، اینبار می خوانیم “۱۰۰ ها نفر کشته شدند”. آخرین آماری که من دیده ام زیر ِ ۱۰۰ کشته بوده است. اما حنا مخملباف انگار دغدغه ی دقت ندارد: “موسوی در انتخابات برنده شد”. دقیق تر بگوییم، “میرحسین موسوی ادعا کرد در انتخابات برنده شده است و خیلی از ما بر مبنای شواهد معتقدیم در شمارش آرا امانت داری نشده است”. نه من و تو و نه حنا مخملباف، و نه حتی خود میرحسین موسوی، مدرکی نداریم که در انتخابات تقلب شده است. همه ی حرف ما این است که در یک دموکراسی اعتراض شهروندان به نتیجه ی شمارش آرا را با باتوم جواب نمی دهند. دوباره صفحه سیاه می شود: “احمدی نژاد با حمایت روسیه کودتا کرد”. کاری که احمدی نژاد کرد حداکثر “شبه کودتا” بود. دقت کنیم که کودتا به یک اتفاق خاص گفته می شود و لزوما هر رفتار غیردموکراتیکی کودتا نیست. اینکه روسیه از این “کودتا” حمایت کرد هم حرفی است که خیلی از ما می زنیم، و دلایل ِ خوبی هم برای زدن ِ آن داریم، اما اینهمه به این معنی نیست که ما مدرکی در این زمینه داریم.
اما حنا مخملباف لزوما دغدغه ی مستند بودن یا بی طرفی ندارد. بازیگر ِ اول فیلم جایی در ماشین ِ دو دختر ِ “سوسول” می نشیند که حامی احمدی نژاد هستند. می گویم “سوسول” چون دخترها کمی بعد از شیشه به بیرون داد می زنند “موسوی کم اورده، بچه سوسول اورده”. یکی از دخترها در جواب این سوال که احمدی نژاد یعنی گشت ارشاد، می گوید “من حاضرم هزار بار بگیرنم اما احمدی نژاد رییس جمهور بشه”. پایان این جمله وصل می شود به یک ویدئوی یوتیوبی ِ دیگر از آزار یک دختر در خیابان توسط گشت ارشاد.
فیلم با یک صفحه ی سیاه تمام می شود که روی آن با قرمز نوشته شده است “روزهای سبز “.
اینطور نگاه می کنم، اگر “موسوی” را با “احمدی نژاد”، “آزادی” را با “ارزش های انقلابی” و “تقلب در انتخابات” را با “تهاجم فرهنگی” جایگزین کنیم، “روزهای سبز” می شود نسخه ی دوم فیلم های تبلیغاتی ِ صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران. و این اغراق نیست. برای مثال ببنید عکسی از موسوی که در فیلم نشان داده می شود (سرشار از امید و با چهره ای روشن) و تصویر احمدی نژاد که بلافاصله پس از ادعای کودتا نشان داده می شود (لبخند ِ مزورانه).
فکر می کنم این نکته را مدتی است یاد گرفته ایم که مساله موسوی یا احمدی نژاد نیست، مساله این است که یاد بگیریم مستند حرف بزنیم، داد نزنیم، و با نمایش ویدئوی آدمی که دارد جان می دهد یارگیری سیاسی نکنیم. این آدم می تواند ندا باشد یا سرباز وظیفه ای در جنگ ِ با عراق.