امروز در وبلاگ افسانه های سیاست (Mystical Politics) تحلیلی خوندم از آمار جنایت ناشی از نفرت در آمریکا در سال ۲۰۰۶ با استناد به گزارش پلیس فدرال آمریکا (FBI). نویسنده وبلاگ ربکا، که یهودی هم هست، می نویسه

در جدی ترین گروه جنایت (aggravated assault) آمار جنایت علیه مسلمانان و یهودیان تقریبا یکی است. اما در دیگر گروه ها، بخصوص ارعاب و تخریب اموال، جنایت علیه یهودیان بیشتر است. چیزی که من را شوکه کرد این است که این اعداد این ادعا را باطل می کند که در آمریکا اسلام-ستیزی از یهودی-ستیزی جدی تر است.

برای اطلاعات بیشتر به بی بی سی مراجعه کردم. در بی بی سی فارسی خبری در این رابطه منتشر نشده نبود اما در خبر بی بی سی انگلیسی گفته شده بود:

در بین قربانیان بدلیل مذهب، %۶۵٫۴ یهودی و ۱۱٫۹% مسلمان هستند.

برداشت اولیه من از این خبر این بود که ادعاها درمورد مسلمان-ستیزی در آمریکا بی پایه است و اصلا با یهودی-ستیزی قابل مقایسه نیست. بنابراین شروع به نوشتن پستی در این مورد کردم.

در این جدول فقط پنج گروه مهم جنایت قید شده، که از اینها دو گروه آخر حمله به اموال و باقی حمله به افراد هستند. این جدول ادعای ربکا و برداشت ِ من از بی بی سی را تایید می کند. آنچه در این جدول نیامده است این حقیقت است که جمعیت مسلمانان و یهودیان در آمریکا یکسان نیست. بنا بر ویکیپدیا، ۱٫۴% آمریکایی ها یهودی و ۰٫۵% مسلمان هستند. بنابراین جدول دیگری درست کردم که در آن اعداد بر جمعیت تقسیم شده اند.

باز هم بنظر می رسد که جنایتکاران آمریکایی نفرت ویژه ای از یهودیان دارند. ولی اگر سطر آخر جدول، یعنی تخریب اموال، را از آمار بیرون بیاورید درمی یابید که مسلمانان در واقع بیشتر مورد آزار قرار دارند.

بنابراین نتیجه ای که من می گیرم این است: با صرف نظر از تخریب اموال، مسلمانان در مقایسه با یهودیان بیشتر آماج خشونت ناشی از نفرت در آمریکا هستند. برای تحلیل نرخ بالای تخریب اموال یهودیان باید آمار مقایسه ای ِ اموال یهودیان و مسلمانان را داشته باشیم، که من متاسفانه ندارم.

گذشته از همه این تحلیل ها، خشونت نژادی نفرت انگیز است، بی توجه به هویت مذهبی قربانی. این پست فقط نگاه یک مهندس بود به آمار و ارقام.

پس نوشت: بعد از نوشتن این پست دیدم شبکه خبر هم گزارشی در مورد این آمار منتشر کرده،

به گزارش شبکه خبر، نتایج این تحقیق نشان می دهد که خشونت ها علیه اسپانیایی تبارها و مسلمانان نسبت به موارد دیگر بسیار بیشتر بوده است.

من به این میگم ساده انگاری سوداندیشانه. برادر من اینهمه عدد و رقم در این آمار بود این نتیجه رو از کجا اوردید؟

این عکس رو امروز لیساگلدمن در وبلاگش در نوشته ای با عنوان “شکر صهیونیستی” پست کرده (انگلیسی). اینها بسته های شکر هستند و این خانمها و آقایون کسانی هستند که به نحوی به آرمان صهیونیسم خدمت کرده اند. بنظر می رسه این تب ِ آرمان داشتن و آدم ِ مهم داشتن یکی از خصیصه های ما مردمان اون گوشه دنیا، و بعضی جاهای دیگه، باشه.

اینطرف دنیا، مردم کانادا توان تحمل یک نصفه روز “ادای احترام” به “شهیدان وطن” رو نداشتند. بخونید نوشته محمود رو با عنوان “فیض اجباری“.

این یکشنبه در کانادا Remembrance Day … همزمان شده با یک مسابقه فوتبال حساس بین تیم‌های مونتریال و وینی‌پگ …. طبق قانون استان منیتوبا در این روز برگزاری هر نوع مسابقه ورزشی، کنسرت و حتی نمایش فیلم تا ساعت یک بعد از ظهر ممنوعه. حتی مردم اجازه ندارند بین ساعت ۹ تا ۱ برای چنین برنامه‌هایی آماده بشن. این مسابقه برای ساعت ۱۲ برنامه‌ریزی شده بود و بعد از جنجالی که به پا شد به ساعت یک موکول شد. بعضی از طرفداران تیم‌ها هم در مصاحبه‌هایی در CBC به اینکه دولت برای اون‌ها تعیین کنه که چه کار کنن و چه کار نکنن، اعتراض می‌کردند …با وجود این قانون، بعضی از رستوران‌داران و صاحبان بارهای اطراف استادیوم گفتن که زودتر از ساعت یک مغازه‌هاشونو باز می‌کنند. CBC نوشته که با این کار احتمالاً پلیس‌ها رو به در مغازه‌هاشون خواهند کشید….

مردی هندی به نام سلواکومار (Selvakumar) اعتقاد داشت که دچار نفرین دو سگی شده بود که ۱۵ سال پیش آنها را سنگسار کرده بود. این آقای ۳۳ ساله که بعد از سنگسار سگها اونها رو از یک درخت آویزان کرده بود روز یکشنبه در یک معبد هندو در ایلت تامیل نادو با یک سگ ساری پوشیده به نام سلوی (Selvi) بطور سمبلیک عروسی کرد (انگلیسی). ایشون ادعا می کرد که در اثر نفرین سگها به فلج یک دست و یک پا دچار شده و شنوایی یک گوشش هم کم شده.

یک منجم به سلواکومار گفته بود که ازدواج با یک سگ ماده تنها راه نجات اوست. بعد از عروسی داماد و خانواده اش جشن گرفتند و از سلوی هم با یک قرص نان پذیرایی شد.

من رسما کم اوردم.

مدت زیادی نیست که با آقای تشیعی و وبلاگ ایشون “چکیده ای از اسلام” آشنا شدم. همونطور که قبلا هم نوشتم (ببینید: روحانی وبلاگستان)، آقای تشیعی موقعیت بسیار خاص، اگر نه منحصر بفردی، در وبلاگستان داره. ایشون تنها وبلاگ نویس روحانی ه که من می شناسم که در بحث ها هم وارد می شه و کار را به تکفیر نمی کشونه.

حدود یک هفته پیش یک ساعتی با آقای تشیعی در مورد اسلام گپ زدیم (بزودی بصورت یک پادکست می گذارمش اینجا). نکته اساسی اینه که من به هیچ وجه پیرو اون چیزی که ایشون ازش به اسم اسلام یاد می کنه نیستم. یا این احوال ایشون رو انسان منطقیی دیدم که بحث می کنه و ذهن ِ بازی داره. متاسفانه اونقدر لینکهای ایشون در بالاترین منفی گرفته (ایشون در بالاترین با نام کاربری hozeh فعالیت می کنه) و اینقدر کامنتهای نامهربان گرفتند که کنار کشیدند.

بنظرم مهم این نیست که خیلی از ما با اسلام ایشون و یا با لباس ایشون و هزار چیز دیگه مشکل داریم. مهم اینه که بالاترین مملکت ماست و ما باید ایشون رو بپذیریم در اونجا. اگر فکر می کنیم خیلی از روحانیون ما رو در مملکتشون تحت فشار می گذارند اینجا جاییه که ثابت کنیم ما فقط ۱۸۰ درجه چرخیده اونها نیستیم.

چند تا روحانی می شناسید که اینقدر خوشفکر و شجاع باشند که بنویسند (ببینید: ساده انگاری مقدس):

الان از دوستان چیزهایی می شنیدم که مو را به بدن انسان سیخ می کرد! … منظورم همین برنامه ها و دکانهایی ست ک به نام کشف و شهود و مکاشفه و…. رایج شده. مدتیه که عده ای که منظر و وجه مذهبی در جامعه دارند دست به اعمال خطرناکی زدند. …. اینها عده ای را مرید خودشان می کنند و ممکن است در ابتدا پولی هم نگیرند و این باعث مشکل شدن موضوع می شود . چون اگر پول می گرفتند مردم راحت می گفتند دکان باز کرده ولی چون پولی نمی گیرد مردم می گویند طرف کارش درست است فی السبیل الله کار می کند اما غافل از این مطلب که او سوار بر شما شده و زیر دین و منت او هستید و این برترین لذت برای او و بدترین خفت و ذلت برای شماست.

برای رسیدن به چیزها بهترین کار دویدن به دنبالشون نیست. امروز روی یک مدار آشکارساز FM کار می کردیم برای آزمایشگاهی که درش دستیارم. مدار کار نمی کرد. رهاش کردیم و رفتیم پی کارهای دیگه. فردا سراغش خواهیم رفت.

امروز روی یک کد Matlab کار می کردم. داستان عجیب قاطی شده بود. مجبور شدم ولش کنم برای رفتن سر آزمایشگاه. الان که برگشتم دقیقا می دونم مشکل چی بود و چه باید بکنم برای حلش.

تا به حال شده لذت ببرید از اینکه انگشت دارید؟ اینکه چشمهاتون می بینه؟ اینکه سطل آشغال بیرون خونه جدا خیلی بزرگه؟ خیلی اوقات نمی بینیم چیزها رو، چون وقت نداریم براشون.

اینروزها شام می پزیم با آزاده، دوتایی، و بعد هم ساعتها می شینیم Peggle Deluxe بازی می کنیم روی تلویزیون و با صدای ۵ بلندگوئه (با تشکر از جوجوطلا البته).

گاهی اوقات باید نشست و نگاه کرد.

“آیا مسیحیت در حلق سربازان آمریکایی فرو می شود؟” این عنوان مطلبی ه که در مجله معتبر Christian Science Monitor چاپ شده (انگلیسی).

یک گروه مستقل ارتش آمریکا را متهم می کنند که افسران نظامی بصورت “نادرستی” تبلیغ مذهبی می کنند.

در پایگاه نظامی آمریکایی اسپیشر Speicher در عراق، جرمی هال Jeremy Hall از کشیش ِ نظامی اجازه گرفت که اعلان یک جلسه گفتگو برای بی دینان را در کلیسا پخش کند. زمانی که گروه گرد هم آمد، افسر رده بالای ِ او جلسه را به هم ریخت و حرمی را تهدید به اخراج کرد. جرمی چندماه پیشتر افسر عالیرتبه دیگری را متهم کرده بود که او را به خاطر شرکت نکردن در دعای روز شکرگزاری بصورت علنی سرزنش کرده است.

بر اساس این گزارش ها و نظایر آن گروه آزادی مذهبی در ارتش Religious Freedom Foundation (MRFF) در ۱۷ سپتامبرعلیه تعدادی ازافسران ارتش، از جمله شخص وزیر دفاع، شکاست کردند. موضوع شکایت نقض حقوق اساسی جرمی هال، از جمله از طریق گرفتن آزمون مذهبی بعنوان مرحله ای از پذیرش در ارتش، است. موسس گروه می گوید که شکایات بیشتری در هفته های آینده مطرح خواهد شد. هدف از این کار “نشان دادن تبلیغ برای مذهب خاص در وزارت دفاع است”.

نیروهای نظامی آمریکا مدتهاست که تلاش می کنند حقوق مذهبی افراد را تضمین کنند. این تضمین بر اساس بندی در قوانین اساسی آمریکا است که حکومت را از مذهبی شدن نهی می کند.

گروه MRFF اصرار دارد که نه تنها گروهی در ارتش به حقوق سربازان تجاوز می کنند، بلکه این پیغام خطرناک را به مردم خاورمیانه می رسانند که سربازان آمریکایی جنگجویان مسیحیت هستند. برای مثال یک ژنرال آمریکایی به نام ویلیام بویکین William Boykin بارها با یونیفرم نظامی در کلیسا علیه اسلام سخنرانی کرده و جنگ با تروریسم را به عبارات آخرالزمانی تعریف کرده است. این ژنرال نه تنها توبیخ نشده که ترفیع داده شده است. زمانی که از بویکین در این مورد سوال شد او گفت “من می دانستم که خدای من خدای واقعی است و خدای مسلمانان فقط یک بت است”

از جمله شکایات انجام شده از وزارت دفاع پخش بازی مذهبی Left Behind: Eternal Forces در بین سربازان است که در طی آن مسیحیان پیروان دیگر مذاهب، از جمله اسلام، را می کشند.

در وبلاگستان فارسی نویسنده هایی با حرفه های متفاوت و دیدگاه های متضاد وجود دارند، و این یکی از مواهب این فضای مجازی ه. یکی از وبلاگستانیها اما، بنظر من، در این زمینه اگر منحصر بفرد نباشه، یکی از انگشت شمار کسانیه که شجاعت این رو دارند که در باد نامساعد بایستند و از عقایدشون شجاعانه و بصورت منطقی دفاع کنند.

حاج آقا تشیعی یک روحانی ه و موضوع اصلی مورد علاقه ایشون دین اسلام و پاسخ دادن به شبهاته. گذشته از وبلاگشون، شنیدن جوابهای ایشون به ایراداتی که کاربران در بالاترین می گیرند هم جدا لذت بخشه. برای مثال دریوزگی مقدس رو ببینید و این بحث رو دنبال کنید.

خوراک وبلاگ آقای تشیعی، “چکیده از اسلام”، رو از اینجا بگیرید: http://chekideh110.blogfa.com/rss.aspx

اول: خبرگزاری فارس این عکس رو منتشر می کنه از ورزش بانوان (مجموعه رو ببینید).

دوم: شیعه نیوز این عکس رو ناجور تشخیص می ده و در سایتش می گذاره “آیا این تصاویر ترویج بدحجابی نیست؟“. بعد که کاربری تذکر می ده “شما هم فقط خبر را باید درج می کردید . پس چه فرقی با رسانه های منتشر کننده دارید؟” برادران عکس رو مات می کنند. کاربر دیگری می نویسه “آنهایی هم که فکر میکنند اینگونه تصاویر محرک نیست علتش اینه که معنویتی در وجودشان نیست که به تعارض بینجامد”.

نتیجه: انسانهای معنوی با دیدن یک خانم کاملا پوشیده دچار انفجار هورمونی شده و اسلامشان در خطر می افتد.

راه حل: هیچ ایده ای ندارم.

سوال: این برادران گرامی که با ماموریت و هزار داستان دیگه به بلاد کفر سفر می کنن اونجا چه می کنن؟

تمنا: خواهشمند است همسران برادران گرامی کمی بیشتر به ایشان برسند.

دکون: عکس سکسی سوپر ناجور خفن خیلی باحال کلیک کن. صورتِ معلوم می خوای کلیک کن. دختر در حال کارهای شنیع شامل دویدن و پریدن کلیک کن. انجلینا جولی می خوای چی کار؟ عکس بی تربیتی وطنی کلیک کن.

این عکس چند روز پیش در بالاترین لینک شده بود. گویا نقاشی قدیمیه از سنگسار. این که بانوی میان میدان کفن پوش نیست کمی تصویر رو مشکوک می کنه. اما، بهر حال، سه نکته در این عکس هستند که جالبند.

اول: سنگسار کننده ها و مصمم بودنی که در جشم هاشون دیده می شه. ببینید انگار دارن عرش الهی رو نجات می دن.

دوم: سنگسار کننده خیلی جدی. شنیدم که گویا سنگها باید کوچک باشند. این بنده خدا اما اینجا رو با زورخونه اشتباه گرفته گویا.

سوم: جناب آقای “روحانی”. این بنده خدا البته مشغول تر از اونه که به واجب کفایی (؟) اقدام کنه. ایشون سنگ بیار این داستانه (لاریجانی در موردسنگسار حرف می زنه).

اونچه در این داستان تازگی نداره بانوی ترسان میانه میدانه. نگاهش رو ببینید. اگر داستان جز این بود و اگر حضرات آقایان نبودند شاید میگفتیم چه بانوی زیبایی. راستی، سنگسار کننده بودن فقط افتخاریه که نصیب آقایون می شه؟