نوشته هایی که درمورد ’ سفر ’ هستند

ویژه

۲۳june۰۷-۰۰۶.jpg

۲۳june۰۷-۰۰۲x.jpgConcession یعنی حق ویژه. به عبارت دیگر با گرفتن کارت ISICکه زمانی دانشگاه تهران صادر می کرد در زمره افراد خاص قرار می گیرید. این گروه که شامل افراد بالای ۶۰، معلولین، بیکاران و دانش آموزان/دانشجویان می شه در خیلی از مکانها هزینه کمتری برای بلیط می پردازند. هفت هشت پوندی از این راه صرفه جویی کردم (حدود ۱۵۰۰۰ تومن فکر کنم).

مکه اسکاتلندیها

۲۶june۰۷-۰۰۸.jpg مکه (Mecca) در دیکشنری به معنی محلی که خیلی ها میرن هم ترجمه شده. این معنی البته به احتمال قوی از مکه اصلی گرفته شده. به هر حال این یک جای تفریحی در گلاسگو (اسکاتلند)ه. من هیچ توضیحی ندارم.اون علامت های «ممنوع» داستان رو کمی باحال تر می کنن، نه؟ قابل توجه بروبچ اطراف سفارت «روباه بزرگ» (اسکاتلند جزئی از انگلیسه).

شهر دوربین ها

۲۳june۰۷-۰۰۱.jpg

لندن بوضوح شهر دوربینهای نظارتیه. نه تنها مترو پر از دوربینه که بالای هر فروشگاهی هم حداقل یک دوربین هست. شب که برگشتم برای خواب این روزنامه رو دیدم. شدیدا زرده و مجانی. لابد تبلیغات خیلی براش درآمدزاست. خبر از گروهی می ده به نام «نگاشون می کنیم، نگامون می کنن». این گروه مخالف وجود دوربین ها هستند. یکی از استدلالاشون هم اینه که این برای پلیس خیلی خرج ایجاد می کنه که تصاویر این همه دوربین رو وارسی کنن. جالب اینه که هرجا داربست ساختمونی دیدم روش یه اطلاعیه زده بود که «این داربست با سیستم الکترونیکی کنترل می شه». یا نرخ بزه در لندن زیاده یا جماعت انگلیسی خیلی ترسوان.

یک برج آدامسی

۲۲june۰۷-۰۳۹.jpg

این برج، که به نام خیلی کلی monument شناخته می شه، یادآور آتش سوزی بزرگ لندنه. با پرداخت دو پوند تونستم ازش بالابرم. نشمردم اما گمانم در توضیحاتش اومده بود سیصد و خرده ای پله داره. اینها چندتاعکس از راه پله برجه. انصافا هنرمند شدن فقط ذغال خوب می خواد.

۲۲june۰۷-۰۳۷.jpg۲۲june۰۷-۰۳۴.jpg۲۲june۰۷-۰۳۳.jpg

این هم نمای شهر از بالای برج.

۲۲june۰۷-۰۲۳.jpg

از پله ها که بالا میری، و اصلا به سادگیی که نوشته می شه نیست بالارفتن، به اون سکوی بالایی می رسی. شاید بدلیل اینکه هیچ مراقبت ویژه ای ازش نمی شه و صاف هم وسط شهره، سرتاسر مسیر و بخصوص سکوی بالایی پره از یادگاری. این رو جاهای دیگه، مثلا در برج لندن، اصلا ندیدم.

۲۲june۰۷-۰۳۶.jpg۲۲june۰۷-۰۳۲.jpg

یادگاری زیاد عجیب نبود. عجیب آدامس های چسبیده به دیواره سکو بود.

۲۲june۰۷-۰۲۸.jpg

 و خب قاعدتا من هم گشتم دنبال ردپای ایرانی ها. این تنها چیزیه که پیدا کردم. مطمئن نیستم فارسی باشه.

۲۲june۰۷-۰۳۸.jpg

مترو!

۲۲june۰۷-۰۱۶.jpg۲۳june۰۷-۰۱۴.jpg

جدا ارضا کردم عقده مترو نداشتگی وینیپگ رو در لندن.

گاردهای معروف لندن

۲۳june۰۷-۰۱۱.jpg

این بناییه که چند تا از تاجهای ملکه، و همینطور تاجهای چند تا از شاهان پیشین، درش نگهداری می شه. از جمله این تاجها یکی هم اونیه که الماس کوه نور روش نصب شده. بالطبع یکی از این گاردهای مسلح هم دم در کاخ نگهبانی می ده.

۲۳june۰۷-۰۰۷.jpg

۲۳june۰۷-۰۳۹.jpgاین بنده خدا مجبوره صاف بایسته بدون هیچ تکونی و فقط راس هر ساعت، اگر اشتباه نکنم، یکبار از این ور بره اونور و برگرده. البته راهنما توضیح داد که می تونه برای حفظ احترام خودش وارد عمل بشه. مثلا احتمالا اگه بری شترق بزنی توی صورتش برمی گرده جواب می ده.

به هر حال. این بنده خدا که راه میافتاد قدمش رو بزنه ملت ندید بدید، از جمله من، هجوم می بردند برای عکس گرفتن. نکته جالب فقط این بود که همونطور که در این عکس معلومه این بنده خدا کلاهش کج شده. در حین رژه حداقل یکبار سعی کرد سرش رو طوری تکون بده که کلاه برگرده سرجاش. نشد. فکری بودم اگه بیافته چکار خواهد کرد.

کلوب شهدای لندن

۲۳june۰۷-۰۱۱x.jpg

کلوب شهدای لندن. اشاره البته احتمالا به شهدای مسیحیته.

یک توالت شاهانه

۲۳june۰۷-۰۲۲.jpg

این رو در برج لندن دیدم، محل زندگی بسیاری از شاهان انگلیس. برج محل اعدام تعداد زیادی از ملکه های انگلیس هم هست، اکثرا بدلیل خیانت به شوهرانشون. حدس می زنید این چیه؟

این در واقع توالت قصره. نه تنها نیازی به شستن احساس نمی شده (هنوز هم در لندن احساس نمی شه البته) که نیازی به فلاش کشیدن هم نبوده. این توالت در واقع چیزی نیست جز یک سوراخ گنده که فضولات رو صاف سر می ده پایین.
داستان خندق دور برج که هم امنیت اون رو تامین می کرده و هم یک توالت بزرگ بوده هم در نوع خودش جالبه. همین خندق باعث بروز کلی بیماری شده البته در لندن.

۲۳june۰۷-۰۲۳.jpg

هنری هشتم، یک پادشاه خیلی مغرور به “مردانگی”اش

۲۳june۰۷-۰۳۰.jpg

۲۳june۰۷-۰۲۸.jpgدر برج لندن مجموعه بزرگی از زره های شاهان انگلیس وجود داره. اکثر این زره ها چیزی هستند مثل این سمت راستی.
جناب هنری هشتم گویا اما احساس افتخار بی نظیری نسبت به “مردانگی”اش داشته (سمت چپ-لطفا کلیک کنید برای نمایش در ابعاد بزرگتر. به قسمت “زیر شکم” دقت کنید!). راهنمای تور هم کلی شوخی کرد در ابتدا درباب اینکه در این برج چیزهای زیادی هست که می تونه کمک کنه به خانم ها که به شوهرانشون کاستیهاشون رو یادآوری کنن. یکی الماس کوه نور و یکی هم این زره.

یک تجربه دهشتناک

کارهایی هست که آدم در عمرش باید لااقل یکبار انجام بده. مثل شیرجه از روی یه قایق تفریحی توی یه جای دنج یه رودخونه. چیزهایی هم هست که آدم در زندگیش باید حداکثر یکبار انجام بده. مثل تو کشور غریب از یه کنج تاریک رد شدن در حالیکه پاسپورتت هم همراته و تمام پولات. کارهایی اما هست که باید یکبار و فقط یکبار انجام داد.
هاستل (hostel) در دیکشنری دوتا معنی داره. معنی دوم محلیه که آدم های بیخانمان غذا و تخت مجانی دریافت می کنند. معنی اول محل اقامت خیلی ارزون قیمته. یک عبارت (ِ لعنتی) که از این کلمه ساخته می شه youth hostel. خوابگاه جوانان یک محل خیلی ارزان قیمته که جوونها برای دنیاگردی ازش استفاده می کنن. این محل اتاق های عمومی داره (چهار تا هشت تخت در یک اتاق فسقلی مثلا). الان که فکر می کنم نمی دونم اون تخت ها رو چطور از اون راهروهای تنگ رد کردند. سرویس «بهداشتی» هاستل تمیزه به نسبت اما خوب محل رفت و آمد حداقل ۵۰ نفر آدمه.
قبل از اومدن به لندن رفتم سایت travelcuts (که بلیطم رو هم ازش خریده بودم) و در قسمت accommodation دنبال جا گشتم. بدلیلی که بر من شناخته نیست این وب سایت فرض می کنه شما یک آدم پیزوری بد بخت هستید (که البته من هستم اما نه دیگه اینقدر!) به هر حال هاستل برای سه شب در لندن و سه شب در گلاسکو رزرو کردم و با خیالی آسوده وسایلم رو برداشتم و سوار هواپیما شدم. Read the rest of this entry »